متن آهنگ سلول 8 از milad rastad و ali z h
درد و از هر طرف خوندم غیر درد نیست
گرچه از بابا شنیدم گریه کار مرد نیست
دشمنان از روبرو دوستان از پشت سر
خنجری توی کمر خنجری توی جگر
سرنوشتم شد فقط ای کاش و آه و ای دریغ
روی دار و در فرار و زیر حکم و زیر تیغ
حکم من هرچی که باشه میپذیرم حقمه
زندگی با زنده بودن فرق ها دارد رفیق ( ?? )
لطفا نظم دادگاه رو رعایت کنید
متهم وارد جایگاه شه
دفاعیه خودتو مطرح کن
دفاع ؟ من دفاعی ندارم
یسری حرفه میخوام برام بنویسید
بنویس مال منه جرمش مال منه
من چشام چرخید و حق من اینه دل بکنه
بنویس که اسم من رو همه بود
هرچقدر خوبمو خاص تو چشم یه رده بود
بنویس حق منه باشه اگه ماله همه
باشه با گرگی که به گله زد نمیزنه
بنویس جرم منه به خودش مشت بزنه
حتی رفتو حتی این شد تقصیر منه
بنویس هوای بارونی برام
قدمی توی خیابونی برام
بنویس بنویس تو که تو سیگاری برام
خلوت و یه گوشه دیواری برام
بنویس بنویس عقده و تنهایی برام
یه موزیک و داد و فریادی برام
بنویس دیوونه بازی انفرادی کارت قرمز
بنویس پا بند و اعدامی برام
بکشیدم بالا
ختم دادگاه
سلوله کل زندگیم همین سلوله
خواب و بیداری و دوری زوره
نامه های زیر تخت نخونده
اینجا زندونه
زندونه حق نداری فکر کنی به خونه
عاشق رسیده به لب جونت
فکر آزادی و اشک رو گونه
اینجا زندونه
دلم اسیرته تو این شب دریتو میکشه
درد خاطره هام با تیغ با این اشکای چشه
بنویس دلم پره مشتی بدجور دلتنشگم
اشک رو گونه و حبس توی سلول 8
به خدا که تو خوبی میدونی من بد منم
هرکاری کردی بگو جرمش رو گردنم
بازم گریه چرا بازم دلتنگی
تو واسه تبرئه ی من داری میجنگی
من به تعداد تموم میله های زندون
باعث درد تورو میزنم میام بیرون
عاقبت هرچی که باشه نمیمونم این تو
وحشی ام وحشی ترم کردن تو این سلول
همه اینجا مثل من حیرونن حیرون حیرون
( ســــــــــــــــــــــــــــــانســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور)
سابقه نمیشناسه پدر مادر خوار برادر
بال و پروانه نسوز گل و پروانه نمون
سلوله کل زندگیم همین سلوله
خواب و بیداری و دوری زوره
نامه های زیر تخت نخونده
اینجا زندونه
زندونه حق نداری فکر کنی به خونه
عاشق رسیده به لب جونت
فکر آزادی و اشک رو گونه
اینجا زندونه
(با اینکه یکی از افسرده ترین اهنگایی که شنیدمه بازم هر بار میشنوم ارامش بیشتری پیدا میکنم و حالمو خوب میکنه)
مطلبی دیگر از این انتشارات
باشد که آینده از آن ما
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی بچه بودم (از هفت سالگی تا دانشگاه)
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
داستان خاله مهربانو و داماد جدید خانواده، «پیمان»!