یازده_سه(خودشناسی)


یک:

آیا برای شما مهم است که از فرد یا گروه خاصی کم نیاورید؟ چرا؟

بستگی داره خوب توی بحث کردن که در اکثر موارد نه من کلا از بحث کردن لذت میبرم نتیجه اش مهم نیست!

دو:

چه کار یا کارهایی است که وقتی انجام می‌دهید متوجه گذر زمان نمی‌شوید؟

نوشتن و پادکست یا کتاب صوتی و موسیقی گوش دادن، تماشای طبیعت یا بچه ها خوردن غذای مورد علاقه،گاهی هم درس خوندن اوم حالا که فکرشو میکنم خیلی کارا هستن بعضی وقتا توی کاری که میکنم غرق میشم واسه همین متوجه گذر زمان نمیشم.

سه:

آیا شده است که به دلیل محبّت بی‎‌اندازه به کسی، از سوی او مورد سوء استفاده قرار گرفته باشید؟

سوء استفاده یادم نمیاد شاید، شاید بوده من حس نکردم ولی من کلاً از یکی خوشم بیاد زیاد بهش محبت میکنم بیش از حد گاهی برای خودم آزار دهنده است اون حجم از خوبی! و خوب طبیعتاً نتایج بدی داره آدم مقابلم حس میکنه هر چقدرم ناراحتم کنه همیشه هستم میدونم اشتباهه رفتارم اما دست خودم نیست نمیتونم من از کسی خوشم بیاد به قول دوستام میشه خدای روی زمینم. (مریم دبیرمون یکی از نمونه ها بود و مدیر هم یه نیمچه) ولی میگه که : با محبت خارها گل می‌شود?

چهار

بهترین تجربه‌های زندگی‌تان که دوست دارید تمام مردم خوب جهان بتوانند تجربه کنند، چیست؟
  • گوش دادن به پادکست باران و رواق
  • سفر با بهترین دوست
  • ایران گردی
  • عاشق شدن (مهم نیست جنس مخالف باشه گاهی آدما عاشق یه کتاب میشن مثلاً )

من خیلی تجربه های بهترین دارم،چندتاش رو بگم آخه؟

پنج:

آیا در حال حاضر کار یا کارهایی را انجام می‌‎دهید که هدف از انجامشان فقط جلوگیری از حرف مردم باشد؟

نمیدونم فکر نکنم یعنی تا حالا بهش فکر نکردم راستش خیلی کارا هستن که بخاطر حرف مردم انجام نمیدم اما چیزی که انجام میدم نمیدونم واقعاا

شش:

آیا کاری است که شما فکر ‎کنید خرافه است، ولی آشنایان شما، به انجام آن کار اصرار و باور داشته باشند؟

آه خیلی،داغ دلم تازه شد! مثلا اینجا میگن اگه دست چپ آدم درد بگیره باید پسرعمو یا دختر عموش(حتما باید جنس مخالف بااشه)ماساژش بده تا خوب شه یه رگ خاص رو هم خیلی زیااد هم بهش معتقدن من که میگم : قبلا میخواستم دست همو بگیرن نوازش کنن روشون نمی‌شده خانوداه نمیزاشتن این تکنیک رو پیاده کردن تا حالا مونده ولی به گوششون نمیره که میگن نه واقعیه حالا بزرگترا رو کنار میام ولی اینکه کل همکلاسی های آدم بهش معتقد باشن چون با چشم خودشون دیدن خیلی رو مخه! تازه فقط این نیست که...

هفت:

بزرگترین اتّفاق زندگی شما که باعث شد بیشتر از همیشه نسبت به خودتان شناخت پیدا کنید چه بوده است؟

نمیدونم من همیشه نسبت به خودم شناخت داشتم.

هشت:

آخرین باری که جوری قضاوتتان کردند که دلتان سخت شکست را به خاطر دارید؟ می‌‎توانید درباره‎اش بنویسید؟

آخرین بار یکی بهم تهمت زد و اون برام مهم نبود اما اینکه کسی که حس می‌کردم منو میشناسه قبولش کرده بود و گفت : هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست. برام نهایت درد بود درسته که این جمله از بعضی جهات درسته اما بخدا که بعضی چیزا از بعضی آدما بعیده از آقا سید بعیده الکل بخوره از مامانم بعیده کفر بگه،از مامان بزرگ بعیده یه روز غر نزنه از من بعید بود اون کار رو انجام داده باشم.

نه:

آیا در ذهن خود به یک تصمیم بزرگ فکر می‎‌کنید؟ این تصمیم قرار است چه تاثیرات شگرفی در زندگی شما داشته باشد؟

بلی،قراره زندگیم رو تغییر بده ولی میدونین خیلی ریسکِ لبه ی تیغِ یا میبرم یا یه جوری میبازم و میوفتم زمین که دیگه محاله بتونم بلند شم.

ده:

آیا کاری بوده است که از انجامش خیلی اکراه داشته باشید ولی به اصرار دیگران و یا فرد خاصی به آن کار تن داده باشید و الان پشیمان باشید؟

آره نمیگم ولی! البته من پشیمون نمیشم ناراحت میشم اما پشیمون خوب نه یعنی میشما ولی اگه برگردم عقب بازم انجامش میدم چون آدم باید زندگی کنه تا یاد بگیره دیگه حتی به غلط! "تکبیر"

یازده:

اگر خدا شما را برای انجام یک ماموریت ویژه خلق کرده باشد، آن ماموریت چیست؟ آیا حواستان به درست انجام دادن این ماموریت هست؟

آره اون مأموریت کمک به بنده هاشه به بنده های مظلوم و تنهاش،انتقال این حس که دروغ نیستن وجود دارن حقیقت دارن مهم هستن یکی حواسش هست یکی غصه اشون رو میخوره اگه بشه کمکشون میکنه،حواسم هست همیشه بوده...

https://vrgl.ir/RqPZV

https://vrgl.ir/4d232