یازده- شش (موضوع: این من کیست؟!)

یک: تکنولوژی جدیدی وارد بازار می‌شود که قادر است خواب‌های شما را ضبط و هر زمان که خواستید پخش کند. آیا از این تکنولوژی استفاده می‌کنید؟ چرا؟
دو: شما از طرفداران اهدای عضو هستید و کارت اهدای عضو نیز گرفته‌اید. اگر قرار باشد در دو خط کسی که مخالف اهدای عضو است را به این‌کار ترغیب کنید، برای او چه می‌نویسید؟
سه: زمان مدرسه وقتی می‌خواهند دانش‌آموزان را به اردو ببرند، از والدین‌ آن‌‌ها رضایتنامه می‌گیرند. آیا تاکنون برای خودتان رضایت‌نامه صادر کرده‌اید؟ یعنی موقعی که دلتان شما را به کاری وامی‌داشته و عقل‌تان شما را از انجام آن کار می‌ترسانده، برای کدامیک رضایتنامه صادر کرده‌اید؟
چهار: دیگران چه توانایی و یا استعدادی را در شما می‌بینند که شما نسبت به داشتن آن توانایی و یا استعداد در خودتان تردید دارید؟
پنج: آیا شده است که درباره‎ی یک مسئله یا موضوعی، پافشاری و تعصب بیهوده به خرج داده باشید و بعدها متوجه شده باشید که سخت اشتباه می‌کرده‌اید و حق با بقیه بوده است؟ اگر ممکن است بنویسید آن مسئله یا موضوع چه بوده است؟
شش: آیا توانایی این که در هیچ جایی استخدام نشوید و خودتان بتوانید یک شغل مستقل راه بیندازید را در خودتان می‎بینید؟ آن شغل چیست؟
هفت: از برخی از میوه‌ها به عنوان میوه‌های بهشتی یاد شده است. اگر قرار بود از یک "ساز" به عنوان سازِ بهشتی یاد بشود، آن ساز به نظر شما کدام ساز است؟ می‌توانید یک آهنگ زیبا با آن "ساز" را معرفی کنید؟
هشت: همین الان غول چراغ جادو در کنار شما ظاهر می‌شود و به شما می‌گوید که می‌توانید سه آرزو کنید تا برآورده‌اش کند، می‌توانید آن سه آرزو را بنویسید؟
نه: اگر قرار بود به طریقی در روز اول سال، یعنی روز عید نوروز، تمام اعمال و رفتار پنهانی مردم ایران (در هر سن و سال و با هر پُست و مقامی) برای همگان علنی و آشکار شود. به نظر شما مردم ایران باز هم این روز را جشن می‌گرفتند؟
ده: علم پزشکی پیشرفت می‌کند و هر کس می‌تواند، هر تعدادی که بخواهد از خودش تکثیر کند. آیا شما خودتان را تکثیر می‌‌کنید؟ چند نسخه؟ چرا؟ اگر به جز خودتان، بتوانید فقط یک نفر دیگر را تکثیر کنید چه کسی را تکثیر می‌کنید؟
یازده: سال ۱۵۰۰ است. شما تلویزیون را روشن می‎کنید و شبکه‌ی خبر را انتخاب می‌کنید. چند خبر که تصوّر می‌کنید در آن سال قرار است درباره‌ی ایران و یا جهان بشنوید را بنویسید.
توجه:
  • پرسش‌‎هایی که دوست دارید به آن‎‌ها جواب بدهید را در یک یادداشت جداگانه و با هشتگ «یازده»، منتشر کنید و لینک آن را در بخش نظرها برایم بنویسید تا به انتشارات یازده اضافه کنم.
"یازده" پیشین:

یازده- پنج (موضوع: خودپروری)

دو یادداشت پیشین و بخش کوتاهی از هر کدام:
محبّتم نسبت به کلاغ‌ها، این روزها بیشتر هم شده است. می‌دانید چرا؟ چون این‌‎قدر که پُشت سر کلاغ‎‌ها، داستان‌‎های منفی و خرافات سر هم کرده‎‌اند، پُشت سر هیچ جانوری سر هم نکرده‌‎اند. هنوز هم وقتی بخواهند در فیلمی خبری از واقعه‌‎ای تلخ و سیاه بدهند، یک کلاغ را نشان می‎‌دهند که روی سیم تیر برق، شاخه‌ای درخت و یا بر روی دیواری نشسته و قارقار می‎‌کند. کلاغ‌ها در ترانه‌ها و فیلم‌ها همیشه تخطئه شده‌اند. حق کلاغ‌ها، مانند خیلی از آدم‌ها، این نبوده و نیست.
- بابام می‌گفت آدما از سه جاشون سرما می‌خورن: از سرشون، از ماتحتشون و از پاشون!
+ خُب که چی؟ حالا مگه چه فرقی می‎کنه؟
- فرقش اینه که آدم از هر جاش که سرما بخورده از همون جاشم باید دارو مصرف کنه تا زودتر خوب بشه!
https://dastandaz.com/
عناوین یادداشت‌هایی که به‌تازگی در سایت دست‌انداز منتشر کردم و بخش کوتاهی از هر کدام:
متاسفانه دولت‌های ما همچون یک اسب چاق هستند که نه توان بالایی برای سواری دادن به مردم را دارند و نه قادر به دویدن با سرعت زیاد برای عقب نیفتادن از دیگر دولت‌های جهان هستند. حالا اگر دست از تعارف برداریم باید بگوییم که دولت‌های ما دیگر حتی به اسب چاق هم شبیه نیستند و بیشتر به یک گاو پرواری شبیه هستند که هر چقدر هم بودجه‌ی کشور را می‌بلعند، سیرمانی ندارند و باز هم مقروض هستند و طلبکار!
اینجا است که متوجه می‌شویم چرا اسلام این‌قدر بر روی «امر به معروف و نهی از منکر» تاکید می‌کند. اینجا است که متوجه می‌شویم که هر کس و ناکسی نمی‌تواند هر کاری را به این بهانه که دوست دارد و دلش می‌خواهد انجام بدهد و کلمه‌ی زیبای «آزادی» را در توجیه رفتارهای غیرقابل قبولش سر ببرد! اینجا است که متوجه می‌شویم هر جنگی در در هر گوشه‌ای از این جهان رخ بدهد، جنگ همه است و هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید این جنگ به ما ربطی ندارد و جنگ ما نیست. اینجا است که شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» زیر سوال می‌رود. آری! زندگی تمام مردم جهان، به هم متّصل است. نمی‌توانیم یک زندگی را از زندگی دیگر جدا کنیم. فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ.
ووراریفیلیای اسرائیلی! این دیگر یک داستان نیست! اسرائیل همچون یک موجود شهوانی و منحرف دارد یک‌یک مردم غزّه را با ولع تمام می‌بلعد و ما تماشاگران بی‌خاصیّت، حتی به اندازه‌ی کسانی که دارند یک داستانِ مصوّر وحشتناک را می‌خوانند، از خود واکنش نشان نمی‌دهیم! حال آن‌که شاید دیری نپاید که بلعیدن خودمان نیز به وقوع بپیوندد. آن‌گاه شاید به خودمان بیاییم و متوجه شویم که آن‌چه می‌دیدیم و می‌خواندیم، هرگز یک داستان مصوّر ترسناک نبود. بلکه یک واقعیت ترسناک بود که گریبان کل بشریت را گرفته بود و ما می‌پنداشتیم که تنها برای بخش کوچکی از بشریت است و یک داستان و یا فیلم فانتزی بیش نیست!
دغدغه‌های نسل جدید چقدر با دغدغه‌ها نسل‌های پیشین متفاوت است؟ این که دغدغه‌ی هر نسلی باید با نسل‌های پیشین متفاوت باشد، امری عادی است. ولی این‌که سطح دغدغه‌ها از از امور متعالی به امور پست تنزل پیدا کنند، امری خطرناک و جای بحث و مجادله دارد. امکان دارد دغدغه‌ی نسل پیش رو تا چه اندازه‌ای تنزل پیدا کند؟ شاید به اندازه‌‌ی سایز سینه‌ی “نامی” و دیگر شخصیت‌های مونث و جذاب یک انیمه! دست‌های شیاطین پُشت پرده‌ی ساخت و توزیع این محصولات نیز همین را می‌خواهند. این‌که نسل بعد فقط سرش یک‌جور گرم شود و نفهمد چه بلایی دارد بر سر خودش، کشورش و جهانی که در آن زندگی می‌کند، می‌آید.
نمی‌شود که اهداف و آرمان‌های یک انقلاب بلند و پُرمایه باشد و افرادی که قرار است انتخاب کنیم و به کار بگیریم تا به آن‌ اهداف و آرمان‌ها برسیم، پست و فرومایه باشند
معلوم نیست داریم با خودمان چه کار می‌کنیم؟ هر روز به مسائل و معضلات جدیدتر و خلاقانه‌تری از جنس تجاوز فرهنگی برخورد می‌کنم. به دنبال خرید یک عروسک به سایت تُرب رفتم و دیدم چه واویلایی برپا است. انواع و اقسام فیگورهای جسنی و نیمه‌برهنه که بر اساس شخصیت‌های مجبوب انیمه‌ها و یا شخصیت‌های ساختگی بازی‌های ویدئویی محبوب و مشهور دنیا ساخته شده‌اند، با قیمت‌های خیلی بالا که نشانه‌ی پُر مشتری بودنشان است دارند به فروش می‌رسند تا از دختران و پسران آینده‌ی ما یعنی همان مادران و پدران آینده‌ی این سرزمین، نسلی را بسازند که به جز به سینه و باسن بزرگ و سکس به چیز دیگری نیندیشند!
اگر کمی حال خوب می‌خواهید، در لابلای یادداشت‌های هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» بگردید. می‎‌‌یابید!
در مسابقه‌ی جالب و جذاب «کیش و مات» به سرپرستی «دختر مهتاب» شرکت کنید، برنده شوید و جایزه بگیرید.
اگر برای نوشتن دنبال بهانه هستید، به انتشارات «چالش هفته» و یادداشت‎‌های آن سر بزنید.
اگر می‌خواهید نوشتن را شروع کنید ولی هنوز تردید دارید انتشارات «سکّو» را دریابید.
اگر به مباحث خودشناسی علاقه‌مند هستید به انتشارات «یازده» سرک بکشید.
حُسن ختام: به نقل از کتاب «فصل‌های زندگی» نوشته‌ی «جیم ران»

زمستان همانندِ بهار، فصلی است که می‌تواند در میانه‌ی فصل‌های دیگر، چند روزی نمایان شود و بگذرد و قدرت بی‌مثال خود را به رخ کشد. در چله‌ی تابستان، هنگامی که همه‌ی حواس ما جمع مراقبت از محصولات‌مان است، زمستان می‌تواند به صورت گذرا بر سرمان خراب شود و این تهدیدی برای از بین رفتنِ میوه‌های تلاش‌ها و کوشش‌های‌مان است. زمستان می‌تواند چهره‌ی تهدیدآمیز خود را در فصل فرصت‌ها یعنی بهار به رخ ما بکشد.

و اگر ما نتوانیم پاسخی سریع به آن بدهیم، می‌تواند تنها با یک توفان عواقب فاجعه‌باری ایجاد کند و فصل فرصت‌ها بی‌حاصل شود به طوری که مجبور شویم برای یافتن فرصت‌های جدید یک سال دیگر صبر کنیم. زمستان می‌تواند در فصل دروی محصول یعنی پاییز، پیش از موقع مُقَرَر از راه برسد و درست در همان زمانی که خود را آماده‌ی برداشت پاداش‌های تلاش‌ها و کوشش‌های‌مان می‌کردیم، برای‌مان محصولات و نتایجی کم‌ارزش باقی گذارد.