واقعیت مکاتب سیاسی و درس نیچه

سلام و درود به خواننده گرامی در این مقاله ما به واقعیت مکاتب سیاسی و حرف و سخن نیچه در این باره خواهیم پرداخت.

نیچه می‌گوید:

> «واقعیت چیزی است که تاریخ دارد؛ چیزی که تاریخ دارد، تعریف ندارد.»

این جمله محور تحلیل موفقیت یا شکست مکاتب سیاسی است. واقعیت هر مکتب، نه وعده‌ها و آرمان‌های نظری آن، بلکه تجربه عملی و تاریخی آن است.

لیبرالیسم و کمونیسم نمونه‌های روشن این اصل هستند. لیبرالیسم با آرمان‌های واقع‌بینانه و قابل تحقق، مانند آزادی فردی، دموکراسی و اقتصاد بازار، توانست راهکارهای عملی مؤثر ارائه دهد. دموکراسی پارلمانی، حقوق بشر و نهادهای بین‌المللی نمونه‌هایی از تحقق عملی وعده‌های آن هستند. موفقیت تاریخی لیبرالیسم نشان می‌دهد که آرمان‌های قابل تحقق و راهکارهای عملی هماهنگ با واقعیت تاریخی، تبدیل ایدئولوژی به واقعیت را ممکن می‌کنند.

کمونیسم وعده برابری مطلق، رفاه کامل و حذف طبقات را می‌داد. حتی در کشورهایی که رهبران قصد داشتند «کمونیسم واقعی» را اجرا کنند، مانند شوروی و چین، نتیجه عملی نظام‌های تمامیت‌خواه، سرکوب گسترده و فاجعه انسانی بود. این نشان می‌دهد که شکست کمونیسم ناشی از نقص ذاتی مکتب است. مشکل اصلی نه خطای افراد، نه شرایط خاص، بلکه نبود راهکار عملی برای تحقق وعده‌ها و غیرقابل تحقق بودن وعده‌هاست. وعده‌های مطلق که با طبیعت انسانی و ساختارهای اجتماعی سازگار نیستند، قادر به ارائه راهکار عملی مؤثر نیستند و بنابراین تحقق نمی‌یابند.

از منظر نیچه، این اصل نشان می‌دهد که موفقیت یا شکست یک مکتب سیاسی، محصول تاریخ و تجربه عملی آن است، نه صرفاً فلسفه یا وعده‌های نظری آن. چیزی به نام «کمونیسم واقعی» یا «لیبرالیسم واقعی» وجود ندارد. واقعیت همان چیزی است که تاریخ شکل داده و تجربه عملی نشان داده است.

این اصل تنها محدود به سیاست نیست و در علم، اخلاق، فرهنگ و هنر نیز صادق است. نظریه‌های علمی تغییر می‌کنند، معیارهای اخلاقی تحول می‌یابند، سبک‌های هنری و ادبیات معنا و ارزش خود را از تجربه تاریخی می‌گیرند. هیچ پدیده‌ای خارج از تاریخ واقعیت ندارد و هیچ تعریف ثابتی برای آن وجود ندارد.

بر اساس این دیدگاه، ارزیابی هر مکتب سیاسی باید بر عملکرد تاریخی و نتایج عملی آن متمرکز باشد، نه وعده‌ها یا آرمان‌های نظری. آرمان‌ها و وعده‌های غیرقابل تحقق، حتی با اجرای کامل، شکست خواهند خورد. موفقیت یک مکتب سیاسی وابسته به آرمان‌های واقع‌بینانه و راهکارهای عملی قابل تحقق است. تاریخ نشان داده است که لیبرالیسم توانسته به واقعیت تبدیل شود، در حالی که کمونیسم به دلیل وعده‌های غیرقابل تحقق و فقدان راهکار عملی، در عمل شکست خورده است.

واقعیت تاریخی تنها معیار شناخت اثرگذاری و قابلیت اجرایی یک مکتب است. وعده‌ها یا جهان‌بینی نظری بدون راهکار عملی و امکان تحقق، نمی‌توانند واقعیت را شکل دهند. این همان درس نیچه است: آنچه تاریخ دارد، واقعیت است و تعریف ندارد.

از همراهی شما سپاسگزارم گذارم و تا مقاله ای دیگر خدا یار و نگهدارتان