why?
چند ساعت پیش توی همون نسخه ی مزخرف خودم مونده بودم و به این فکر میکردم که :
وای دنیا چقدر با من ظالمه.!
برا یا اون نسخه مزخرف خیلی راحته که بشینه بازم به گذشته فکر کنه و از خودش و این و اون شکایت کنه و خودشو قانع کنه که هیچی تقصیرش نبوده.
(من رو به خودم ): ببینم داری میبینی دیگه با توئه.
من تا الان خیلی چیزا رو نمیدونستم. با اینکه میتونستم ببینم خودمو میزدم به کوری. فکر میکردم سرنوشته. سرنوشت..کلیشست. البته وجود داره . اینکه بعضی اتفاقا میوفتن رو نمیتونم جلوشون رو بگیرم ولی بیا صادق باش "شخصیت های من" منم نویسندم. یعنی ما هممون با هم نویسنده ایم .
ظبق کتاب تحلیل رفتار متقابل ما در مواجه با اتفاقات سه رفتار داریم. کودک . بالغ . والد .
گاهی برمیگردیم به دوران کودکی گاهی خودمون به عنوان یک شخص بالغ و چیزی که الان هستیم عمل میکنیم و گاهی رفتار والدینمون رو الگو قرار میدیم و مثل اون عمل میکنیم .
خودِ من ، از اون بچگیم گرفته تا تک تک سالای زندگیم تا اینجایی که هستم همه ما نویسنده ایم .
مشکل من اینه که این همه شخصیت نمیتونن با هم هم کنار بیان . بعضس وقتا با هم میجنگن و یه اختلال شخصیتی از وسط این دعوا میپره بیرون .
چیزی که دارم روش کار میکنم اینه که به همه ی ابعاد شخصیتم فضا بدم و کاری کنم که من تبدیل به یه من واحد بشه ولی متاسفانه محیط غالبه و گاهی اوقات نمیتونم اون شخصیتای* که میخوامم بهشون فضا بدم . این امر سرکوبه که حالا یا بیشتر از طرف خانوادست یا غیره.
اما خب اگه چیزی رو بکوبونم تو سرش و بگم حق نداری خودتو نشون بدی بعدا بدتر میزنش تو سر خودم . حالا حالا یه فکریم بری اونا میکنیم .
خلاصه اینه که نمیتونم بزارم اینجوری پیش بره .
اگه بزارم همینجوری پیش بره اوضاع فقط بدتر میشه و بعدا پشیمونی که میاد سراغم قابل مقایسه با سختی هایی که میکشم چیزی نیست .
سال جدید اومده هر چند تقویم ما نیست اما به نظرم بهانه خوبیه برای شروع .
برای این بخش حسابم سعی میکنم هر روز پستی بزارم حالا یه از کتابایی که میخونم یا چیزایی که دارم داخل دبیرستان تجربه میکنم ممکنه از دفاع شخصیم بزارم چون تازگیا داره زیادی نیاز میشه
و برای اون بخش دیگه، نه اون اهنگ روسی، اون یکی، بیشتر از خاطرات و شعرام میزارم .
باید به فکر یه کلاس برای نویسندگیم باشه . اونجوری که معلم ادبیات امروز باهام رفتار کرد از نظرم فرد قابل احترامی نیست. فقط خفت میکنه .
امیدوارم شروع خوبی باشه . هممون راه سختی در پیش داریم برای یه مسیر سخت خودمون رو باید اماده کنیم و مسلما نمیتونیم با نسخه ستاره ای خودمون به کسایی که میخوایم برسیم و از این کوهستان و زمستونای سرد به راحتی بیرون بیایم . امیدوارم تمرینا و برنامه هایی که رو خودم اعمال میکنم بتونن منو به "کسایی" که میخوام، به دانشی که میخوام برسونن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
DISCIPLINE?
مطلبی دیگر در همین موضوع
با قدرت اراده به آرزوهایمان برسیم
بر اساس علایق شما
چرا بادبادکها همهچیز را فراموش میکنند؟!