آیا باید در زندگی فقط دنبال خوشحالی بود؟

بعد از تولد شش سالگی بیست‌تا‌سی، سلسله گفت‌و‌گوهایی رو در کانال‌های ارتباطی‌مون شروع کردیم. به واسطه‌ی آپدیت جدید تلگرام و اضافه شدن قابلیت گفت‌و‌گوی صوتی، که تنها چند روز از انتشار اون می‌گذره نشست‌هایی رو با حضور دوستان و شما در قالب کافه بیست‌تا‌سی ترتیب دادیم. در ادامه جلسه‌ی اول رویداد آنلاین «کافه بیست‌تا‌سی» رو با هم مرور خواهیم کرد.

برای شنیدن پادکست اینجا رو کلیک کنید.

بسیاری از ما در زندگی، در جست‌وجوی خوشحالی هستیم. نوعی از خوشحالی که به صورت تجربه‌ی لذت‌های مختلف، سلامت بودن، تفریحات، سرگرمی‌های متفاوت، آسودگی و به دست آوردن خواسته‌ها و ارضای امیال و… خودش رو آشکار می‌کنه. اما سوال مهم اینه «آیا باید در زندگی فقط دنبال خوشحالی باشیم؟»

نو شدن سال بهانه‌ای است برای فکر کردن به گذران زندگی در سالی که پشت سر گذاشتیم و برنامه‌ریزی برای طراحی یک زندگی‌ نو در سالی که پیش‌رو داریم. به همین دلیل لازمه که تعیین کنیم از زندگی چی می‌خواهیم؟ و در راستای پاسخ به این سوال بیندیشیم که آیا باید در زندگی دنبال شادی باشیم؟ آیا خوبه که شادی رو به عنوان هدف زندگی قرار بدیم؟

معمولا تصویر ما از شادی در زندگی لحظات این چنینی است! لحظه‌ای که از شوق رسیدن به هوا می‌پریم.
معمولا تصویر ما از شادی در زندگی لحظات این چنینی است! لحظه‌ای که از شوق رسیدن به هوا می‌پریم.


من به دنبال شادی هستم، گزاره‌ای است که خیلی از ما شنیدیم. اما کسی به ما نگفته که دنبال شادی گشتن در زندگی خودش می‌تونه تجربه دردناکی باشه! اینکه ما به دنبال عوامل شادی‌ساز، درونمون و دنیای اطراف رو بگردیم تا چیزهایی رو که مارو خوشحال می‌کنه پیدا کنیم، می‌تونه تجربه‌های منفی رو برامون به وجود بیاره. چون در راه رسیدن به چیزهایی که مارو خوشحال می‌کنه احتمالا تجربه‌هایی خواهیم داشت که رنج به همراه داره. از این‌رو مفهوم شادی و رنج در هم تنیده هستند و در کنار هم معنا پیدا می‌کنند. در واقع مغز ما به گونه‌ای طراحی شده که برای درک یک موضوع نیاز به معیاری جهت ارزیابی دارد. درنتیجه برای اینکه مثبت رو تجربه کنیم هربار باید به یک مقدار منفی عقب نشینی کنیم.

در واقع مثبت و منفی در کنار هم معنا پیدا می‌کند. یک معیار لازم داریم که بگیم این مسئله منفی یا ناراحت کننده است. در کنار اونه که مثبت و خوشحالی معنا پیدا می‌کنه.
در واقع مثبت و منفی در کنار هم معنا پیدا می‌کند. یک معیار لازم داریم که بگیم این مسئله منفی یا ناراحت کننده است. در کنار اونه که مثبت و خوشحالی معنا پیدا می‌کنه.


چطور احساس شادی کنیم؟

هرکدوم از ما باید بگردیم و عوامل شادیمون رو جستجو کنیم. بعد از پیدا کردن نسخه خودمون، یک سیستم ایجاد کنیم تا در مجاورت اون عوامل شادی‌بخش قرار بگیریم. البته در این راه باید آماده‌ی پذیرش رنج‌هایی هم باشیم. برای مثال یک نفر می‌گه: من اگر پول داشته باشم خوشحالم. در نتیجه این آدم برای دستیابی پول باید سختی و رنج‌هایی رو بپذیره و در واقع یک سیستم ارزشی ایجاد کنه و در زندگی سعی کنه قدم‌هاش رو در راستای اون سیستم طراحی کنه.

یکی دیگر از راه‌های داشتن تجربه‌ی اصیل شادی اینه که آخرین بقایای امید رو از دست بدیم و خودمون رو در بدترین حالت ممکن در نظر بگیریم. برای مثال مرگ‌اندیشی می‌تونه در این راه موثر باشه. با این نگاه شادی اصیل رو تجربه می‌کنیم و از لحظه لحظه‌ی زندگی لذت خواهیم برد.

اما صرفا خوشحال و شاد بودن نیست که کیفیت زندگی رو بهتر می‌کنه. حتا آمار نشون داده به دنبال خوشبختی بودن می‌تونه آدم رو بدبخت کنه! چون وقتی خواسته‌ی مدنظرمون رو به دست می‌آریم یه جور خلا رو احساس می‌کنیم و این سوال برامون پررنگ می‌شه که: همش همین بود!

بعد از اینکه به قله رسیدی و احساس کردی که راضی کننده نیست!
بعد از اینکه به قله رسیدی و احساس کردی که راضی کننده نیست!


معمولا این لحظات تبدیل به نقاط عطف در زندگی ما می‌شن و اونجاست که متوجه می‌شیم بهتره در خدمت چیزی فراتر از «خود بودن» حرکت کنیم. در نتیجه جستجوی معنای زندگی ارزشمند می‌شه.

یکی از علت‌هایی که سبب شده تا ما به جای جستجوی معنای زندگی و حرکت در راستای اون، صرفا به دنبال شادی باشیم، احتمالا جامعه‌ی مصرفی است که در اون قرار گرفتیم. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر طرف که چشم می‌گردونیم تشویقمون می‌کنند که چیزهای بیشتری مصرف کنیم. این ستایش بیشتر خواستن سبب شده تا ستون‌های خوشحالی ما بر روی داشتن‌ها بنا بشه. داشتن خانه، ماشین و …

داشتن معنا در زندگی

در سال‌های اخیر نویسندگان و پژوهشگران مختلفی به داشتن معنا در زندگی پرداخته‌اند. امیلی اصفهانی در سخنرانی که در تد داشته، توضیح داده که چطور داشتن معنا سبب میشه افراد بیشتر تاب بیارند، در کار و زندگی‌شون موفق‌تر عمل کنند و حتی عمر طولانی‌تری داشته باشند.

داشتن معنا کمک می‌کنه تا دربرابر بالا و پایین‌های زندگی راحت‌تر تاب بیاریم. «ویکتور فرانکل» در کتاب «انسان در جستجوی معنا»، تاثیر معنا داشتن رو در زندگی کسانی که در اردوگاه‌های کار اجباری به سرمی‌بردند نشون داده و توضیح داده است که چطور معنا داشتن سبب زنده ماندن این افراد شده است. در این کتاب جمله‌ای از نیچه نقل شده که تامل برانگیز است:

«کسی که چرایی زندگی را یافته با هر چگونگی خواهد ساخت!»

معنای زندگی چیست؟

احتمالا هیچ کدوم از ما به طور قطعی نمی‌تونیم بگیم که معنای زندگی از نظر ما چه چیزی است. از طرفی این معنا به واسطه‌ی گذر زمان در زندگی ما می‌تونه تغییر شکل پیدا کنه. معنا، ستاره‌ی قطبی یا دلیل وجودی زندگی ماست که هرچه به سمتش حرکت کنیم شاید به آن نرسیم اما در مسیرش قدم برداشته‌ایم.

ما چگونه می‌تونیم معنادارتر زندگی کنیم؟

بعد از مصاحبه با صدها نفر و خواندن مقالات و کتاب‌های مختلف روانشناسی، فلسفه و … امیلی اصفهانی پیشنهاد می‌کنه برای اینکه معنا رو در زندگی خلق کنید، آن را برپایه این چهار ستون بنا کنید:

1. تعلق داشتن

برای خیلی از افراد تعلق داشتن منبع اصلی معناست. به این معنی که در معرض روابط خانوادگی، دوستانه و عاطفی قرار بگیریم و برای درونیات آدم‌ها ارزش قائل بشیم و از طرف دیگران شنیده بشویم.

2. هدف

هدف می‌تونه شامل چیزهایی باشه که می‌گیرید و چیزهایی که به دنیای اطرافتون اضافه می‌کنید.

3. تعالی

منظور از تعالی اون لحظه‌ای است که از هیاهوی زندگی فراتر رفتید. احساس خودخواهی در شما کمرنگ‌تر شده و احساس می‌کنید به واقعیت والاتری متصل هستید.

4. داستان‌سرایی

این که شما چطور داستان زندگی خودون رو برای خودتون تعریف می‌کنید. باید متفکرانه آنچه برما گذشته است را مرور کنیم. در واقع هر روزی که می‌گذره درحال خلق زندگی‌ها و اضافه کردن به قصه‌هامون هستیم.

دنبال نسخه شخصی خودتون برای معنای زندگی باشید. چون خوشبختی میاد و می‌ره. کسانی از طوفان‌های زندگی راحت‌تر عبور می‌کنند که معنایی در زندگی‌هاشون ایجاد کردند. به قول یکی از دوستان شرکت‌کننده در رویداد به نقل از فیلم مارمولک، «به تعداد آدم‌های روی زمین راه‌های رسیدن به خدا وجود داره.» در نتیجه خوبه که کفش‌هامون رو پا کنیم و قدم در راه بگذاریم تا به مرور مسیر خودش نمایان بشه.

اگر به این موضوع علاقه‌مند هستید:

کتاب انسان در جستجوی معنا- ویکتور فرانکل

کتاب هربار که معنای زندگی را فهمیدم، عوضش کردند- دانیل مارتین کلاین

کتاب درباره معنای زندگی- ویل دورانت

سخنرانی آدام گرانت در تد

سری سخنرانی های چه چیزی شما را خوشحال می‌کند در تد

سخنرانی سایمون سینک در تد


تنظیم و بازنویسی توسط سارا یحیایی