قطار سریع‌السیر شینکانسن

فیلم قطار سریع‌السیر شینکانسن
فیلم قطار سریع‌السیر شینکانسن

قطاری سریع‌السیر در مسیری مشخص از توکیو به سمت موریوکا می‌رود. قطاری که هیچ‌کس نمی‌داند اما قاتلینی خطرناک با این قطار سفر می‌کنند. چرا؟ آیا این قاتلین همگی تصادفی سوار این قطار شده‌اند یا ماجرایی پشت این قضیه نهفته است؟

کوتارو ایساکا نویسندهٔ ژاپنی است که بیشتر برای نوشتن داستان‌های رازآلود و مانگاهای مجموعهٔ هیتمن به شهرت رسید. این نویسنده برای اولین رمانش برندهٔ جایزهٔ معمایی‌نویسان ژاپن شد و پس از‌ آن تبدیل به یک نویسندهٔ تمام‌وقت شد. رمان قطار سریع‌السیر شینکانسن یکی از پرفروش‌ترین و هیجان‌انگیز رمان‌های ژاپنی و یکی از رمان‌های این نویسنده است که اولین‌بار در سال 2010 به زبان ژاپنی منتشر شد.

کوتارو ایساکا
کوتارو ایساکا

این کتاب در سال 2022 به انگلیسی ترجمه و با نام انگلیسی ‌‌Bullet train منتشر شد. در همان سال فیلم کمدی- اکشن آمریکایی با همین نام با کارگردانی دیوید لیچ و بازی برد پیت بر اساس همین کتاب ساخته و اکران شد.

خلاصهٔ داستان رمان قطار سریع‌السیر شینانسن

ساتوشی معروف به شاهزاده، شبیه یک بچه مدرسه‌ای بی‌گناه است اما درواقع او یک قاتل شیک و فریبنده است. خوراکش خطر کردن است و هیچ‌گاه دست رد به یک بحث فلسفی خوب نمی‌زد، مثلاً او دوست دارد بداند آیا واقعاً کشتن اشتباه است؟ فرزندِ کیمورا به لطف شاهزاده در کما به‌سر می‌برد و کیمورا رد او را تا قطار سریع‌السیری گرفته که از توکیو به سمت موریوکا می‌‌رود تا انتقامش را بگیرد. اما کیمورا به زودی متوجه می‌شود که آن‌ها تنها مسافران خطرناک این قطار نیستند.

نانائو با نام مستعار کفشدوزک، خود را بدشانس‌ترین قاتل جهان می‌داند. رئيس کفشدوزک که زنی جوان و مرموز به نام ماریا است او را به این قطار سریع‌السیر فرستاده تا یک چمدان پُر از پول را بدزدد و در اولین ایستگاه از قطار پیاده شود. دو قاتل خطرناک دیگر نیز با نام‌های مستعار لیمو و نارنگی در حال سفر به موریوکا هستند و همین چمدان دست همه را رو می‌کند. چرا همهٔ آن‌ها سوار این قطار شده‌اند و چه کسی قرار است از این قطار جان سالم بدرد ببرد؟

قطار سریع‌السیر شینکانسن
قطار سریع‌السیر شینکانسن

در بخشی از رمان قطار سریع‌السیر شینکانسن می‌خوانید:

«حالا نارنگی به مردی که روی صندلی وسطی نشسته است اشاره می‌کند؛ مردی جوان‌تر، در اوایل دههٔ بیست‌سالگی‌اش با موهایی بلند، که بین آن دو گیر افتاده. او چپ‌وراست به لیمو و نارنگی نگاه می‌کند. از دیشب که نجاتش دادند خیلی بهتر به‌نظر می‌رسد. طناب پیچ‌شده و کتک‌خورده پیدایش کردند؛ بی‌اختیار داشت می لرزید. اما هنوز یک روزِ تمام نگذشته که انگار کاملاً به حالت طبیعی برگشته. نارنگی فکر می‌کند: شاید هیچ دغدغهٔ درونی‌ای نداره؛ موضوعی که اغلب دربارهٔ افرادی که داستان نمی‌‌خوانند مصداق دارد، یعنی از درون خالی و تک‌رنگ‌اند، بنابراین بدون هیچ مشکلی می‌توانند رویکردشان را تغییر بدهند.»

• برندۀ جایزۀ منتقدان Strand برای بهترین رمان اول
• برندهٔ جایزهٔ University Readers

این رمان خواندنی و هیجان‌انگیز را با تخفیف ویژه از فروشگاه اینترنتی 30بوک بخرید.