سامان سهروردی
سامان سهروردی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

من سرم درد میکنه شدیدا

هشدار لو رفتن قصه Better Call Saul

وقتی شروع به دیدن سریال کردم و رسید به جایی که جیمز (یا همان ساول گودمن) با همسرش (کیم وکسلر
) آشنا شد و با هم جلو رفتن و رابطه بین شون رو دیدم، سوال بزرگم این بود کی و چرا این دو از هم جدا میشن تا اینکه توی قسمت قبل رسید به جایی که کیم باید بره و ساول می مونه و حوضش . سکانسی که ساول شب رو با یه کارگر جنسی صبح کرده و میاد و بهش پولش رو میده و طرف میره یاد این بیت افتادم که میگفت : کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید / قضا همی بردش به سوی دانه و دام .

بعد به این فکر کردم چقدر قصه همه ما آدم ها شبیه همه. یعنی توی ۳۰۰-۲۰۰ سال اخیر واقعا می تونیم ادعا کنیم هیچ غصه جدیدی یا لذت جدیدی از پدرامون که ۳۰۰ سال پیش مردن اختراع نکردیم و قصه جدیدی نداریم و فقط مشغول تکرار همون قصه ها توی زندگی خودمون هستیم و کیه که ندونه این که درد تکرار بشه از دردش اصلا کم نمی کنه و این که شادی تکرار بشه هم از لذتش چیزی کم نمیشه . همونطور که وقتی تو سرت درد میکنه داری درد میکشی و نه من می تونم کاری کنم نه شنیدن قصه اینکه همسایه مون هم دیروز سرش درد می کرد.

کارگر جنسیدرد مشترکbetter call saul
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید