محمدحسین مهدویان که پیش از این دو فیلم تحسین شده ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز را ساخته است، امسال با فیلم لاتاری در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. دو فیلم قبلی او در دوسال گذشته به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب شد و فیلم لاتاری نیز بخت زیادی برای کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم امسال را داراست.
فیلم لاتاری نیز همانند دو فیلم قبلی مهدویان با دوربین روی دست و به سبکی خاص فیلمبرداری شده که تلاش می کند احساس مستند بودن فیلم را در مخاطب ایجاد کند. باید اعتراف کنم که در آغاز فیلم و مشاهده صحنه گفتگوی آغازین ساعد سهیلی و زیبا کرمعلی احساس بدی به من دست داد که باور تحمل زمان دوساعته فیلم با این سبک فیلمبرداری برایم غیرممکن جلوه می کرد اما داستان فیلم، بازی ها و عادی شدن فیلمبرداری در صحنه های داخلی، این امر را ممکن نمود و حتی اضافه شدن سرهای تماشاچیان در گوشه های تصویر نیز برای من آزاردهنده نبود و حتی شاید در ادامه داستان فیلم در دبی این سبک فیلمبرداری به باورپذیری روایت فیلم کمک فراوانی کرد.
به نظر من در مجموع فیلم لاتاری نه تنها فیلم خوبی است بلکه نوید دهنده ظهور یک کارگردان صاحب نام با سبکی دوست داشتنی و تیمی ارزشمند است که در هر فیلم جدید خود، علی رغم جوانی تیم؛ ارتقای سطح کار خود را به رخ منتقدان و تماشاچیان حرفه ای کشانده اند.
در سینماهای مختلف و در شهری که من شاهد فیلم بودم در چند صحنه از فیلم تماشاچیان چنان مجدوب سکانسها شدند که با حرارتی وصف ناشدنی به تشویق قهرمانمان فیلم پرداختند که بعد در رسانه ها خواندم که در سینماهای تهران و شهرهای دیگر هم این اتفاق افتاده است! البته انتقاداتی هم به فیلم وارد شده که برخی از آنها به جاست؛ مسائلی در خصوص پایان بندی و اغراق.
در روزگار فعلی که اکثر فیلمهای تولید شده در سینمای ایران فضایی تلخ و سیاه دارند که یا فاقد قهرمان هستند و یا راوی داستان یک قهرمان زهوار در رفته، که انگار همه جامعه منتقد غیرت و مردانگی او هستند، جای فیلمهایی از جنس لاتاری (که علی زعم تلخی داستانش) خون تازه ای در بدن بیننده جاری می کند؛ خالی است.
فراموش نکنیم که حتی قهرمانان فیلمهای حاتمی کیا که روزگاری راوی قهرمانانی بود که هیچ قاعده ای را نمی پذیرفتند و حتی با خدا هم با فریاد سخن می گفتند، تبدیل به پیرمردهایی شده اند که هرچند باز هم به روش حاکم بر جامعه رفتار نمی کنند اما گلایه هاشان متوجه افراد حاکمیت است و کم کم زهوار در رفته می شوند. البته من به وقت شام را ندیده ام و نمی دانم قهرمان این فیلم که از قضا بازیگرش هادی حجازی فر همان موسی لاتاری است، شبیه قهرمانهای سابق حاتمی کیاست یا نه. البته به نظر می رسد این مسالهی پیرشدن قهرمان فیلمهای حاتمی کیا نسبت مستقیمی با سن کارگردان دارد و به نحوی واکنش حاتمی کیا به اتفاقات روز جامعه است. اما قطعاً سینمای ما نیاز به نسلی جدید از تبار حاتمی کیا دارد که بی محابا موتور سواری دختر و پسر فیلم و همخوانی آنان را در قالبی عاشقانه در فیلمی به نمایش بگذارد که محتوای آن به اصطلاح ارزشی است و قهرمان فیلم در شمایل یک مرد واقعی که نه مصلحت اندیش است و نه ترسی از رویارویی با مرگ دارد، ظاهر می شود.
پیشنهاد میکنم حتماً نشست خبری فیلم لاتاری در خلال جشنواره فیلم فجر را ببینید.