ویرگول
ورودثبت نام
آلتین🥀
آلتین🥀پرنده ای که مرده بود ، به من پند داد ؛ پرواز را به خاطر بسپارم
آلتین🥀
آلتین🥀
خواندن ۲ دقیقه·۱۷ روز پیش

سوشیا ، زهرآگین

شاید کمی اشک ، بتواند مرهمی باشد بر روح ، خسته و سر بلندم .

شاید چیزی که هنوز نیامده است ، بتواند رد خنجر زهرآگین این زخم کهنه و چرکین را، التیام ببخشید .

شاید این بار ، زندگی بوی ماندن دهد نه فروپاشی؛ نه بوی روز های زود گذری که رد شان تا سال ، تیکه ای قلبت را می سوزاند .

شاید این بار ، این حرف ها ، این احتمالات مجهول ، سوشیایی باشد ، برای نجات نجاتم .

دستی باشد که مرا از قله تاریکی به بالا بکشد و ندارد که غرق شوم .

شاید این بار ، اشک هایم بتوانند او را زنده کنند .

شاید موهای کوتاهم بتوانند او را از پایین قلعه به ، پیش خود برسانند .

شاید این بار نوبت من است که پایین بپرم .

دست هایم رو از دو طرف بدنم بگشایم و بگذارم ، باد موهای را از هم بدرد و نقاب هایم را از پوست صورتم جدا کند ، تا چهره ی واقعیم هویدا شود .

شاید این بار ، دنیا به کام خویش بچرخد ، شاید بخواهد ، شاید .... شاید بخواهد که این بار برگه برنده بازی ، در دست من باشد .

تا بتوانم آن شرطی که بسته ام را برنده شوم

ای سوشیا عشق در کجا نهان شده ای ؟

ای تاسیان من ، کجایی ؟

ای تو کیستی ؟ که مرا کرده ای شیدا خود!

ای تو کیستی که شده ای امپراتور ، امپراتوری من .

جان جانان ، ای دل و دل داده ی من ، ای باده ی ناب ، تو کیستی ؟

تو کیستی که چنان مرا در هاله ای از ابهام و ملال ، زندونی غربت کرده ای؟

تو کیستی که مرا در دریاچه ی قیر گون ، شب چشمانت ، چشم های تاسیانت رها ساخته ای ؟

رهایی که مرگ است تاوانش ، آزادی که ثانیه های دنیا فانی قادر نیست ، آن را در کلمات بگنجاند .

زهر چشم هایت مرا به بستر مرگ فرا خواند ، ای عزیز کرده ی ، الهه ی مرگ .

ناوک نگاهت چنان روحم را از هم گسست که حتی...

پ.ن: نامه ای که واسطه اش بودم برای نوشتن و نهان کردن از دید عالمیان .

زبان او قاصر بود برای نوشتن ، ولی من شده ام زبان مخفی او ، بارکش تاسیان او

کیمیاگری از ژرف ، نگاه تب آلود ات ، که درد داشت که آماده ی رقصیدن بر لب تیغه ی سقوط بود .

ای عشق نهان ، او دوست دارد ، حتی اگر بلد نباشد بر زبان جاری اش کند ، ای زهر و پادزهر او ؛ نگاهش کن .

او را با آن دیدگان خیس بنگاه، او شایسته است .

دوست دار شما؛ التین...

نویسنده ای که خود را میان ، هویدایی گمگشته دید

نام مجوعه : نامه های متوالی

نامه ی اول : ۱۴۰۴/۸/۲۷ 3 شنبه

مدت نامه های : 7 شب

شبی یک پارت منتظر باشید ....

دوست دار شما؛ التین ؛ نویسنده ای که خود را گمگشته در میان هویدایی دید

بر
۱۰
۳
آلتین🥀
آلتین🥀
پرنده ای که مرده بود ، به من پند داد ؛ پرواز را به خاطر بسپارم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید