حسین بابایی
حسین بابایی
خواندن ۸ دقیقه·۵ سال پیش

تراژدی عجیب نیکلای واویلف و درس‌های آن برای ما

داستان دانشمندانی که در انبار پر از گندم و ذرت از گرسنگی مردند و نیکلای واویلف که به خاطر تلاش برای پایان دادن به قحطی زندانی شد و مرد، عجیب و غم‌انگیز است اما غم‌انگیزتر از آن تکرار همان داستان است.

بله، ملتی که تاریخ را نداند محکوم به تکرار آن است؛ حتی تکرار احمقانه‌ترین، عجیب‌ترین و غم‌انگیزترین داستان‌های تاریخ که باور تکرار شدنشان سخت است.

ماجرایی که در ادامه می‌خوانید موارد مشابهش بارها در طول تاریخ تکرار شده است و همین حالا هم انسان‌هایی هستند که می‌خواهند تکرارش کنند.

زندگی واویلف از تلاش برای پایان قحطی تا مرگ در گولاگ

نیکلای ایوانوویچ واویلف در سال ۱۸۸۷ در مسکو به دنیا آمد. در دوران کودکی و نوجوانی جیره‌بندی گندم به دلیل کمبود و مشکلات محصولات کشاورزی را دید. او درک کرد که مشکلات کشاورزان روسیه زیاد است و همین مشکلات باعث بروز قحطی و مرگ انسان‌ها می‌شود.

واویلف به دانشگاه کشاورزی (تیمیریازوف) رفت و بعد از فارغ‌التحصیلی شروع به تحقیقات در گیاه‌شناسی کرد.

در سال ۱۹۱۳ به اروپا سفر کرد و در همکاری با زیست‌شناس انگلیسی ویلیام باتسون روی موضوع ایمنی گیاهان تحقیق کرد. ویلیام باتسون همان کسی است که اولین بار از کلمه ژنتیک برای توصیف مطالعه علم وراثت استفاده کرد و نظریات مندل را به جامعه علمی شناساند.

 ویلیام باتسون و واویلف
ویلیام باتسون و واویلف

وقتی به شوروی برگشت در مقام استاد دانشگاه مشغول تدریس شد و مدیریت آکادمی علوم کشاورزی لنینگراد (سنت پترزبورگ امروزی) را به او سپردند.

واویلف که از همسر اولش طلاق گرفته بود با النا بارولینا (Elena Barulina) محققی که مسئول مجموعه بذرهای انستیتو بود ازدواج می‌کند.

او نظریه‌ای درباره منشاء بذرهای گندم و سایر گیاهان داشت که فکرش را مشغول کرده بود. به نظر واویلف با جمع‌آوری بذرها از مناطق مختلف دنیا که منشاء اصلی هستند می‌تواند مجموعه‌ای با تنوع بالا از بذر داشت و گونه‌های مقاوم را تولید کرد یا از بذرهای متناسب با آب‌ و‌ هوای هر منطقه برای تولید بیشتر استفاده کرد.

واویلف شروع به سفر کرد. او به هر کشوری که سفر می‌کرد با کشاورزان صحبت می‌کرد و اطلاعاتی درباره گونه‌های مختلف را از آنها می‌گرفت و بعد انواع بذرهای گیاهی را جمع می‌کرد و به مجموعه بذرهای لنینگراد اضافه می‌کرد.

در سال ۱۹۳۶ وقتی که قرار بود کنفرانس بین‌المللی ژنتیک در مسکو برگزار شود، واویلف به عنوان ریاست کنفرانس انتخاب شد اما حزب کمونیست با برگزاری کنفرانس مخالفت کرد و در نهایت کنفرانس هفتم در شهر ادینبرا در اسکاتلند برگزار شد. در زمان برگزاری کنفرانس هم به واویلف اجازه خروج از کشور ندادند و در کنفرانس به یاد واویلف صندلی او را خالی گذاشتند.

ریشه این مخالفت‌ها کم کم روشن می‌شود.

واویلف به ۶۴ کشور دنیا سفر کرد و مجموعه بذرهایی که جمع‌آوری کرد در طول تاریخ بی‌نظیر بود. او به تحقیقاتش در زمینه ژنتیک مندلی ادامه داد و معتقد بود با استفاده از گونه‌های مقاوم می‌توان تولید محصولات کشاورزی را افزایش داد تا جلوی قحطی را گرفت.

در همان زمان‌ها یکی از شاگردان واویلف به نام تروفیم لیسنکو (Trofim Lysenko) مشغول تحقیق روی روش‌هایی بود که بتوان سرعت باروری را زیاد کند و در نتیجه محصول بیشتری در زمان کوتاه‌تر تولید کرد.

تروفیم لیسنکو نظریات محققان غربی درباره ژنتیک مندلی را رد می‌کرد اما معتقد بود می‌توان بذرهایی تولید کرد که صفات برتر داشته باشند.

در واقع تکنیکی که او از آن حرف می‌زد، بهاره‌سازی بود. یعنی اعمال سرمای شدید برای این که گونه‌های گیاهی زودتر از موعد طبیعی شروع به گل‌دهی کنند. این تکنیک در سال ۱۸۵۰ شناخته شده بود اما تولید محصولات غذایی از این روش فقط برای یک بار جواب می‌داد نه آنطوری که لیسنکو می‌گفت تا چندین بار می‌شود این چرخه را تکرار کرد.

او ادعا می‌کرد که این خاصیت بهاره‌سازی در چرخه‌های بعدی کشت به ارث می‌رسد، در حالی که اینطور نبود.

نظریات لیسنکو شبیه حرف‌های لامارک بود. او معتقد بود صفات اکتسابی به نسل بعد منتقل می‌شوند.

به زبان ساده، مثل این که انتظار داشته باشیم بینی فرزند پدر و مادری که بینی خود را با جراحی کوچک کرده‌اند کوچک و زیبا شود.

نیکلای واویلف در ابتدا از تحقیقات لیسنکو حمایت می‌کرد اما وقتی لیسنکو با حمایت استالین شروع به رد ژنتیک و نظریات مندل کرد با او مخالفت کرد.

تروفیم لیسنکو که حرفهایش به مذاق استالین خوش آمد مقام و منصب‌های متعدد گرفت. او مسئول زیست‌شناسی و مسئول انستیتو ژنتیک آکادمی علوم شوروی شد.

اوج تقابل واویلف و لیسنکو در کنفرانس آکادمی لنین بود. این دو در سخنرانی‌هایی ضد نظریات یکدیگر صحبت کردند. بعد از کنفرانس، روزنامه پراودا روزنامه رسمی حزب کمونیست لیسنکو را به عنوان برنده این بحث معرفی کرد.

او نظریات خود را با حمایت دولت که با اشتراکی‌سازی مزارع و سلب مالکیت خصوصی از روستائیان مشکلات زیادی ایجاد کرده بود آزمایش می‌کرد تا تولید گندم را افزایش دهد. تروفیم با حمایت حکومت هر چرند غیرعلمی یا شبه‌علمی را به خورد بقیه می‌داد و هرکسی هم که با آن مخالفت می‌کرد سرنوشتی به جز زندان، تبعید یا اعدام نداشت.

او حتی دنبال این بود که بتواند انسان‌هایی با خصوصیات برتر برای پیشرفت کمونیسم متولد کند.

استالین شکست‌هایش در کشاورزی را پشت شعارهای لیسنکو پنهان می‌کرد و از طرف دیگر فرصتی پیدا کرده بود تا نهادهای علمی را از مخالفانش پاکسازی کند.‌

سخنرانی لیسنکو در سال ۱۹۳۵ در حضور استالین و اعضای بلندپایه حزب کمونیست
سخنرانی لیسنکو در سال ۱۹۳۵ در حضور استالین و اعضای بلندپایه حزب کمونیست

نیکلای واویلف در سال ۱۹۴۰ در سفرش به اوکراین توسط کاگ‌ب به جرم جاسوسی دستگیر شد. در سال ۱۹۴۱ او به اعدام محکوم شد اما اعدامش نکردند و در سال ۱۹۴۲ حکم اعدامش را به ۲۰ سال زندان تغییر دادند.

در نهایت نیکلای واویلف که کل عمرش را برای مبارزه با قحطی گذاشت، بزرگترین مجموعه بذر دنیا را جمع کرد و تحقیقاتش نقش زیادی در توسعه علم ژنتیک دارد همزمان با جنگ جهانی دوم در اردوگاه‌های گولاگ در سال ۱۹۴۳ از گرسنگی مرد.

آکادمی لنین اعلام کرد که نظریات لیسنکو درست است و فقط این نظریه باید آموزش داده شود.

تراژدی واویلف اینجا تمام نمی‌شود؛ مجموعه‌ای که او جمع کرده بود در محاصره لنینگراد یک داستان اسطوره‌ای دیگر می‌سازد.

دانشمندانی که در انبار پر از غذا از گرسنگی مردند

جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ شروع شد و بعد از حدود ۲ سال آلمان نازی به مرزهای روسیه رسید.

حکومت شوروی که سرزمین‌هایش را در حمله آلمان از دست می‌داد دستور داده بود همۀ آثار هنری و هر چیز ارزشمندی به مکان‌های امن‌تر در مناطق شرقی منتقل شود اما مجموعه بزرگ بذرهای طبقه‌بندی شده واویلف را در لنینگراد رها کردند.

آلمانی‌ها با کمک نیروهای فنلاند در شمال توانستند شهر لنینگراد یا همان سنت پترزبورگ امروزی را محاصره کنند. محاصره‌ای وحشتناک به مدت ۸۷۲ روز که غذایی به شهر نمی‌رسید و بمباران‌های هوایی هزاران نفر را می‌کشت.

هیتلر در ۲۲ سپتامبر ۱۹۴۱ گفت:

لنینگراد باید از روی زمین حذف شود. ما هیچ علاقه‌ای به حفظ جان شهروندان نداریم.

در سخنرانی دیگری در ۸ نوامبر گفت:

لنینگراد باید از گرسنگی بمیرد.

همکاران و شاگردان واویلف که ارزش مجموعه طبقه‌بندی شده را می‌دانستند درها را بستند و نگهبانی دادند تا مجموعه را از دست مردم گرسنه و موش‌ها حفظ کنند.

دمای هوا در زمستان تا حدود منفی ۳۰ درجه پایین رفت و هر انسانی در این شرایط به جز بقای خودش نمی‌توانست به چیز دیگری فکر کند.

اجساد در خیابان‌های لنینگراد
اجساد در خیابان‌های لنینگراد

این افراد در این مدت طولانی برای سیر کردن خودشان به گندم، ذرت، سیب‌زمینی، برنج و انواع بذر و ریشه که قابل خوردن بودند دست نزدند. آنها به راحتی می‌توانستند با این دانه‌ها، ریشه‌ها و گندم‌ها خودشان را سیر کنند. حکومت هم ارزشی برای آن قائل نبود.

یکی از دلایلی که ساختمان مجموعه واویلف بمباران نشد موقعیت آن در نزدیکی کنسولگری آلمان و هتل آستوریا بود. هیتلر گفته بود بعد از سقوط لنینگراد ناهارم را در این هتل می‌خورم.

در نهایت ۹ نفر از آنها در اثر گرسنگی در ساختمان همین مجموعه مردند. بعضی درست روی میز کارشان مردند و بعضی هنگام نگهبانی در میان قفسه‌هایی پر از برنج و ذرت به زمین افتادند.

بخش‌هایی از مجموعه واویلف که در اوکراین و کریمه نگهداری می‌شد به دست آلمانی‌ها افتاد و گیاه‌شناسی به نام Heinz Brücher از آنها برای تحقیقات ژنتیک گیاهی استفاده کرد.

محاصره تمام شد و طبق آمارهای رسمی حدود ۷۰۰ هزار نفر در لنینگراد در اثر گرسنگی و بیماری مردند. در آمارهای غیررسمی تا ۱/۵ میلیون کشته اعلام می‌شود.

مجموعه بذرهایی که امروزه به نام واویلف شناخته می‌شود در توسعه کشاورزی و تحقیقات ژنتیک گیاهی نقش زیادی ایفا کرد. حالا تصاویر و نام‌های ۹ نفری که برای نگهداری مجموعه جان خود را از دست دادند در کنار تصویری از واویلف در این مرکز نصب شده است.

بعد از دوران استالین، واویلف به عنوان یک قهرمان شناخته شد و حالا نام او را روی خیابان‌ها، جوایز علمی، انستیتوهای تحقیقاتی، یک سیارک، دو یخچال طبیعی و یک دهانه روی ماه گذاشته‌اند؛ مجسمه‌اش را ساخته‌اند و درباره او کتاب، سریال و موسیقی منتشر شده است.

از لیسنکوئیسم چه ماند؟ بدنامی و تجربه تلخ علم سیاست‌زده

دنیای امروز ما هنوز هم علم را بازیچه منافعش می‌بیند

وقتی دکتر آلن فینکل (Alan Finkel) در سال ۲۰۱۷ در دانشگاه ملی استرالیا سخنرانی می‌کرد، سیاست‌های ترامپ در مخالفت با تاثیر گازهای گلخانه‌ای در گرمایش زمین را به حمایت استالین از لیسنکو تشبیه کرد و گفت:

دولت ترامپ آژانس حفاظت محیط‌زیست (EPA) را مجبور کرده است انتشار هر داده و اطلاعاتی باید بعد از بررسی توسط نمایندگان دولت انجام شود.

حالا وبسایت EPA هیچ اطلاعاتی درباره گرمایش جهانی منتشر نمی‌کند.

ترامپ بارها مساله گرمایش زمین را با دلایل عجیب به سخره گرفته است.

هنوز بر سر این که گرمایش زمین در اثر انتشار گازهای گلخانه‌ای است یا بر اثر یک چرخه طبیعی از حرکات زمین و عوامل خارج از کنترل انسان بحث وجود دارد اما دلایل هر دو طرف مبتنی بر روش علمی و زبان علم هستند.

اگر مثل استالین فقط از نظریه‌ای که هزینه کمتر و منافع بیشتر دارد حمایت شود نتیجه‌ای جز پشیمانی و افسوس نخواهد داشت.

در مقابل این توطئه‌ها چه کاری می‌توان کرد؟

یک روز یک نفر می‌گوید ما گرمایش زمین را قبول نداریم، یک نفر می‌گوید مسواک زدن خوب نیست، یک عده می‌گویند واکسن ضرر دارد و این داستان تمامی ندارد.

فکر می‌کنم چاره‌ای جز وفادار ماندن به حقیقت علم نداریم. باید از حقیقت علمی دفاع کرد و سکوت نکرد.

همانطور که واویلف برای پایان دادن به گرسنگی حقیقت را گفت، دفاع کرد، مخالفت کرد و حتی خودش از گرسنگی مرد.

ژنتیکتاریخعلمیکمونیسماستالین
از بازاریابی محتوا تا دیجیتال مارکتینگ 1hossein.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید