دانلود رمان آلودگی _ داستان بر مدار پردهی دراماتیک زندگی دختری به نام هلن است که در مسیر فرار از مشهوریت و رسیدن به زندگی بیدغدغه و آرام، به سیاهچالهی رابطهی پنهانی با مرد جذابی پرتاب میشود که عاشقانهی لطیف و نابی را برایش رقم میزند اما شهرت قرار نیست به راحتی مجالی به عشق دهد.
دسته بلند ساک را بیرون کشیدم و قدمهای بلند برداشتم، دستم را چرخاندم و عقربههای ساعت به بدترین شکل به من دهنکجی کردند.
توی دلم ناسزایی حوالهی خودم کردم و گوشیام را که برای بار پنجم زنگ میخورد از جیب پشت کیفم بیرون کشیدم و گفتم:
ـ الو رویا
صدایم خسته بود و درمانده
ـ کجایی تو دختر… میدونی ساعت چنده؟
ـ همین الان رسیدم فرودگاه، کجایین شما؟
ـ جلوی گیت ایستادیم، بجنب.
گوشی را توی جیبم فرستادم و به قدمهایم سرعت بیشتری بخشیدم.
وارد سالن پروازهای خارجی شدم کمی که دقت کردم دیدمشان. دانلود رمان عاشقانه
رویا و زانیار هردو کنار هم ایستاده بودند و مرد درشت هیکل و قد بلندی که پشت به من داشت جلوی آنها ایستاده بود.
سعی کردم سریعتر راه بروم و همین باعث شد شال حریرم از سرم سُر بخورد و موهای مواجم توی صورتم بریزد.
رویا با دیدنم دست بلند کرد و مرد قد بلند رو به رویشان برگشت و نگاهم کرد.
همین که نزدیکشان رسیدم هول کرده درحالی که نفسهایم را تند تند بیرون میدادم با لحنی کاملا دلجویانه گفتم:
ـ خواهش میکنم منو ببخشید کارای رستوران بدجور بهم پیچیده بود.