یک رمان
یک رمان
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

دانلود رمان ده و ده دقیقه ⭐️

دانلود رمان ده و ده دقیقه روایتگر زندگی مردی‌ از دودمانِ تفاخر است که خوبینی وجودش را احاطه کرده. ناگه با اتفاقی غیر منتظره در یک ساعت و دقیقه‌ای همه چیز برایش منحوس می‌شود. آفتاب زندگی‌اش غروب و شب سیه مهمان همیشگی خانه‌اش می‌شود. یاس وناامیدی دنیایش را پر می‌کند و از تمام ساعت ها و دقیقه‌ها انزجار می یابد. در میان تمام ناملایمت ها پرتوی پر قدرت مهمان ناخوانده سراچه‌اش می‌شود و جای قیرگونی را می‌گیرد و طلوع صبح دل انگیزی در ده و ده دقیقه برایش به ارمغان می‌آورد.

دانلود رمان ده و ده دقیقه
دانلود رمان ده و ده دقیقه

این رمان در انجمن رمان نوشته شده است

هنوز یک قدم برنداشته بود که با صدای ماهور ایستاد.
– نمی‌خوای بدونی چرا دیگه کاری باهام نداره؟
به طرف ماهور چرخید و نگاه تب‌دار و دگرگونش را به چشم‌های عسلی او دوخت. در حالی که مبهوت او بود سرش را به نشانه علامت سوال تکان داد.
– چرا؟
ماهور مکث بلندی کرد. با دو قدم بلند خودش را به هیراد نزدیک کرد و مقابلش ایستاد. دست‌هایش را درهم قفل کرد و نگاه عاشقانه‌اش را بالا کشید و به چهره‌ی مبهوت و منتظر او چشم دوخت. حال دیگر وقت اعتراف بود. وقت آن بود که از قلب بی‌قرارش می‌گفت و احساساتش را نثار مردی که گویی دریافته بود تمام زندگی‌اش شده بود می‌کرد. پوست ل**بش را به دندان گرفت و در حالی که دگرگونی از تک‌تک اجزای صورتش هویدا بود بیان کرد.
– بهش گفتم عاشق یه نفر دیگه‌م.
سامین در حالی‌که مقابل درب ورودی ایستاده بود نگاهی به هر دو کرد و آرام بدون سر و صدا از خانه خارج شد و هر دو را تنها گذاشت.
برق ناگهانی درون چشم‌های هیراد نقش بست و نگاهش به سادگی ذوق زده شد. ماهور چه گفت؟ عاشق یک نفر دیگر؟! با یک قدم فاصله‌اش را کم‌تر کرد. در حالی که چشم از او برنمی‌داشت با صدایی لرزان و مشکوک پرسید.
– عاشق… کی؟!
چند ثانیه‌ای که ماهور سکوت کرده بود برایش مانند قرنی می‌گذشت! ماهور مکث کوتاهی کرد.
– عاشق کسی که همیشه توی این ساعت برای دارو دادناش کلی بحث و دعوا می‌کردیم.



دانلود رمانانجمن رماندانلود رمان عاشقانه
سایت یک رمان مرجع دانلود رمان های جدید در ژانر های عاشقانه ،اجتماعی ،پلیسی می باشد https://www.1roman.ir/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید