آغاز قصه کودکی جز این سخن نبود
یکی بود و دگر غیر او هیچکس نبود
ذهن بشر ز سر این سخن غافل نبود
این یکی که بود که غیر او هیچ کس نبود
عارفان گویند این خداست که غیر او هیچ کس نبود
ذهن منکران گوید که جز ذات ناطقه بشر کس نبود
انا الحق فرعون چرا قابل قبول نبود
فرقش با انا الحق منصور چه بود
حلاج در حلاجی سخن به چه پی برده بود
که از بر سر دار شدن هرگز آزرده نبود
ذات حق مخفی وبر ما آشکار نبود
جز اسماء نکو وی را شایسته نبود
انکار وجودش عقلا ممکن نبود
انکار وجود خویشتن خویش ممکن نبود
انا الحق فرعون جز کبر و غرور خودپسندی هیچ نبود
انا الحق منصور جز انسان دوستی و ایثار نبود
ای بشر گر تو خالق خویشتن خویشی
چرا چنین پریشان و مسکین و درویشی
درک تو ز خالقت جز درک کودکان هیچ نبود
درک لطفش در ذهن ناقصت ممکن نبود
خالقت چه خدا باشد چه به گمانت عقل
چه قبول کنی چه انکار تمام اقول و نقل
رها کن منفعت طلبی و کبر و خودپسندی را
بجوی شرافت و رسم ایثار و انسان دوستی را
انسان بد سرشت و بد کردار
در ظاهر انسان بود در باطن کفتار