قابل توجه دوستان این پست خطاب به فمنیست های زن خود برتر پندار وطنی است باشد که تلنگری باشد و دق البابی بر درب عقل قفل زده این جماعت شاید که دری به سوی امید و روشنی تعقل باز کنند انگاه که این مطلب را می خوانی مجازی هر چه دق دلی داری سر من مظلوم خالی کنی تا دلت خنک شود بعد که ارام شدی اگر از الطاف همایونیتان کم نمی شود لطف کرده خواهشمندم انرا بخوانید وکمی هم دهانها را بسته و پنجره فکر را کمی باز کرده و کمی تفکر کنید
به قول معروف
چو آینه نقش تو بنمود راست
خود شکن آینه شکستن خطاست
گیرم که رای و نظر من خطاست
آیا رای تو عاری ز ظلم و جفاست؟؟
و....................
چه گویم که نگفتنش بهتر
جماعتی متوهم ز هر زمان خرتر
به خودپسندی وتوهم و طمع خوشتر
رها کننده عقل و در فهم امور ابتر
من به فمنیسم لیبرال باور دارم و برابری را حق ذاتی زنان واقعی نه مادینه های دوپا میدانم اما با فمنیسم به هر شکل و قالبی در ایران و برای زن ایرانی صددرصد مخالفم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون زن ایرانی فهم و درکی از مفهوم زندگی و برابری ندارد و هر چه می گوید تماما دروغ و حقه است
چرا ادعای برابری خواهی زنان ایرانی تماما دروغ و حقه است؟
اگر مسلمانید باید مقید به احکام دین باشید ایا مقید به همه احکام هستید؟؟ مضاف بر اینکه الگوی زن مسلمان کیست؟
اگر شیعه هستید ملاک حضرت فاطمه زهراست حال مهریه حضرت فاطمه زهرا چقدر بوده؟
اگر سنی باشید ملاک المهات المومنین است و مهریه المهات المومنین وحضرت عایشه چقدر بوده؟؟
هر دو دیدگاه می رسد به مهرالسنه و مهرالسنه حداکثر1500 گرم نقره بوده است ونرخش امروز چقدراست؟؟؟
ایا مهریه امروز زنان با انچه بیان شد سنخیتی دارد ؟قطعا خیر پس اسلام برای این موجودات همش حقه و کلکه
ایا واقعا زنی مدرن ومسئولیت پذیر هستید؟؟ایا به اندازه حقوقی که مطالبه می کنید مسئولیت برابر را هم می پذیرید؟؟ اگر بله
چرا از نیاز جنسی مرد ابزاری برای سواستفاده ساخته اید؟(در اینده پستی در این زمینه خواهم گذاشت)چرا یک مرد برای نیاز جنسی اش باید ازدواج کند؟
ایا نیاز جنسی یک مرد را مثل زنان برابری خواه غربی به رسمیت می شناسید؟؟؟؟
چرا در این ازدواج انواع و اقسام چرتکه اندازی و محاسبات منفعت طلبانه وجود دارد ؟؟؟؟
چرا من مرد باید مهریه و نفقه بدهم؟؟؟(زنانی که ازدواج سنتی دارند مهریه و نفقه عادلانه حقشان است روی سخن من با فمنیست های حقه باز کاسب و منفعت طلب و خودخواه داخلی است)
چرا زنان مثل من مرد نباید دو سال سربازی بروند بعد من بخاطر سربازی دو سال از درس و کار عقب باشم ؟؟؟
چرا من باید لب مرز شبها بیداری بکشم و یا کشته شوم یا دوستم که او هم یک مرد ایرانی است در کنار من و در بغل من جان بدهد تا امنیت این زن فراهم شود زنی که به من به چشم عابر بانک سیار نگاه می کند نه انسان؟؟؟؟زنی که نه همدم تنهایی های من است نه یار مشکلاتم نه مرهم زخمهایم بلکه خودش به تنهایی بزرگترین درد و مشکل زندگی من مرد ایرانی است چرا؟؟ (که البته گذر زمان به همه مشخص میکند که لایق آنهم نیستند)
لازم نیست این زن لب مرز برود حداقل دو سال در قالب معلم به مناطق محروم برود و رایگان به کودکان مناطق محروم اموزش های اولیه و ابتدایی را بدهد چرا نه؟؟؟
اگر زنان به سربازی می رفتند ایا بازم کرسی های دانشگاهها و مشاغل را زودتر تصاحب می کردند؟که بازم با همان ابزارها بیشتر به من مرد ایرانی صدمه بزند و توهم باهوش بودن به او دست بدهد و خود را محق به اسیب زدن بیشتر به من مرد ایرانی بداند؟؟؟؟
حق و حقوق و تکلیف و مسئولیت دو روی یک سکه است
برابری در حقوق حق زنی است که در مسئولیت هم مسئولیت برابر داشته باشد
ایا شما مسئولیت برابر دارید که حقوق برابر داشته باشید؟؟؟؟
جالبی داستان آنجا است که خودشان می فهمند چه شکری خورده اند اما راه برگشتی نیست ( هر چند دلخورم مثل همه مردان شریف سرزمینم انهای که اهل سو استفاده گری نیستند اما از بغضش ناراحت شدم برای یک مرد سخت است دیدن این شرایط ان هم برای مرد عاشق پیشه ایرانی)
حیف که عمر ما مردان هم به پای توهمات ذهنی شما زنان وطنی هدر می رود البته مردان امروز باهوش شدند و دیگر خودشان را درگیر شما نمی کنند چه در قالب ازدواج سنتی چه ازدواج برابر چه دوستی چه ازدواج سفید و چه هر روشی با تقلید بخوایید بومی سازیش کنید
(فرق ازدواج سفید با ازدواج موقت چیست؟چرا فمنیستها مروج ازدواج سفید مخالف ازدواج موقت هستند؟؟هرگز سطح شعور این جماعت و فهمشان از مسائل مختلف را نمیتوانم درک کنم )
فقط بدانید دارید بازی رو به ضرر خودتان بهم می زنید و آنکه آتش به پا کنه اگر در ان آتش نسوزد حداقل دودش اول تو چشم خودش خواهد رفت
صدالبته موافقم که من مرد ایرانی شدیدا مقصر هستم چرا که متوجه نبودیم و فکرش را هم نمی کردیم که زن ایرانی بخاطر ابراز محبت و عشق زیاد من مرد ایرانی که از کودکی تا به امروز در قالب پدر و برادر و دایی و عمو و دوست و غیره دریافت کرده درگیر خصلت توهم خود برتر پنداری و زیبایی پنداری و به تبع آن درگیر خودپسندی و منفعت طلبی و خودخواهی شده و خواهد شد لاجرم هشدارها را نمیشوند و هر نقدی را دشمنی می پندارد و هیچ راهی برای درمانشان نیست جز اینکه چوب روزگار از خواب خرگوشی بیدارشان کند و البته این چوب هزینه بس گزاف روی دستشان خواهد گذاشت که البته خلایق هرچه لایق
امیدوارم قبل از دیر شدن بیدار بشید اگر نشدین خیالی نیست هزینه اش را خیلی سنگین با عمرتان خواهید داد
وقتی اولین چروک روی صورتت افتاد و اولین تار موی سرت سفید شد و سنت بالا رفت وقتی پدرو مادر از این دنیا رفتند (رسم روزگار با همه چنین خواهد کرد بحث من وتو نیست قانونی کلی برای همه است)وقتی خواهر و و برادرات رفتن پی زندگی خودشون و بی خانواده ماندی و وقتی شبها بالشت زیر سرت از اشک هات خیس شد (به فکر خارج و مهاجرت باشی یا نباشی اصلا مهم نیست آنها هم همین مسیری که الان آرزوی تو و امثال توست را رفته اند و دیدن ته آن چیزی جز توهم و سراب نیست صد البته تو هم مجاز به امتحان و دادن هزینه های سنگین ان هستی ) حق نداری کسی جز خودت را متهم کنی و مقصر بدانی چرا که سالهاست داد میزنیم اما تو خودت گوش هایت کر و چشمانت کور در پذیرش حرف حق بود و نخواستی دست از خودخواهی و منفعت طلبی برداری ((من هم مثل شما و شاید بیشتر از شما و با استدلال منطقی به شرایط موجود نقد دارم اما آنرا بهانه ای برای منفعت طلبی شخصی و راهی برای سوءاستفاده نکرده ام به دیگران کاری ندارم فقط بدانید اگر مردی خائن و سوء استفاده گر شد اگر رفتار تو و امثال تو درست بود هرگز به این مسیر نمی رفت))
فقط یک راه نجات هست دست از خودخواهی و طمع و منفعت طلبی برداشته و با عشق واقعی نه کاسب کارانه و مسئولیت پذیری مثل تمام زنان کره زمین در شرق و غرب عالم(با یک ازدواج قانونی آسان و ساده زندگی را بسازید اگر خوب پیش رفت خوشبخت می شوید چه چیز از این بهتر؟ایاچیزی از آرامش و لذت در این عمر کوتاه بهتر است؟؟نشد و با هم خوب نبودید آسان و بدون ضرر و آسیب زدن به هم جدا شید و زندگی را بار دیگر با شخص دیگر بسازید این سفر عمر هر روزش تجربه ای جدید و تولد دوباره است و تا زمانی که نفس می کشیم می توانیم از نو بسازیم اما امان از حرص و طمع و خودخواهی و چرتکه اندازی) هر راهی غیر از این هزینه اش بر گردن شما و به ضرر شماست حالا خود دانید بعدها نگید کسی نبود که بگه
حالا سوال اصلی و گره اصلی داستان
آیا حاضرید دست از توهم خود برتر پنداری و منفعت طلبی و چرتکه اندازی کاسب کارانه بردارید و زندگی را با آسان گیری به کام خود و دیگری آسان بگیرید و شیرین کنید یا بازم راه انکار و توجیه را کما فی السابق در پیش می گیرید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
( وقت داشتی که حتما داری سری به بهشت زهرا یا قبرستان محل زندگی و شهرت بزن ببین چقدر دختر و پسر کم سن و سال و جوان که در بینشان هستند از من و تو زیباتر و باهوشتر و موفق تر با هزاران آرزو بی حاصل و ناکام بدون فرصت برگشت زیر خروارها خاک هستند
ایا من و تو تا ابد زنده ایم؟
کی نوبت ماست؟تضمینی برای زندگی طولانی هست؟فکر نمی کنی شاید فردا نوبت ما باشد؟
یا جوانی درحال گذر تا ابد برای ما می ماند؟
وایا اگر جوانی از دست رفت دوباره بر می گردد؟
هزینه افسوس بخاطر از دست دادن لذتهای هرچند کوچک وشیرین را که بخاطر توهماتمان از دستداده ایم چقدر بوده؟ایا ارزشش را دارد یا داشت؟؟؟
آیا امکانش نبود جای ما و او عوض شود واو بجای من وتو نظارگر مدفن ما باشد؟
ایا می توانی صدای او هشدار او و نصیحت و وصیت او را بشنوی؟؟؟
آیا اگر ما جای او بودیم حسرت بدل نمی ماندیم و خواستار فرصتی دوباره نبودیم؟؟
آیا اگر جای او بودیم اینقدر با قطعیت نظرات و توهمات امروزمان را هم با تعصبی خشک و بدون انعطاف باور داشتیم؟؟
و اگر او جای ما بود و فرصت دوباره می یافت چه می کرد؟؟؟
آیا الان ما آن فرصت را نداریم؟؟ آیا حاضری شروع کنیم به درست زندگی کردن؟؟؟
التماس کمی تعقل )
البته جواب این سوالها و رفتار شما در آینده برای من و امثال من روشنتر از روز و اظهر من الشمس است چرا که نرود میخ آهنین در سنگ
ناخوداگاه بعد از دیدن این کلیپ بغضم گرفت(لحن و تن صدایش برای امثالی چو من خیلی معنا دارد)این خانم خودش میگوید اگر می دانستم زودتر ازدواج می کردم
ایا این خانم در سن 20 به بعد خواستگاری نداشته؟؟در کنار این بانو حداقل یکی که عاشق بوده الان در رنج فراق است به نظرتان اینطور نیست؟؟؟
ایا دولت قراره برای ما همسر فراهم کند؟ البته منم مجردم و مثل همه اسیب دیده از وضع موجودم و نقدهای
بسا ریشه ای زیادی از این شرایط دارم اما
ایا نمی شد با کم کردن توقعاتمان یک زندگی ساده ولی با عشق بسازیم؟؟؟؟؟؟؟
نمی دانم شاید من اشتباه می کنم اما همین قدر می دانم ما هم در این وضع بی تقصیر نیستیم
مشکل ایران یا خارج و تهران یا لندن نیست زنان وطنی هم در داخل مینالند هم در خارج
به راستی ریشه اصلی مشکل کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر من محقم زن بخواهم و زن بگیرم زن هم محق است شوهر بخواهد و شوهر بگیرد
بحث ما فقط و فقط رعایت چهار چوبهای اخلاقی(جلوگیری از هرج ومرج جنسی و روابط متعدد ونامشروع) و انسانی و آسان گیری است که همه اش در قالب ازدواج آسان امکان پذیر است
راه ازدواج آسان هم ساده ست و ان هم کم توقعی و واقع بینی و پا گذاشتن روی طمع و خودخواهی است
ازدواج بدون عشق مثل ادم بدون روح است وادم بدون روح جز یک لاشه متفن به اسم مرده چیز دیگری نیست
و عشق هم چیزی جز ایثار و از خود گذشتگی و پا گذاشتن بر روی خود نیست فقط یک حقه و کلک زیباست
ایا امروز من مرد و توی زن می توانیم بدون خودخواهی و چرتکه اندازی بهم نگاه کنییم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
و آیا فمنیسم آن هم از نوع ایرانی آن چیزی جز حقه و دروغ و زیاده خواهی و منفعت طلبی و چرتکه اندازی
کاسب کارانه است؟؟؟