ویرگول
ورودثبت نام
Reza zarei
Reza zarei
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

بررسی و نقد نئوآتئیسم

مستم دانم که هستم من ای همه هستی ز تو آیا تو هم هستی (اخوان ثالث)
مستم دانم که هستم من ای همه هستی ز تو آیا تو هم هستی (اخوان ثالث)

از چپ به راست : ریچارد داوکینز ،کریستوفر هیچنز،سم هریس ، دنیل دنت
از چپ به راست : ریچارد داوکینز ،کریستوفر هیچنز،سم هریس ، دنیل دنت


نئوآئیسم (newatheism )مکتبی پرطرفدار و تقریبا نوپایی است که طرفداران خاص خود را در سراسر جهان دارد و می‌توان یکی از دلایل افزایش روزشمار آتیسم در جهان را همین جنبش فکری دانست.

مهمترین اشخاص این مکتب را می‌توان ریچارد داوکنیز،کریستوفر هیچنز،سم هریس،دنیل دنت برشمرد که از تاثیرگذارترین چهره ها در حوزه تقابل خداباوری نوین و خداناباوری نوین هستندت.

نکته حائز اهمیت این است که از میان این اشخاص داوکینز مشهور ترین شخص در شکاکیت نسبت به دیانت و خدا است ،داوکینز با استفاده از داده های زیست شناختی بدنبال ارائه مدلی علمی برای خداناباوری است در حقیقت او همچون هیوم و راسل و جی ال مکی نیست که به دنبال نقد فلسفی خدا باشد بلکه او به دنبال نقد خدا از طریق علم و خصوصا داروینیسم است و معتقد است فرگشت متضاد فرضیه طراحی هوشمند است

شخص بعدی کریستوفر هیچنز است نویسنده و روزنامه نگاری زبر دست و سخنرانی پرشور،کسی که هنگام صحبت کردن تماشاچیان را مشتاق و کنجکاو می‌کند او به دیدگاه افراطی اش نسبت به ادیان مشهور است و اغلب با دیدی همراه با تحقیر و تمسخر نسبت به ادیان و خدا نگاه میکند دیدی که همیشه باعث مشکل و انتقادات برای او شده است او خود را خدا ستیز میداند و در واقع در تقابل و ستیز با خدا و مضر دانستن آن است

شخص بعدی سم هریس است او فیلسوف و عصب پژوه است و کتاب مشهور او پایان ایمان نام دارد که علم را قدیسه و مذهب را شیطانی معرفی می‌کند،صورت‌بندی عجیبی که جای جای کتاب ها و سخنرانی هایش اشاره می‌کند

نکته جالب از او این است که او خداناباوری معنوی گرا است و به مفاهیم بودیستی علاقه مند است حتی یک اپلیکیشن به نام مدیتیشن با سم هریس نیز منتشر کرده است .

و شخص آخر دنیل دنت فیلسوف علم است و بیشتر گرایش به حوزه روانشناسی تکاملی،فلسفه زیست شناسی ،فلسفه ذهن تمرکز دارد . دنت در خصوص ادیان دیدی فرگشتی دارد و به دنبال تبیین ادیان از طریق نظریه داروین است . به طور خلاصه و ختصر او نیز همچون سران دیگر مکتب دین را ویروسی و سمی میداند

کناب پندار خدا نوشته داوکینز  از مهمترین کتب آتئیست معاصر و به نوعی کتاب مقدس اتییسم جدید است
کناب پندار خدا نوشته داوکینز از مهمترین کتب آتئیست معاصر و به نوعی کتاب مقدس اتییسم جدید است


کتاب خدا بزرگ نیست  چگونه دین همه چیز را سمی میکند  نوشته کریستوفر  هیچنز
کتاب خدا بزرگ نیست چگونه دین همه چیز را سمی میکند نوشته کریستوفر هیچنز


کتاب ایده خطرناک داروین  نوشته دنیل دنت
کتاب ایده خطرناک داروین نوشته دنیل دنت
کتاب پایان ایمان  نوشته سم هریس
کتاب پایان ایمان نوشته سم هریس

از میان کتب اشاره شده می‌توان گفت که پندا خدا مهمترین کتاب در حوزه بیخدایی معاصر با گرایشی علمگرایانه است . به غیر از این چهار شخص نظریه پرداز، لارنس کراوس ،ایان حرصی علی،آرمین نوابی،ویکتور استنگر،مایکل شرمر،ریکی جویس،بیل ماز، میشل انفره را می‌توان از چهره های دیگر در حوزه های مختلف علم ،روزنامه‌نگاری،فلسفه دانست که در انجمن ها و سازمان های مختلف به سخنرانی در خصوص مفاهیم این جنبش می‌پردازند.

شاخصه های فکری چهار سوارکار را می‌توان دین ستیزی ،علمگرایی،توسل به نظریه فرگشت در نقد دین ،فلسفه گریزی یا دانش اندک نسبت به فلسفه ،توهین و تحقیر عقاید مذهبی با طنز،ویروس و سمی دانستن مذهب و همچنین ناکارآمد دانستن مذهب ، اتخاذ دیدی بسیار منفی نسبت به ادیان،ربط حوادث تروریستی گروهک ها به ادیان،داشتن دیدی برترانگارانه نسبت به افراد مذهبی و .. .دانست که در جای جای کتب و نوشته ها و سخنرانی ها و جستار ها و پادکست های آنها می‌شود اشاره کرد . اما اگر از دیدی منصفانه نگاه کنیم یکی از دستاورد ها این مکتب برخاستن نوابغ الهیاتی همچون ویلیام لین کریگ و جان لینوکس و آلوین پلاتینگا در پاسخ به این افراد هست ،البته از دیگر نکات مثبت این مکتب حساسیت و وسواس پیدا کرن بیشتر نسبت به مسائل مذهبی می‌توان دانست .

اگر بخواهم نقد هایم را به این مکتب وارد کنم می‌توان به صورت گزیده گفت:

  • دین ستیزی و مذهب ستیزی وسواسی را می‌توان نوعی تمامیت خواهی دانست ،به نوعی که ما هیچ نکته مثبت و ارزشمندی برای دین و مؤمنان چه در دوران معاصر و چه در دوران کهن ندانیم صرفا دچار یک سوگیری شناختی و تعصب شده ایم .مسئله دیگر این است که اگر ما تمام ارکان و عناصر دین را سمی بدانیم تقریبا دارای رویکردی فاشیستی شده ایم . طوری که این رویکرد فاشیستی صرفا باعث آسیب و آزار اقشار مختلف ادیان می‌شود
  • مسئله وجود خدا در کلی ترین حالت یک امری فلسفی است و در تاریخ فلسفه به طور مفصل فیلسوفان مختلف چه ارسطو و دموکریتوس و چه دکارت و هیوم هر کدام برای صحبت راجب این مفهوم از مفاهیم و استدلالات فلسفی استفاده کرده اند. مشکل مکتب نئوآتئیسم برخلاف فیلسوفان شکاک علم گرایی محضی است که دچار آن شده اند رویکرد نئوآتئیست ها به علم رویکردی همچون یک فرد مذهبی است و موضوع به گونه ای است که تمام مسائل را در علم و پذیرش و تصدیق علم پذیرا هستند . نکته ای دیگر از این بحث این هست که صرفا از علم در الهیات و فلسفه دین میشود پردازش و تفسیر فلسفی کرد و نه اینکه ما این علم را پارادایم فرض کنیم.
  • نکته دیگر از نئوآتئیسم را می‌توان عارضه خودبرترپنداری و خودحق پنداری دانست که اشخاص این مکتب عموما به آن دچار شده اند.تحقیر و بی احترامی نسبت به مسائل و دستگاه فلسفی هر فرد مشکلی که ایجاد می‌کند آن است که این دیدگاه باعث دور شدن از جامعه آرمانی و آزاد و دیالوگ برقرار کردن میشود .البته می‌توان این عارضه را به خاطر علمگرایی دانست
  • خرده دیگری که می‌شود گرفت بر بنیان های نئوآئیسم می‌توان آن را تلاش برای ربط دادن داروینیسم به الهیات و فلسفه دین دانست .اینکه فکر کرد که مفهوم خدا با داروینیسم حذف می‌شود مفهوم تک بعدی است ،می‌شود این را برای حذف دین به کار برد اما برای مفهوم دئیسم و پان تئیسم چنین تصمیمی عجولانه است . و این رفتار طوری است که علم ساخته و پرداخته شده برای یک مکتب است
  • این جنبش در حال حاضر در حال تشکیل و ساخت ساختاری ایدئولوژیکی با مرامنامه هایی خودپرداخته است و تقریبا رفتاری شبیه ادیان و حتی مکاتب فلسفی به خود گرفته . البته می‌توان چنین مشکلی را می‌توان در علم گرایی محض جست.

در نهایت خواستم یکسری از ایرادات و مشکلات این مکتب را نشان دهم ،زیرا این مکتب با چنین ویژگی هایی فکری بسیار باب و محبوب شده و حتی دچار تقدس سازی و شخصیت پرستی نیز شده است .

در نهایت از کسانی که این مقاله را مطالعه کردند متشکرم و خواهشمندم خطاهای متعدد من را هم بر من ببخشایند





نظریه داروینآتئیسموجود خدامذهبنقد
من هر آنجایم که که درد آنجاست زیرا که من بر هر دانه ی اشک مصلوب شده ام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید