برداشت هالیوود از انقلاب اسلامی، 3-4 سال پیش از وقوع آن در ایران به فیلم در آمد، اندیشکده های غربی، وقوع انقلاب را چندان دور نمی دیدند،
بنابراین مانند آنچه از ابتدای شکل گیری سینما در غرب، برای نشان دادن خطر اسلام انجام داده بودند، (اگر چه به صورت تحقیر مسلمانان و در قالب آثار فانتزی و طنز و حتی ملودرام بود) اما این بار به گونه ای جدی تر اقدام کرده و مسلمانان را دیگر در شکل و شمایل دزدان پست و افراد شارلاتان و کاراکترهای خبیث به نمایش نگذاردند، بلکه به هیبت هیولاها و دیوان و موجودات وحشتناک بر پرده سینما بردند،
فیلم "جن گیر" ساخته ویلیام فرید کین در سال 1973، آغاز این حرکت جدید بود که در آن، اسلام با صدای اذان و به صورت یک شیطان از خرابه های آشور در بابل (عراق امروزی) به جرج تاون آمریکا رفته و در وجود دختری نوجوان وارد شده و او را به صورت یک هیولا بچه در می آورد.
برای مقابله با آن شیطان، هیچ ورد و جادویی کارساز نبود تا اینکه او را به درون خود جلب کرده و خودکشی کنند، همان کاری که پدر کاراس در "جن گیر" انجام داد.
وقوع انقلاب اسلامی در سال 1978/79 از نظر اندیشکده های غرب، عین این بود که انگار غولی هزار ساله از درون چراغ جادویی بیرون آمده (چنانچه برخی سران غرب و اسراییل از آن به عنوان زلزله نام بردند) و حالا برای مقابله با آن، تئوری جدیدی ارائه شد که برای نابود کردن آن، بایستی مانند او شد و یا مثل آن هیولایی بوجود آورد و به جنگش فرستاد.
مجموعه فیلم های "بیگانه" (از همان اوان پیروزی انقلاب بر پرده رفت) حکایت همان هیولای باستانی بود که سر برمی آورد و برای نابودی اش هیچ ترفندی کارساز نبود مگر آنچه در قسمت چهارم این مجموعه به نام "احیاء" اتفاق افتاد،
یعنی سرگرد ریپلی که یکی از آن هیولاها را درون خودش رشد داده و خودکشی کرده بود را زنده نموده و آن نیمه انسان/نیمه هیولا را به جنگ هیولای اصلی فرستادند!
در مجموعه "هری پاتر" نیز به همین شکل هیولایی به نام ولدمورت نابود شد، هری در واقع یکی از هورکوراکس های ولدمورت بود که در قسمت هشتم به نام "یادگاران مرگ" با نابودی خودش، او را نیز از بین برد.
در فیلم "ناگفته های دراکولا" (گری شور-2014) به طور رسمی این تئوری مطرح می شود که برای مقابله یا هیولای اصلی باید، هیولای دیگری ساخت، مثل او و به جنگش فرستاد.
در این فیلم کنت ولاد برای جلوگیری از حمله مسلمانان عثمانی به سرزمین اش، خون آشام و به هیولا تبدیل شد تا جلوی آنها را بگیرد،
همان اتفاقی که در فیلم "مومیایی" ساخته الکس کورتزمن در سال 2017 افتاد و نیک مورتون (تام کروز) برای مقابله با یک هیولای باستانی مصر، خود به هیولایی تبدیل شد و این موضوع را به همکار باستان شناسش نیز تاکید کرد.
در واقع تئوری فوق یعنی "ساخت هیولا در مقابل هیولا" از افسانه های شرک آمیز یونان باستان به دست آمد که در آموزه های صلیبی/صهیونی رسوخ نمود و به هالیوود امروز رسید.
فیلم "برخورد تایتان ها" در سال 2010 ساخته لوییس لتریر، نمونه ای از این تفکر یونانی/صهیونی را به تصویر کشید که برای مقابله با زئوس و ظلم و ستم او تنها پرسیوس (فرزند نامشروعش) که یک نیمه انسان/نیمه خدا بود، می توانست با او مبارزه و مقابله نماید.
این همان تفکری است که در سالهای بعد از انقلاب و پس از ناکام ماندن کودتاها و تجاوزات نظامی و ترورها و انواع و اقسام جنگ های متقارن و نامتقارن، از اندیشکده های یاد شده به سرویس های اطلاعاتی و امنیتی منتقل گردید و در مقابل انقلاب اسلامی که از نظرشان، به هیولایی مخوف بدل شده بود، ساخت هیولاهایی از همان جنس یعنی اسلام در دستور کار قرار گرفت.
اشغال افغانستان توسط شوروی سابق، این فرصت را بوجود آورد تا با کمک وهابیون و به عنوان گروههای جهادی، نخستین پایه های این هیولا توسط دست آموزان همان سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی همچون اسامه بن لادن و زرقاوی و گروهایی مانند القاعده و طالبان نهاده شود که در ابتدا توسط رسانه های غربی به عنوان "جنگجویان خدا" معرفی می شدند.
القاعده و طالبان در واقع هر آنچه که غربی ها به انقلاب اسلامی به دروغ نسبت می دادند را انجام دادند و در بوق تبلیغاتی رسانه های زنجیره ای قرار گرفتند.
پس از 11 سپتامبر و ماجراهای اشغال عراق و افغانستان، به تدریج این گروهها، وارد فاز جدیدی شدند و علیرغم برنامه ریزی های مراکز غربی، بعد از گسترده شدن قدرت انقلاب اسلامی در منطقه، گروه بسیار خشنی به نام "دولت اسلامی عراق و شام" یا همان داعش بوجود آوردند که بنا به اعتراف هیلاری کلینتون در خاطراتش، برای رسمیت بخشیدن به آن به 120 کشور سفر نمود.
داعش نیز با مجاهدت انقلابیون مسلمان به نابودی کشانده شد و مراکز استراتژیک غرب به این نتیجه رسیدند که آن شکل از هیولاها، نمی توانند از پس انقلاب اسلامی برآیند.
برنامه بعدی بزک کردن آنها بود که ابتدا به صورت نو طالبان به حاکمیت افغانستان رسیدند و قرار شد ظاهرا بعضی قوانین مورد نظر غربی ها رعایت کنند،
و دومین نمونه گروه "تحریر الشام" ، بزک شده القاعده و داعش است که در سوریه به قدرت رساندند تا گستره انقلاب اسلامی را محدود و آن را محاصره نمایند.