درون بیرون 2
Inside Out 2
امسال گویی سال ادامه روایت برخی آثار موفق سال 2015 است که جوایز متعددی در فصل جوایز و مراسم اسکار به خود اختصاص دادند. بعد از فیلم "فیوریوسا : یک حماسه مکس دیوانه"، حالا شاهد ادامه انیمیشن "درون بیرون" هستیم که در رشته بهترین انیمیشن مورد توافق و اجماع تقریبا اکثریت قریب به اتفاق انجمن ها و مراسم و اتحادیه های سینمایی فصل جوایز آن سال قرار گرفت.
در قسمت اول انیمیشن "درون بیرون" که با شخصیت یک دختر بچه به نام رایلی همراه می شدیم، شاهد کنترل او توسط احساسات مختلفش بودیم که خصوصا در بحران ها، دچار تنش های متضادی می گشت،
مثلا وقتی خانواده اش در حال مهاجرت بودند، این تنش های روحی و احساسی برایش بوجود می آمدند اما در نهایت این حس شادی بود که بر سایر احساساتش غلبه می کرد.
حالا در قسمت دوم "درون بیرون"، رایلی قدم به دوران بلوغ گذاشته و بنا به ویژگی های این دوران، احساسات جدیدی پا به وجود او نهاده اند؛ مانند اضطراب و خجالت و بی حوصله گی یا بطالت و حسادت و ....
اضطراب برای کنترل دوران جدید زندگی رایلی با کمک دوستانش، احساسات قبلی رایلی یعنی شادی و غم و خشم و ترس و ... را از اتاق کنترل مغزش بیرون کرده و خود هدایت او را بدست می گیرد تا با حاکمیت اضطراب و حسادت و بطالت و خجالت بتواند مشکلات دوران جدید به خصوص موفقیتش در بازی هاکی و عضویت در تیم مهم مدرسه را بدست آورد.
سیر پدید آمدن موقعیت جدید و درگیری های احساسات و رسیدن به نقطه اوج این درگیری ها و ... تقریبا از همان فرمول ساختاری قسمت اول پیروی می کند و مورد جدیدی در آن به چشم نمی خورد.
نقطه قوت کار، ساختار درست و دقیق و همان تکیه بر جزییات و عبور نکردن از موضوعات ریز است مانند ذهنیت جاری رایلی که مانند رودی جاری است و مثلا در موقع گرسنگی مملو از غذا و به خصوص غذاهای مورد علاقه اش مانند پیتزاست،
یا زمانی که اضطراب سراسر وجود رایلی را فرا گرفته و یا ماجرای حس نوستالژی که زنی مسن است و در آن سنین اصلا مجال ابراز وجود نمی یابد!
اما در میانه چالش همه این احساسات مختلف (که سرانجام وجود تمامی آنها لازم شمرده می شود و همه آنها در کنار هم می توانند به رایلی آرامش خاطر بدهند) این سوال پیش می آیبد که پس جای عقل و تفکر و باور کجاست؟
در بخشی از انیمیشن "درون بیرون 2"، گروهی ناگهان به اتاق کنترل و مکان های سازماندهی شده احساسات رایلی ریخته و در مقابل چشمان متعجب شادی و غم و ترس و خشم، آنجا را خراب کرده و به هم زده و ساختار موجود را له و لورده می کنند.
شاید این بتواند تمثیل تصویری قابل تاملی از هجوم دوران بلوغ باشد اما به نظر کمی عجولانه و شعاری و ناکوک به نظر می رسد.
فیلمی در سال گذشته روی پرده رفت به نام "خدایا آنجا هستی؟ منم، مارگارت" که در آن هم به مسئله بلوغ بچه ها و نوجوانان می پرداخت و تقریبا همین احساسات را با زبان کاملا سینمایی به تصویر می کشید،
اما آنچه آن احساسات طغیان کرده را را مهار نموده و به کنترل درمی آورد، باورها و جهان بینی بود که مارگارت به تدریج کسب کرده و بدین وسیله عقلش را در مواجهه با احساسات گسترش داده و توانایی می بخشید تا بتواند بر آن احساسات سر درگم و سرکش غلبه نموده و آنها جهت و سمت و سو بدهد.
اما در انیمیشن "درون بیرون 2" انگار همه چیز بی در و پیکر و رها شده است، یعنی همه امور را احساسات می چرخانند و گویا در این میان عقل کاملا تعطیل است!
حتی این احساسات هستند که گوی های حامل تجارب گذشته (که معمولا سازنده شخصیت ها هستند) را گزینش و پالایش کرده، برخی را به پس ذهن یا دورتر از آن فرستاده و آن گوی هایی را که میل دارند، نگه می دارند.
تنها پدیده درخت مانندی آبی رنگ وجود دارد که گویا هویت رایلی خوانده شده اما بازهم بخشی از احساسات او را شامل می گردد و هیچگونه عقلی برآن حاکم نیست. یعنی آنچه تمیز مابین انسان و حیوان است در اینجا غایب به نظر می رسد!
البته در فرهنگ و ایدئولوژی پوزیتیویستی حاکم بر فقرات تفکر غرب امروز که همه تجارب انسان را ناشی از حواس و احساساتش داسنته و برای عقل جایگاه چندانی قائل نیست، چنین محصولی سینمایی نه تنها چندان بعید نیست بلکه کاملا منطقی در جهت سیر همان تفکر است که با زبان انیمیشن به خورد بچه ها وبزرگترهایشان داده می شود.