به بهانه "برادران لیلا"
همیشه براین باور بوده و هستم که در نقد و تحلیل یک اثر منتسب به سینما، آن اثر در ابتدا باید به معنای واقعی کلمه "فیلم" باشد یعنی از ابزار و بیان سینمایی استفاده کرده باشد. مانند هر پدیده دیگری همچون ادبیات یا موسیقی و یا شعر و ... و بعد از آن به تحلیل و نقدش بپردازیم.
به این معنی که مثلا در بررسی یک اثر مدعی ادبیات فارسی، اگر از همان ابتدا با غلط های متعدد و واضح و آشکار لغوی روبرو شویم، بدون تردید و بی آنکه به موضوع یا محتوای آن اثر دقت کنیم، آن را کنار گذاشته و اگر نویسنده اش را بشناسیم، به او توصیه می نماییم که ابتدا زبان فارسی و ادبیات و قواعد آن را یاد بگیرد و سپس مدعی نگارش یک اثر ادبی پارسی شود. همچنین است در ارائه یک اثر موسیقایی که اگر ناگهان، نواختن موسیقی را متوقف نموده و عده ای شروع به توضیح شفاهی درباره آن اثر نمایند، طبیعی است مخاطبان موسیقی، مکان اجرای آن را ترک کنند، چرا که به جای یک اثر ناب موسیقایی با یک سخنرانی و بیانیه مواجه شده اند.
"برادران لیلا" مصداق چنین موقعیتی در حیطه سینماست که ادعای آن را دارد. به بیان دیگر "برادران لیلا" یک فیلم نیست. سازنده آن هم هرگونه هنرمندی اعم از سخنران و بیانیه نویس محسوب شده و اثرش انشاء یا نمایش رادیویی تلقی گردد اما قطعا او یک فیلمساز به شمار نمی آید.
ماجرای "برادران لیلا" تقریبا پس از 30-40 دقیقه بیهوده گویی های اولیه به بهانه مقدمه چینی آغاز می شود. در حالی که این 30-40 دقیقه را می توان در نهایت در 3 الی 5 دقیقه گنجاند و بقیه را حذف نمود و هیچ خدشه ای هم به اثر وارد نشود.
مقایسه نمایید مثلا با فیلمی همچون "پنجره رو به حیاط پشتی" اثر آلفرد هیچکاک که همه رمز گشایی کاراکتر اصلی طی یک حرکت 20-30 ثانیه ای دوربین انجام شده و کل مقدمه چینی فیلم به همراه معرفی کاراکترهای اصلی در مدت 5 دقیقه جمع گشته و ماجرای اصلی هم قبل از فرارسیدن دقیقه 6 شروع می شود و تا دقیقه 109 یعنی کمتر از دو دقیقه به پایان فیلم با فراز و نشیب نفس گیری ادامه می یابد.
اما "برادران لیلا" در واقع حدود 45 دقیقه به پایان، تمام می شود. یعنی در همان مراسم عروسی، پدر خانواده که قرار است 45 دقیقه دیگر بمیرد، با عمل بچه هایش در واقع می میرد. عدم توفیق پسرها در به راه انداختن کار وشغل هم پیش از آن و در شخصیت پردازی آنها مشخص و معلوم شده و همچنین فروپاشی رابطه شان با پدر و مادر که بارها در طول فیلم بحران آن رابطه را شیرفهم شده بودیم، در همان مراسم عروسی تیر خلاصش زده شد.
بنابراین در 45 دقیقه انتهایی فیلم موضوع تازه ای را شاهد نبوده و به جز مشتی شعر و شعار و صحنه های بی ربط مثل باختن و فرار منوچهر یا تکرار دعواهای ملال آور، چیز دیگری دست تماشاگر را نمی گیرد.
گویی پس از 34 سال مجددا نسخه بسیار دم دستی و دست چندمی از فیلم "عروسی خوبان" را شاهدیم که این بار قضایا در میان بدها اتفاق می افتد و با تصویر نازلی از همان شعارهای گل درشت و "حروم خوری خوشمزه است"! ادامه می یابد.
نگاه کنید به صحنه هایی که برادران به آن پاساژ لاکچری رفته دهانشان بازمانده، خصوصا موقعی که روی پله های پاساژی نشسته و بستنی می خورند و در همان حال شاهد رژه رفتن تعدادی افراد موند بالایی هستند که از یک اتومبیل شاسی بلند پیاده شده اند!
این شعر و شعارها در سرتاسر "برادران لیلا" به جای بهره گیری از زبان و بیان سینمایی به چشم می خورد. لیلا در طول داستان، بارها و بارها و به طرز عقب افتاده ای تکرار می کند که می خواهد برادرانش با هم کار و باری راه بیندازند و آنقدر این جمله ها را تکرار می کند که مانند سوهانی بر اعصاب تماشاگر خراش می دهد. اما در واقع فقط حرف می زند و حرف می زند و حرف می زند و کاری صورت نمی دهد. در واقع همه کاراکترها فقط حرف می زنند و کمتر عمل کرده و یا ادعا می کنند که عمل کرده اند (مانند فراهم آوردن پول برای خرید دستشویی ها)! یعنی مخاطب عملی را رویت نمی کند و تنها حرف می شنود.
مقایسه کنید با به آب و آتش زدن شخصیتی مانند "کریس گاردنر" در فیلم "در جستجوی خوشبختی" (گابریل موچینو-2006) برای پیدا کردن شغل در یک شرایط بحران مالی و دست و پا کردن یک زندگی حداقلی تا بتواند پسرش را نزد خود نگاه دارد، در چنین شرایطی او اصلا حرف نمی زند و شاید برای هدفش بیش از یکی دو جمله بر زبان نیاورد. در آن فیلم، فیلمساز تنها از زبان تصویر بهره گرفته و حتی یک پلان شعر و شعارگونه در فیلمش دیده نمی شود.
در سینما، به کاربردن صحنه ها و پلان ها و دیالوگ های بیهوده و بلااثر در روند آن، نشانه ناتوانی و کم سوادی سازنده اثر است. اگر در فیلمی بتوان شخصیت ها یا صحنه ها و یا پلان هایی را حذف کرده یا تغییر داد اما لطمه ای به آن فیلم نخورد، یعنی اینکه آن صحنه ها و شخصیت ها بی ربط بوده و آنچه شاهد بوده ایم به هیچوجه یک "فیلم" نیست. ایضا سازنده آن اثر را نیز اساسا نمی توان فیلمساز تلقی کرد، به ویژه که او یکی از ابتدایی ترین اصول "سینما" یعنی ریتم را هم نشناسد!
اگرچه دو اثر قبلی سعید روستایی نیز از چنین مصیبت هایی برخوردار بودند، هم "متری شیش و نیم" که تقریبا حدود 20 دقیقه از ابتدای فیلم و نزدیک به 25 دقیقه از انتهایش را اضافی به نظر می رسید و هم "ابد و یک روز" که حتی تا 20-25 دقیقه از ابتدای اثر هنوز شروع نشده بود!
اما نامزدی 11 سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر برای "ابد و یک روز"، "شاه کار"! هیئت داوران آن دوره جشنواره تلقی شد که عملی بی سابقه در تاریخش محسوب گردید. 11 جایزه در تاریخ سینما تنها به آثاری همچون "بن هور" یا "ارباب حلقه ها : بازگشت پادشاه" اهداء شده و حالا اثری شلخته و بی در و پیکر همچون "ابد و یک روز" با 11 سیمرغ بلورین، در واقع توهینی به سینمای ایران و تاریخ آن و همچنین جشنواره فیلم فجر محسوب می شد!!
در صحنه ای از فیلم "جنون" ساخته آلفرد هیچکاک که شخصیت اصلی فیلم در حال جستجوی سنجاق کراوات جا مانده اش بر روی جسد زنی است که به قتل رسانده و او را درون گونی و داخل کامیون سیب زمینی در میان دهها گونی مشابه قرار داده، 152 پلان وجود دارد که هرکدام به طور متوسط کمی بیش از 5 ثانیه بر پرده سینما قرار می گیرند.
چیدمان سکانس فوق به شکلی طراحی شده که حتی حذف یک پلان 5 ثانیه ای از آن، به کل صحنه و کلیت فیلم لطمه می زند. بسیاری از آثار برتر تاریخ سینما چنین هستند اما در پدیده ای همچون "برادران لیلا"، به راحتی می توان حداقل یک ساعت تا یک ساعت و ربع آن را حذف نمود بی آنکه هیچ لطمه ای به اثر یا داستانش وارد آید.
ولی بی انصافی هم به خرج ندهیم؛ صحنه رقص فرهاد اصلانی در مراسم عروسی انصافا به سرتاسر "برادران لیلا" می ارزد و شاید بتوان گفت تنها لحظه سینمایی این اثر به نظر می رسد!