
این همه شرارت از کجا می آید؟ - بخش دوم
برای عملی شدن وعده بالفور و تشکیل اسراییل، طرحی پیچیده برای کوچ اجباری یهودیان از اروپا به فلسطین به مرحله اجرا در آمد.
در اواسط دهه 30 و آستانه جنگ دوم، آدولف هیتلر و حزب نازیسم توسط انجمن ماسونی تول و یک فراماسونر ارشد یهودی به نام تریبیش لینکلن بر کشیده شده و حرکتی را برای اجبار یهودیان برای کوچ به فلسطین آغاز کردند.
صعود نازیسم در آلمان از طریق عملیات مرموز "ایگناس تربیش لینکلن" اتفاق افتاد. تربیش لینکلن، که به یک خانواده ثروتمند یهودی ساکن مجارستان تعلق داشت، بهعنوان یکی از مأموران اطلاعاتی و برنامه ریزان نیمه اول قرن بیستم میلادی شهرت پیدا نموده. او در سال ۱۹۰۳ به انگلستان مهاجرت کرد، در سال ۱۹۱۰ نماینده مجلس عوام شد.
در آستانه جنگ اول جهانی، تربیش لینکلن به عنوان نماینده اینتلیجنس سرویس بریتانیا با سازمان اطلاعاتی آلمان ارتباط گرفت. حداقل از اوایل سال ۱۹۱۹ بهطور کامل در آلمان مستقر شد در همین زمان بود که فعالیت سیاسی هیتلر آغاز گردید و وی به عنوان مأمور مخفی سازمان ضداطلاعات ارتش آلمان و در رابطه با برخی رهبران افراطی نظامی، گروه کوچک خود را تأسیس کرد؛ همان گروهی که سپس به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگری آلمان (نازی) بدل گشت.
از طرف دیگر فرقه مشکوکی که در پیدایش نازیسم آلمان تأثیر داشت، انجمن ماسونی "تول" بود که در سال ۱۹۱۲ تأسیس گردید و مرکز آن در مونیخ قرار داشت. در اندیشه تول، سرزمین مرموز و افسانهای آریاییهای باستان، از کتاب آموزه سرّی مادام بلاواتسکی، از بنیانگذاران تئوسوفیسم (یکی از فرقه های صهیونی)، وام گرفته شده بود و هدف خویش را سیادت نژاد برتر اعلام داشت.
مورخین، انجمن تول را قدرتمندترین سازمان پنهانی آلمان در دوران صعود فاشیسم میدانند. یکی از اعضای این انجمن، رودلف هس بود. همچنین فردی بهنام پروفسور هوسهوفر بهعنوان نظریهپرداز انجمن تول شناخته میشد. هوسهوفر از طریق هس با هیتلر آشنا شد و تعالیم او دستمایه اصلی هیتلر در نگارش کتاب "زندگی من" قرار گرفت.
در اوایل دهه 1920، آدولف هیتلر و همپالکی هایش در حزب نازی، با حمایت انجمن فرماسونی تول و کارگزاران صهیونیست بریتانیایی مانند تریبیش لینکلن وارد صحنه سیاسی آلمان وارد شدند تا با سوء استفاده از شکست در جنگ جهانی اول و ناامیدی و یاس مردم آلمان به ناسیونالیسم افراطی دامن زده و ظاهرا بنیاد نوعی یهودی ستیزی را پی ریزی نمایند...
هدف اساسی، بوجود آوردن فضای اجبار برای کوچ یهودیان به فلسطین بود. اسنادی که بعدا توسط متفکرانی همچون روژه گارودی و روبر فوریسون انتشار یافت، حاکی از ارتباطات گسترده سازمان های صهیونیستی با حزب نازی و دولت هیتلری برای کوچ دادن یهودیان به فلسطین و مجازات یهودیانی بود که حاضر نبودند به این کوچ اجباری تن دردهند.
بعدها افشای اسناد ارتباط برخی سرمایه داران اروپایی و آمریکایی مانند خاندان بوش با حکومت هیتلری، حاکی از تامین بودجه کوچ اجباری یاد شده به شمار آمد.
این دومین تلاش گسترده برای به انجام رساندن پروژه اسراییل و کوچاندن یهودیان به سرزمین فلسطین محسوب گردید که در جنگ دوم جهانی به اوج خود رسید و اگر دستاورد بلافصل جنگ جهانی اول را تغییر نقشه غرب آسیا و فراهم آوردن فضا برای تاسیس رژیم جعلی اسراییل بدانیم، نتیجه جنگ دوم جهانی، تاسیس این رژیم بود که 3 سال پس از پایان جنگ اتفاق افتاد.
به این ترتیب پس از گذشت 31 سال، بیانیه یا اعلامیه بالفور صورت تحقق به خود گرفت!
آیا بیانیه بالفور از آسمان نازل گردید؟!
آیا واقعا بیانیه بالفور، ابتدای راه تشکیل اسراییل بود؟ یعنی یک دفعه به ذهن جیمز بالفور انگلیسی رسید که فلسطین را به لرد روچیلد و صهیونیست ها واگذر نماید؟ نکند بیانیه بالفور از اسمان به زمین افتاد؟! اصلا چرا فلسطین؟ ایا از ابتدا سرزمین فلسطین به عنوان سرزمین موعود مطرح شد؟
اسناد و مدارک معتبر نشان می دهد که حتی در کنفرانس بال سوییس در سال 1897 و اعلام موجودیت صهیونیسم سیاسی توسط تئودور هرتزل، هنوز چندان سرزمین فلسطین به عنوان سرزمین موعود برای کشور یهودی مطرح نبود و مکان هایی همانند قبرس و آفریقای جنوبی و آرژانتین مد نظر قرار داشتند!
همین اسناد نشان می دهد در همان زمان برگزاری کنفرانس بال، یک کشیش بنیانگذار اوانجلیسم (از شاخه های پیوریتن ها که در مورد نقش مهم شان در ایجاد اسراییل سخن خواهم گفت) به نام ویلیام بلاکستون، نامه ای همراه نسخه ای از تورات که زیر برخی جملاتش خط کشیده شده بود را برای هرتزل فرستاد و به او نوشت که سرزمین موعود شما، آفریقای جنوبی یا قبرس و یا آرژانتین نیست، سرزمین موعود شما، سرزمین فلسطین است!
چگونه و چرا و از کجا در آن زمان یک کشیش اوانجلیک/ پیوریتن، بهتر از یک سرکرده یهودی بنیانگذار صهیونیسم سیاسی مطلع بوده که برای سرزمین موعود مورد نظرشان به کجا بایستی بروند؟
چرا تئودور هرتزل به عنوان یک تئوریسین صهیونیست به توصیه ها یا بهتر بگوییم دستورات آن کشیش بنیانگذار اوانجلیسم توجه کرد؟
چرا بایستی بلاکستون اوانجلیست/پیوریتن، فلسطین را به عنوان سرزمین موعود به بهودیان معرفی کند؟ چرا اصلا یک مسیحی دم از سرزمین موعود برای یهودیان می زند؟ مگر مسیحیت از یهودیت عبور نکرده و آیین تازه ای برای بشریت نیاورده بود؟
چرا پس از گذشت 20 سال از کنفرانس بال سوییس، بازهم یک اوانجلیست/پیوریتن به نام جیمز بالفور، همان سرزمین فلسطین را به یک صهیونیست یهودی همچون والتر روچیلد واگذار نمود؟
باید تاریخ را ورق بزنیم تا دریابیم این پیوریتن ها و اوانجلیست ها از کجا آمدند که به شخصیت ارشد صهیونیست و بنیانگذار صهیونیسم سیاسی یعنی تئودور هرتزل توصیه بلکه دستور دادند تا سرزمین فلسطین را به عنوان سرزمین موعود برای تشکیل اسراییل برگزینند.
ادامه دارد ....