امیلیا پرز
Emilia Pérez
ژاک اودیار، فیلمساز فرانسوی پس از نخل طلایی که 9 سال پیش برای فیلم نژاد پرستانه "دیپان" گرفت، با فیلم "امیلیا پرز" تا بیخ گوش نخل طلا رفت اما به جایزه هیئت داوران بسنده کرد.
اگر او در "دیپان" (مانند فیلم "گذشته" فرهادی) با وارونه نمایی از مهاجرین مسلمان در فرانسه و نمایش شان درون باندهای مخوف گنگستری، تصویری هراس انگیز از آنها ارائه کرده بود،
در فیلم "امیلیا پرز"، تصویری سمپاتیک نسبت به گنگستریسم و در اینجا رییس یکی از بزرگترین کارتل های مواد مخدر در مکزیک عرضه داشته!
مانتیاس دل مونته (کارلا سوفیا کاسکن) همان رییس بی رحم و خوفناک کارتل بزرگ مواد مخدر که یک زن به نام جسی (سلنا گومز) و دو تا بچه دارد، یکهویی هوس می کند تغییر جنسیت دهد!
نه به خاطر پنهان داشتن هویت و فرار از دست قانون بلکه چون دوست دارد! و گویا از سالها قبل حتی از بچه گی به آن فکر می کرده است!!
حالا یک وکیل موفق ولی ناراضی از موقعیتش (چون برای همه گناهکاران و مقصرین، تبرئه می گیرد ولی پول کمی دریافت می کند) به نام ریتا مورو کاسترو (زویی سالدانا) را گروگان گرفته و با پیشنهاد یک پول هنگفت، از او می خواهد بدون خبردار شدن کسی، وسائل و امکانات تغییر جنسیتش را (که با مصرف هورمون های خاص، کمی از راهش را هم گویا خودش رفته!) فراهم آورد
و به دلیل تغییر کلی زندگیش، او را کشته شده اعلام نموده و شرایط اسکان جدیدی را برای زن و بچه هایش در کشوری دیگر مانند سوییس جور نماید. (آنچه در فیلم "دومی ها" ساخته جان فرانکن هایمر،با مهارت و هوشمندی بسیار به تصویر کشیده شده بود)
کمی شاید این داستان از عقل و منطق به دور باشد اما به قول مظفرالدین شاه به هر حال سینما باید اسباب حیرت باشد ولی از منطق خودش هم فاصله نگیرد و دور نشود!
مانتیاس دل مونته که اینک به امیلیا پرز تبدیل شده، همان گونه که یکهویی هوس زن شدن کرده بود، بازهم یکهویی انسان خیر خواهی شده و به کمک خانواده ها و زن هایی می رود که در جریان قاچاق مواد مخدر در مکزیک، همسرانشان مفقود شده اند!
او ضمن اینکه جسی و بچه هایش را دوباره به مکزیک آورده و با عنوان دختر عموی مانتیاس که از طرف او وظیفه نگهداری از آنها را دارد، در خانه خودش اسکانشان می دهد،
به کمک ریتا (که همچنان می خواهد امیلیا را ترک کند) خیریه ای برپا نموده و به یافتن نشانه ها و در واقع محل دفن گمشدگان خانواده های بی سرپرست یاد شده اقدام می کند...
و همین ریتا که مدام می خواست از امیلیا جدا شود و با وجود همه اصرارها و پیشنهادات او، همچنان بر بازگشت به لندن پای می فشرد هم یکهویی در کنار امیلیا ماندگار شده و حتی در سخت ترین و خطرناکترین لحظات گروگان گیری او و همراه شدن با یک گروه مسلح برای نجات امیلیا می ایستد!!
همانطور که متوجه شدید، برخلاف فیلم های قبلی اودیار به خصوص همان "دیپان"، فیلم "امیلیا پرز"، سرشار از اتفاقات یکهویی و به قولی تحولات "برره ای" است! (در برره، افراد با تکان خوردن مختصری متحول می شدند!!) یعنی بدون زمینه چینی دراماتیک و ارائه پس زمینه های داستانی.
صحنه های موزیکال زورکی و الصاقی
شاید از همین روی فیلمساز سعی کرده سر و ته این تحولات برره ای را با چاشنی مقداری آواز و رقص و جا زدن فیلمش به عنوان یک فیلم موزیکال به هم بیاورد. اما قطعات موزیکال مثل فیلم "جوکر 2"، وصله های ناچسبی به فیلم به نظر می رسند، گویی بعدا به آن اضافه شده اند یا در زمان های متعددی انگار جناب کارگردان فراموش کرده که دمی هم به سینمای موزیکال زده! و می بایست مانند آثار استاندارد سینمای موزیکال، آن را در کلیت اثرش حفظ نماید!!
چنانچه در ابتدای فیلم، چپ و راست شاهد صحنه های موزیکال هستیم (از همان اولین صحنه دفاع ریتا در دادگاه از موکلش تا ابراز نارضایتی از شغلش تا اولین دیدار با مانتیاس و تا نخستین تلاشش برای پیدا کردن متخصص تغییر جنسیت در کشورهای مختلف) اما وقتی به صحنه ها و سکانس های کلیدی (مثل تغییر جنسیت و اعلام مرگ مانتیاس، جابه جایی های جسی و بچه ها، تمام صحنه های مفصل و طولانی جستجوی مفقودان و ارتباط با همسران و برپایی خیریه، برقراری رابطه با اپیفانیا، جدال با جسی و دوست پسرش و ... و حتی گروگان گیری امیلیا و درگیری های پیوست آن می رسیم، دیگر خبری از موزیک و موزیکال نیست!
شاید از میان صحنه های موزیکال تنها سکانس خواندن دختر بچه مانتیاس به یاد پدرش و در کنار امیلیا، در حد و سطح یک سکانس فیلم موزیکال بوده و اضافی و الصاقی به نظر نرسد!
این اشکالات عمده ساختاری در فیلمی از سینماگر حرفه ای مانند ژاک اودیار به نظر خیلی بعید می آید، اگر موزیکال شدن فیلم "جوکر 2" به ضرب و زور صورت گرفت، به دلیل حضور لیدی گاگا و فروش بیشتر فیلم بود ولیدر فیلم "امیلیا پرز" اگرچه سلنا گومز حضور دارد اما نقش کم رنگی در بخش های موزیکال فیلم نشان داده و چنانچه بعضا منتقدان نوشتند، طرفداران او از حضور بی رمق سلنا گومز در ساختار موسیقایی فیلم به شدت ناامید شدند!
نشانه های یک فیلم سفارشی
به نظر می رسد در اینجا هم ژاک اودیار، قربانی سفارش پذیری مستقیم از امثال کمپانی های حاکم بر جشنواره کن شده و از همین روی، به فیلمی با این تعداد گاف های آماتوری، جایزه هیئت داوران را دادند! (چون واقعا قابلیت دریافت نخل طلا یا جایزه بزرگ را نداشت، حالا ببنید فیلم رسول اف چه فاجعه ای بود که حتی این جایزه را هم نتوانست بگیرد!!)
شاید ژاک اودیار با این غلط های آشکار ساختاری و سینمایی، قصد داشته به مخاطبش بفهماند که برخلاف میلش تن به چنین سفارشی داده است.
اینکه تمامی عناصر مورد علاقه سینمای لابی های پنهان هنری و شبه هنری را رعایت کند یا به قول ما، همه گستره افق سینمای امروز غرب را در نظر داشته باشد؛
از قهرمان بودن و قصه ای پیرامون یک ترنس (از اقلیت های جنسی و جنسیتی) که بر اثر تغییر جنسیت از منتهی الیه سیاهی و بدکاری به منتهی الیه سپیدی و به اصطلاح رستگاری می رسد (و ترنسی مانند کارلا سوفیا کاسکن آرژانتینی نقشش را ایفا نماید) تا همجنس گرا بودن او که اعتراف می کند اولین رابطه واقعا عاشقانه اش است تا نیکوکاری حقوق بشری و شعارهایی که در این راستا می دهد، تا نمایش فاجعه بار خانواده های عادی که مردانشان را در سر و کله زدن با باندهای مواد مخدر از دست داده اند، مردانی که به قول اپی فانیا، او را همواره کتک می زدند و شکنجه می کردند و .... و بالاخره اینکه پس از بالا و پایین شدن های بسیار برای یافتن یک پزشک حاذق و بی دردسر برای تغییر جنسیت، سرانجام یک دکتر اسراییلی از تل آویو با شجاعت و شهامت! به مکزیک و میان گنگسترهای باند مانتیاس رفته، با او حرف می زند، درد دل هایش را می شنود، یادداشت کرده و تحلیل می نماید و به بهترین وجهی کارش را انجام داده بدون آنکه هیچکس حتی خود ریتا هم متوجه شود!!
به نظر می رسد فیلم "امیلیا پرز" با این خصوصیات و علیرغم همه اشکالات ساختاری و سینمایی، در فصل جوایز امسال و به خصوص مراسم گلدن گلوب و اسکار موفقیت های مهمی کسب نماید. حالا بستگی به این دارد که با تم امسال فصل جوایز تا چه حد مماس گردد!