ویرگول
ورودثبت نام
سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۵ دقیقه·۷ ماه پیش

در دوران طلایی شاه چه خبر بود؟ - 3



توضیح:
این مطالب به معنی آن نیست که در حال حاضر اوضاع گل و بلبل است بلکه می خواهیم که ببینیم آن دوران طلایی شاه، گل و بلبل بوده است؟

برای اینکه دریابیم چرا علیرغم آن تورم فوق العاده که تا 120 درصد هم رسید اما برخی از افراد نسل گذشته همچنان از آن دوران به عنوان روزگار ارزانی یاد می کنند، لازم است تصویری از موقعیت زندگی در آن روزگار ترسیم کنم.
شرایطی که شاید برای نسل امروز بیشتر شبیه قصه ها باشد!

مثلا ما به عنوان خانواده ای متوسط در محله نارمک تهران و درمیدان 36 آن، در نزدیکی خیابان مدائن زندگی می کردیم.
در آن روزگار (تا اواخر رژیم شاه)، در اغلب خانه ها تلفن وجود نداشت و مثلا در کوچه هشت متری ما که 10 خانوار ساکن بودند، تنها دو خانوار تلفن داشتند و بقیه بعضا از تلفن آنها استفاده می کردند. (نمی دانم می شود با امروز که در اغلب خانواده 5-6 موبایل آخرین مدل وجود دارد، مقایسه کرد؟!)
همچنین تلویزیون، آن هم از نوع سیاه و سفید نیز در 2 یا 3 خانه از آن کوچه وجود داشت و فی المثل برای دیدن سریال های پربیننده مثل مراد برقی ( با نام "خانه بدوش") چند همسایه در یک خانه ای که تلویزیون داشتند، جمع می شدند!
(امروز که در اغلب خانه ها انواع و اقسام LED و سینماهای خانگی وجود دارد، چه تصویری می تواند از آن تلویزیون های کوچک سیاه و سفید وجود داشته باشد؟!!)
قابل ذکر است که اولین برنامه های رنگی در ایران در سال 1346 و هنگام جشن های تاجگذاری پخش شد ، در روزگاری که اکثریت ایرانیان حتی در پایتخت کشورشان همان تلویزیون سیاه و سفید را نیز نداشتند
و جشن های 2500 ساله شاهنشاهی در سال 1350 و بازی های آسیایی 1353 تهران نیز به صورت رنگی پخش شد
از آبان ماه 1355، کانال 2 تلویزیون که هر روز به مدت 3 یا 4 ساعت برنامه پخش می کرد، به طور کامل به صورت رنگی برنامه های خود را برروی آنتن فرستاد. اما همچنان که گفته شد، بسیاری از ایرانیان همان تلویزیون سیاه و سفید را هم نداشتند.
در آن محله و میدان و کوچه، بازهم دو یا سه خانواده بیشتر اتومبیل نداشتند، آن هم بعضا شغل افراد ایجاب می کرد (مانند رانندگی تاکسی یا کامیون) .
در خانه های اغلب خانواده ها، مبلمان و میز ناهار خوری و تختخواب و مانند آن که امروزه برای هر خانه ای ضروری به شمار می آید، وجود نداشت. همه برروی زمین می نشستند و می خوردند و می خوابیدند.

غذاها معمولا برای چند روز پخته می شد و مرغ و کباب حتی برای یک خانواده متوسط پایتخت نشین از غذاهای خاص محسوب می گردید که در روزهای خاص و یا برای مهمان مورد استفاده قرار می گرفت.
جوجه کباب در آن روزگار غذایی اشرافی بود و گرانترین غذای برخی هتل های درجه یک به شمار می آمد. در تهران و یا اصفهان یکی دو رستوران وجود داشت که جوجه کباب درست می کرد.
تا جایی که به خاطر دارم اگرچه ساندویچ فروشی در دسترس بود و امثال ما بعد از مدرسه دوست داشتیم ساندویچ سوسیس یا کالباس بخوریم (نصفه ساندویچ با نان بولکی) اما پیتزا فروشی نبود و تا پس از انقلاب شخصا پیتزا نخورده بودم.
به طور کلی درآمدها و هزینه ها اجازه نمی دادکه مثل امروز خانواده ها به رستوران یا فست فودی بروند و یا غذا را از بیرون تهیه کنند و اغلب ترجیح می دادند در خانه غذا درست کرده و بخورند. برای یک خانواده متوسط تهرانی شاید در سال یکی دوبار فرصت رستوران رفتن دست می داد که آنهم اغلب در مسافرت ها بود.
ضمن اینکه مسافرت ها هم به ندرت اتفاق می افتاد و معمولا هم به شهرها و مکان هایی بود که دوستی یا فامیلی و یا آشنایی وجود داشت و قرار می شد در خانه وی بیتوته کنند. میوه ها در این اواخر فقط از نوع خارجی اش موجود بود و دوران میوه های داخلی به پایان رسیده بود، سیب واشنگتنی، پرتقال اسراییلی، نارنگی لبنانی و ... از همین روی، هم اندازه اش بزرگ بود و هم قیمتش گران و همه خانواده ها موفق به تهیه آن نمی شدند.
از همین روی تورم شدید نود یا صد و بیست درصدی در میان خانواده های ایرانی کمتر حس می شد، نسبت به امروز که حتی تورم های تک رقمی به شدت به چشم می آید. بنابرآنچه گفته شد در آن روزگار، بسیاری از خانواده ها، گران شدن بنزین را درک نمی کردند چون اتومبیل نداشتند و چون اغلب خانواده ها از وسائلی مانند تلویزیون و تلفن و مبلمان و تختخواب و میز و راحتی و ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشویی و جارو برقی و .... بی بهره بودند، بالتبع در جریان گرانی یا ارزانی آنها نیز قرار نمی گرفتند.

خاموشی نوبتی برق در اوج تمدن بزرگ شاهنشاهی

شاید برای عده ای باور کردنی نباشد که اگرچه در سالهای جنگ و در جریان بمباران شهرها، به دلیل بمباران نیروگاههای اصلی کشور، خاموشی نوبتی برق اجرا می شد و بعضا سه تا شش ساعت در شهرهای بزرگ خاموشی برق اعمال می شد، اما در سال هزار و سیصد و پنجاه و شش و در اوج تمدن بزرگ شاه، درحالی که نه تنها هیچ جنگ یا تحریم و یا کمبودی در کشور وجود نداشت و همه کشورهای غربی به خصوص آمریکا تا بالاترین حد از رژیم شاه حمایت کرده و به او پول و امکانات می دادند اما در تابستان سال پنجاه و شش به دلیل سوء مدیریت ها و بی کفایتی های موجود در دوران هویدا، خاموشی نوبتی برق اجرا شده و در همین تهران روزانه سه ساعت خاموشی برق اجرا می گردید!
بله در پایتخت دوران طلایی شاه و در اوج تمدن بزرگ شاهنشاهی با حمایت تمام و کمال غربی ها و سرازیر شدن میلیون ها دلار کالای آمریکایی و جنس و مواد مصرفی به کشور،، روزانه سه ساعت در محله های مختلف خاموشی برق اجرا می شد. و همین باعث شد برنامه های دو کانال تلویزیونی که روزانه پنج تا شش ساعت بود، به فقط سه ساعت از هفت تا ده شب محدود گردد. یعنی از ساعت ده به بعد دیگر باید می خوابیدیم! این ماجرا نه در عصر قاجار بلکه در اوج عصر پهلوی اتفاق افتاد!
اسداله علم در خاظراتش به این مسئله اشاره کرده و آن را ننگ دولت هویدا و کشور دانسته است. اسداله علم می نویسد: کشوری که مدارج ترقی و تمدن را یک به یک پیموده اما نتوانسته یک مسئله ساده برق و روشنایی را برای شهروندانش حل کند!!

ماشین لباسشوییدوران طلایی شاهخاموشی برقاتومبیل شخصیمسافرت خارج کشور
مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید