سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۱۰ دقیقه·۲ ماه پیش

12 مرد و زن نه چندان خشمگین

ژوری شماره 2
Juror #2

برای مقایسه و تحلیل فیلم "ژوری شماره 2"، آخرین اثر کلینت ایستوود، قدیمی ترین فیلمساز حال حاضر سینمای آمریکا، پس از سالها مجددا فیلم "12 مرد خشمگین" سیدنی لومت محصول سال 1957 را این بار با دقت بیشتر مشاهده کردم
که چگونه می توان در یک اتاق کوچک مستطیلی با 12 نفر، یک فیلم 100 دقیقه ای را به خوبی روایت کرد، شعار نداد و شعر نگفت و خسته نکرد و در مقابل، تماشاگر را به قول آنونس خوان های قدیمی برروی صندلی اش میخکوب کرد که تا انتها تکان نخورد
و خلاصه یک کار سینمایی محض ببیند که هنوز پس از حدود 70 سال، تازگی خودش را حفظ کرده باشد.
بی تردید فیلم "ژوری شماره 2"حداقل در صحنه های جلسات هیئت منصفه، از فیلم "12 مرد خشمگین" الهام گرفته،
و در صحنه هایی، دکوپاژ و قاب دوربین و حتی جملات شبیه هستند. گویی کلینت ایستوود قصد داشته در 94 سالگی و شاید آخرین فیلمش، به یکی از آثار سینمایی مورد علاقه خود ادای دین کند.
اما این ادای دین، او را محدود نساخته تا که از حد و حدود روایتی فیلم "12 مرد خشمگین" فراتر نرفته و در همان حیطه در جا بزند!
فیلم "ژوری شماره 2" اختلافات جدی با هیئت منصفه و مسائل و درگیری های آنها در فیلم "12 مرد خشمگین" دارد.

اولین مورد اینکه اگر در فیلم سیدنی لومت، #ژوری شماره 9 با بازی هنری فاندا، تنها به دلیل اینکه معتقد است برای گناهکار اعلام نمودن یک متهم، وقت بیشتری بایستی صرف کرد، در مقابل 11 نفر ایستاد،
اما در فیلم کلینت ایستوود، جاستین کمپ یعنی همان ژوری شماره 2 به دلیل اینکه خود را در قتل مورد بحث، مقصر می داند (ولی کسی از آن آگاه نیست) و از این باب عذاب وجدان دارد، سعی می کند رای به گناهکاری مایک سایث که به قتل دوست دخترش متهم شده، داده نشود.
از طرف دیگر در فیلم "12 مرد خشمگین"، اعضای هیئت منصفه حق ندارند تا به نتیجه رسیدن قطعی، جلسه و اتاق را ترک کنند،
اما در میان بحث ها و رای گیری های هیئت منصفه فیلم ایستوود، بارها ادامه جلسات به روزهای بعد افتاده و حتی یک تعطیلی آخرهفته و روز هالووین را هم از سر می گذرانند!
آنها برای اطمینان بیشتر از دریافت های خود، به محل وقوع قتل رفته ولی در فیلم "12 مرد خشمگین"، صرفا در همان اتاق، آلت قتاله و نقشه خانه ای که در آن قتل صورت گرفته

و بالاخره اینکه در فیلم "12 مرد خشمگین"، در یک ماراتون نفس گیر، ژوری شماره 8 و سپس سایر افرادی که به تدریج و یکی یکی قانع می شوند، نسبت عددی موافقین بیگناهی متهم از "یک به 11" را کاملا معکوس نموده و در اواخر فیلم آن را به "11 به یک" رسانده اما در فیلم "ژوری شماره 2" ماجرا مسیری دیگر را طی می کند.
ایستوود و البته فیلمنامه نویسش جاناتان آبراهامز اگرچه در گسترش درام و حفظ کشش و فراز و فرود آن در یک محیط محدود و با رعایت وحدت زمان و مکان، نتوانسته اند مانند سیدنی لومت و رجینالد رز (که در ابتدا نمایشنامه "12 مرد خشمگین" را نوشت و روی صحنه برد) موفق باشند و به همین علت از محیط ها و داستانک های دیگر استفاده کرده مانند وابستگی زندگی خانوادگی و به خصوص نیازهای روحی و روانی همسر جاستین کمپ به او (که فرزند جدیدش پس از مرگ دو فرزند دیگرش در آستانه تولد قرار دارد) اما با بردن مقصر اصلی یک قتل به داخل هیئت منصفه ای که قرار است درباره متهم آن قتل قضاوت کند و به عنوان یکی از اعضای آن، گره دراماتیک مناسبی خلق کرده اند تا فیلم را از ورطه تعلیق های معمول هیچکاکی فراتر برده و به فضاهای روانشناختی و انسان شناسی وارد نمایند.
خصوصا که یکی از اعضای هیئت منصفه فیلم ایستوود، یعنی هارولد (جی کی سیمونز) قبلا کاراگاه پلیس بوده و سابقه ای 22 ساله در کشف جرم دارد و هموست که در ابتدا، حفره ای اساسی در اتهام قتل به مارک سایث دیده و به دنبال تحقیق پی آن رفته و بالاخره از هیئت منصفه یاد شده کنار گذارده می شود!
دوراهی های متعدد حقیقت و مصلحت
اما جاستین کمپ در میان دو راهی گفتن حقیقت و اعتراف به قتل (اگرچه ناخواسته) مانده که از یک طرف با نابودی زندگی و خانواده اش روبروست و از طرف دیگر با کتمان حقیقت و پای بر وجدان نهادن و مجرم اعلام نمودن یک بی گناه.
از دیگر سوی، نماینده دادستان فیث کیلبرو (تونی کولت) هم که در آستانه دادستان شدن است، با همان دو راهی حقیقت و مصلحت شخصی مواجه گردیده!
در فیلم ایستوود، حتی اعلام گناهکاری متهم، از پیچیدگی بیشتری برخوردار می شود، چراکه مایک سیث در اصل یک قاچاقچی مواد مخدر بوده (اگرچه در حال حاضر تغییر کرده و عوض شده) و جرم های متعددی مرتکب گردیده و حتی در شب وقوع قتل نیز به سختی با مقتول یعنی کندال کارتر (فرانچسکا ایستوود) درگیر بوده.
اما در فیلم "12 مرد خشمگین"متهم به قتل، یک پسر بچه 18 ساله است و اگر گناهکار شناخته شود، به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم خواهد شد در حالی که گناهکار اعلام شدن مایک سیث، در نهایت او را به حبس ابد یا 30 سال زندان محکوم می کند.

شباهت های انکار ناپذیر
اما در هر دو فیلم، مهمترین سند قتل، شهادت دو شاهد عینی ماجرا بوده که هر یک در دید چشمان خود و شرایط دیدن قتل مشکلات عدیده داشته اند؛
شاهد قتل در فیلم "12 مرد خشمگین" زنی میانسال حدودا 45 ساله در ساعت وقوع قتل، در حال تلاش برای خوابیدن برروی تختش، ادعا کرده شاهد قتل از ورای پنجره های یک قطار برقی در حال گذر و البته از فاصله حدود 60 فوتی بوده! (در حالی که عینکش را بر چشم نداشته است!)
اما شاهد قتل در فیلم "ژوری شماره 2"، پیرمردی است که او هم از فاصله 60 فوتی در یک شب تاریک بارانی، مدعی تشخیص قاتل است! و هر دوی این ادعاها، در جر و بحث های اعضای هر دو هیئت منصفه، با تلاش ژوری شماره 8 در فیلم "12 مرد خشمگین" و جاستین کمپ در فیلم "ژوری شماره 2" ، مورد تردید قرار می گیرند!
در هر دو فیلم، دو سه نفر از اعضای هیئت منصفه، با تعصب وصف ناپذیری بر گناهکاری متهم پا می فشارند و در هر دو فیلم، دو سه نفر هر چه سریعتر می خواهند به جلسه خاتمه بخشیده تا دنبال کار و زندگیشان بروند؛ مثلا در فیلم لومت، یکی از اعضای هیئت منصفه، بلیت مسابقه بیس بال داشت و می خواست سریعتر به مسابقه اش برسد و دیگری دغدغه شرکت تبلیغاتی اش برایش مهم بود و آن یکی می خواست هرچه زودتر از آن گرمای شدید اتاق دربسته هیئت منصفه فرار کند، در فیلم ایستوود هم یکی از اعضاء، دلشوره 3 تا بچه اش در خانه را دارد و دیگری از اینکه شوهرش بگوید باز نتیجه ای نگرفتید، ناراحت است و آن یکی می خواهد به کافه اش برسد!!
از همین روی هر دو هیئت منصفه در همان آغاز کار رای گیری کرده و در هر دو تا فیلم، در ابتدا 11 نفر به گناهکاری متهم رای می دهند ولی در اولی، نظرات یکی یکی تغییر کرده و در دومی علیرغم همه تلاش ها و حتی 6 به 6 شدن آرای مخالف و موافق، سرانجام رای به گناهکار بودن متهم داده می شود و همین جا یکی از نقاط پر تعلیق فیلم "ژوری شماره 2" به شمار می رود، اگرچه سیدنی لومت، فیلمش را به یک پایان دو وجهی و پارادوکسیکال خوش/تراژیک رساند که به نظرم یکی از تاثیر گذارترین و خوش ساخت ترین پایان های تاریخ سینما بود.
کاری کارستان در 94 سالگی
سیدنی لومت در روایت به شدت سینمایی خود، سعی کرده با حرکات و زوایای مختلف و حساب شده دوربین و اندازه قاب ها و صحنه پردازی سیاه و سفید تاثیر گذار و بازی های پر تلاطم (مثل چهره های عرق کرده برخی کاراکترها از جمله هنری فاندا و لی جی کاپ) و تقسیم فراز و نشیب های قصه در میان صحنه ها، به گونه ای که فیلمش دچار افت ریتم و کشش نشده، با قوت در تمام لحظاتش پیش برود.

اما کلینت ایستوود اگرچه در 94 سالگی حال و حوصله و دقت و توانایی سیدنی لومت 33 ساله (زمان ساخت فیلم "12 مرد خشمگین") را نداشته اما به هر حال با روایت های متقاطع و موازی، ایجاد کاراکترهای پیش برنده و چالش های نو به نو، خلق یک فضای تعلیق آمیز به سبک و سیاق آلفرد هیچکاک که در همان اوایل کار نشان می دهد مجرم اصلی در واقع جاستین کمپ، یکی از اعضای همان هیئت منصفه است و با پایانی واقع گرایانه تر، همچنان خود را یک سینماگر طراز اول نشان می دهد.
یعنی آنچه در همین سن و سال کارگردانی کرده، کاری کارستان بوده در حالی که اغلب فیلمسازان مهم تاریخ سینما، در سنین بسیار کمتر از او، دیگر نشانی از گذشته معتبر خود نداشتند، همچون میکل آنجلو آنتونیونی که در 83 سالگی نتوانست آخرین فیلمش یعنی "ماورای ابرها" را پیش ببرد و ویم وندرس به کمکش رفت یا در واقع آن را ساخت،
یا کوروساوا که آخرین فیلمش یعنی "مادادایو" در 84 سالگی، اعتراض تماشاگران را در نمایش عمومی برانگیخت و یا هاوارد هاکس که آخرین فیلمش در 74 سالگی یعنی "ریولوبو"، تکراری ضعیف از فیلم های قبلی اش بود.
اما کلینت ایستوود همچنان در 94 سالگی حداقل فیلمی روان و استاندارد ساخته و از تعلیق و حرکات دوربین و روایات موازی و ساختار معمایی و نماهای فکر شده و نورپردازی و رنگ بندی دراماتیک و ... حداکثر استفاده را برده که برخلاف بسیاری از آثار سینمایی امروزی بدون رنج کشیدن و تحمل تکرار مکررات و صحنه های اضافی و حتی با انگیزه می توان تا انتهای آن را به راحتی تماشا نمود.
حفره های سیستم قضایی آمریکا
هیئت های منصفه های هر دو فیلم سیدنی لومت و کلینت ایستوود اگرچه اعضایشان از افراد خوش نام و شهروندان فانونمند تشکیل شده ولی اغلب آنها کمترین اطلاعی از پیچیدگی های جرم و اتهام و خلاف کاری ها ندارند، اطلاعات روانشناسانه و جامعه شناسانه شان اندک است و دغدغه های دیگری ذهنشان را اشغال نموده در حالی که جان و زندگی آدم ها براساس رای و قضاوتشان رقم می خورد!

خصوصا اینکه هر شهروند قانونمند آمریکایی علیرغم میل باطنی خود برای این هیئت های منصفه دعوت شده و ناگزیر است در این هیئت ها به قضاوت بپردازد ولو پر مشغله و ناراضی و بی میل! و از همین روی اغلب آنها به دنبال سمبل کردن وظیفه خود بوده و به گونه ای در پی این هستند که هر چه زودتر سر و ته قضیه را به هم رسانده و به دنبال کار خود بروند.
چنانچه در فیلم "ژوری شماره 2"، جاستین کمپ پیش از آنکه متوجه شود، سوژه اصلی قضاوت هیئتی که عضوش شده خودش است، به دلیل وضعیت بارداری همسرش اجازه خروج از هیئت منصفه را درخواست می کند و یا زن سیاهپوست همین هیئت منصفه مدام نگران وضعیت 3 تا بچه اش در منزل است و ژوری شماره 7 می خواهد به مسابقه بیس بالش برسد.
معمولا هم قضاوت هایی برعهده این هیئت ها قرار می گیرد که شواهد امر چندان قطعی نبوده و خود متهم هم اعتراف مستقیم به جرم نکرده است. از همین روی اعضای عادی هیئت های منصفه که اساسا کار و شغل و حرفه دیگری دارند و در موقعیت های متفاوت و حتی متضاد هستند، معمولا چندان از ارتباط و اتصال واقعیت ها و حقایق و اسناد و مدارک برای اثبات جرم یا بی گناهی سر در نمی آورند.
برهمین اساس اما کلینت ایستوود اگرچه بسیار وطن پرست و آمریکایی معرفی شده اما خیلی بیشتر و بالاتر و موثرتر از سیدنی لومت، سیستم قضایی آمریکا را زیر علامت سوال برده است؛ او علاوه بر این گاف های رایج هیئت های منصفه در سیستم قضایی آمریکا، به جاه طلبی ها و مصلحت ها و چالش های شخصی هم در تضاد با واقعیت و گناهکاری یا بی گناهی متهم پرداخته است، آنچنان که در صحبت آخر جاستین کمپ و کیلبرو دیده می شود، اصلا از عدالت، ورای آنکه چه کسی جرم را انجام داده معنی دیگری به دست می آید!!
شاید به همین دلیل فیلم "ژوری شماره 2" علیرغم ساختار و مضمون قوی و جذابیت های فراوان، به هیچوجه در فصل جوایز مطرح نشده، چرا که علاوه بر دارا نبودن تم این فصل، سیستم قضایی آمریکا را هم زیر علامت سوال برده، همچنانکه فیلم سیدنی لومت هم نتوانست از فصل جوایز سال 1958 و به خصوص مراسم اسکار، جایزه ای دشت نماید!

مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید