فیلم "ما رینیز بلک باتم" می توانست از شانس های اصلی #فصل_جوایز امسال #سینمای_آمریکا باشد. یک قهرمان زن #سیاهپوست #همجنس_گرا و قصه ای که بر او و تنهایی و عصیانش تکیه دارد و عواملی که اغلب سیاهپوست هستند، تقریبا تمامی شرط و شروط قوانین جدید #آکادمی_علوم_و_هنرهای_سینمایی_آمریکا ظاهرا برای در نظر گرفتن اقلیت ها در #اسکار را داراست. به ویژه آنکه بازیگر نقش اول مرد آن یعنی "#چادویک_بازمن" نیز پس از بازی در این فیلم فوت کرده و موقعیتی همچون "#هیث_لجر" در اسکار 2009 برای فیلم "#شوالیه_تاریکی" را پیدا نموده که تقریبا اغلب جوایز نقش مکمل مرد را در آن سال مال خود کرد.
اما آنچه می تواند مانع موفقیت کامل این فیلم گردد، پرداخت تئاتری آن به نظر می رسد. همان اشکالی که فیلمنامه قبلی "آگوست ویلسون" به نام "حصارها" را نیز با چنین مانعی مواجه ساخت. فیلمی که #دنزل_واشنگتن در سال 2016 کارگردانی کرد و حالا براساس نمایشنامه ای دیگر از آگوست ویلسون و با فیلمنامه ای که خود ویلسون و "روبن سانتیاگو هادسن" نوشته اند، فیلم "ما رینیز بلک باتم" را براساس ماجرایی واقعی و توسط کارگردانی کم تجربه به نام "جرج سی ولف"، تهیه کرده است.
"ما رینی" با بازی "#وایولا_دیویس" خواننده معروف بلوز در دهه 1920 که به "مادر بلوز" مشهور شده، قرار است به همراه گروهش، تعدادی از بهترین ترانه های خود به خصوص آوازی به نام "ما رینیز بلک باتم" را در استودیویی واقع در جنوب #شیکاگو ضبط کند. در گروه او جوانی به نام لیوی (چادویک بازمن) #ترومپت می زند اما آرزوهای دور و درازی برای آهنگسازی و تشکیل یک گروه مستقل در سر دارد که همین آرزوها برروی کارش در گروه تاثیر می گذارد. از طرف دیگر "ما رینی" زنی سخت و مستقل و دارای استبداد رای است که هیچ نظر دیگری را بر روی نظر خودش نمی پسندد.
تقریبا همه فیلم در همان زیرزمین ضبط #موسیقی می گذرد و شخصیت ها، ابعاد مختلف روحی خود را در همان جا و در لحظات قبل و بعد و مابین ضبط آشکار می کنند. ابعادی که حکایت از درد و رنج آنها تا رسیدن به آن رتبه و جایگاه دارد. اما این آشکارسازی ها، قصه را از یک روند ساده پر کردن صفحه موسیقی به ماجرایی تراژیک می رساند.
فیلم "ما رینیز بلک باتم" یک ویژگی دیگر هم برای بدست آوردن موقعیت خوب در فصل جوایز 2021 داشت و آن نمایش تصویری نژادپرستانه از سیاهپوستان است. آنچه که معمولا در میان اعطاکنندگان جوایز سینمای آمریکا طرفدار بیشتری دارد و خود را از فیلم هایی مانند "برباد رفته" (1939) تا "خدمتکار" (2011) و "12 سال بردگی" (2013) و "جانگوی رها شده از زنجیر" (2012) و "بلکککلنزمن" (2019) و ... نشان داده است. نمایش سیاپوستانی که همواره درجه 2 هستند و اگرچه مورد ظلم و ستم برخی اربابان سفید پوست قرار گرفته اند اما ماهیتا ضعیف و بی عرضه و یا خشن و ضد انسانیت بوده و در نهایت توسط سفید پوستان متمدن و مهربان! نجات پیدا می کنند.
در مقابل این فیلم ها، آثاری که سیاهپوستان را درجه اول و کنشگر و مدافع حقوق انسانی و متمدن نشان داده اند، علیرغم ساختار سینمایی و روایت قوی معمولا از فصل جوایز دور مانده اند، همچون "باتلر" لی دانیلز و "هریت" کیسی لمونز و "بزرگترین مبارزه محمد علی" استیون فریرز و ...
در فیلم "ما رینیز بلک باتم" اگرچه شخص "ما رینی"، فرد مستقل و کنشگری است اما در نهایت توسط مدیر برنامه اش، یک سفید پوست به نام ایروین در مکان های مختلف معرفی و معروف شده است. او از دختر و پسر جوانی که همراه خود دارد و آنها را بچه های خواهرش معرفی کرده، سوء استفاده می کند و اگرچه در مقابل رییس استودیو و مدیر برنامه اش، شاخ و شانه می کشد اما در نهایت زورش به "لیوی" همان سیاهپوست ترومپت زن و بلند پرواز گروهش می رسد که اخراجش کند و در واقع زمینه های عاقبت تراژیک او را فراهم سازد.
همین "لیوی" است که اساسا آدم نرمالی به نظر نرسیده و او هم فقط در مورد اعضای سیاهپوست گروه شلتاق می کند و چنگ و دندان نشان دادن می دهد و در برابر رییس سفید پوست استودیو خاضع و خاشع بوده و در نهایت عقده بی انصافی او را بر سر "تولیدو" ، نوازنده پیانوی گروه درمی آورد. صحنه ای که "لیوی" با عصبانیت و با لگد بالاخره در بسته آهنی رو به حیاط را باز کرده و وارد فضایی تنگ و بسته با دیوارهای بلند زندان مانند می شود، شاید بهترین تصویر از روحیه و طرز تفکر او و سیاهپوستانی مانند وی از نظر سازندگان فیلم باشد.
در صحنه ای که "لیوی" در حال کفر گویی است، در مورد سیاهپوستان ، دقیقا تعابیری را به کار می گیرد که مونتسکیو فیلسوف فرانسوی در کتاب "روح القوانین" درباره سیاهپوستان به کار برده است. تعابیری که الهام بخش اعلامیه جهانی حقوق بشر به شمار آمده است. شاید باورتان نشود ولی این فیلسوف که بسیار از سوی محافل حقوق بشری غرب تقدیس و تحسین شده، در همان کتاب "روح القوانین" درباره سیاهپوستان می نویسد:
"... این موجودات که یکسره به رنگ سیاه هستند با چنان بینی پهن، کمتر می توانند مورد ترحم قرار گیرند. بسیار سخت است بدان باور شویم که خدا که موجودی خردمند است، باید در چنین اندام سیاه و زشتی، روان، بویژه روانی پاک دمیده باشد... "...برای ما محال است که فرض کنیم که این موجودات، انسان هستند، زیر اگر آنان را انسان بدانیم، این سوء ظن پدید می آید که پس ما دودمان مسیحی نیستیم "! (مونتسکیو- روح القوانین- جلد 15 – فصل 5- صفحه 258 و 259)