وجه تسمیه و مناسبت 21 شهریور برای روز ملی سینما مشخص نیست! حتی این موضوع در میان اهالی سینما و فیلمسازان و .... هم چندان روشن نبوده. فقط شاید برخی بدانند این روز در سال 1379 مصادف با صدمین سال سینمای ایران به تقویم افزوده شد.
چرا؟ چرا روز 21 شهریور؟
چرا مثلا روزی که اولین دستگاه سینماتوگراف وارد ایران شد را روز سینما نام نگذاشتند؟
یا روزی که اولین فیلم ایرانی یعنی "آبی و رابی" اکران شد؟
یا روزی که مثلا ساموئل خاچیکیان به دنیا آمد و یا زمانی که علی حاتمی از دنیا رفت؟
چند سال پیش یکی از مدیران اصناف سینمایی وابسته به خانه سینما این دلیل را آورد و بعدا برخی نیز آن را تکرار کردند که : همه تقویم را گشتیم و روزهای خالی را جستجو کردیم، 21 شهریور روزی بود که اتفاق دیگر در آن به ثبت نرسیده بود!!
اما شاید خیلی اتفاقی و تصادفی، روز ملی سینما با سالگرد تولد سید مرتضی آوینی مقارن شده!. بله، سید مرتضی آوینی 21 شهریور 1326 به دنیا آمده.
و این تصادف چندان هم بی ربط نیست.
به نظرم، سید مرتضی آوینی ارتباط بسیار وثیق و وسیع و عمیقی با سینما داشت.
این را فقط بنده و برخی همراهان و هم فکران او نمی گویند،
کافیست فیلم مستند "مرتضی و ما" را ببینید تا این موضوع را دریابید.
فیلمی که اولا کیومرث پور احمد ساخته و ثانیا افراد بسیار متضاد و متفاوتی در آن اذعان داشته اند که مرتضی آوینی، سینما را خیلی خوب می شناخت و می فهمید؛
از سردبیران نشریات آدینه و دنیای سخن گرفته تا مسعود بهنود و هوشنگ گلمکانی و تا حسین خسروجردی و بهروز افخمی و مسعود فراستی و امید روحانی و فریدون جیرانی و سیروس الوند و ...
سید مرتضی آوینی هم دانش سینمایی بالایی داشت و هم سینما را خوب می فهمید.
بحث های داغ او با جماعت دانشکده سینما و تئاتر اول دهه 70 در جریان دهمین جشنواره فیلم فجر که ساعت ها، یک تنه پاسخ همه را از ریز تا درشت را داد، فقط یک نمونه آن است.
و بعد از آن سلسله مقالات سینمایی اش در مجله سوره که خود سردبیرش بود ولی بعضا با نام فرهاد گلزار می نوشت! و سیر تا پیاز فیلم های ایرانی و خارجی خصوصا جشنواره فیلم فجر را نقد و تحلیل می کرد.
ممکن است بنده با برخی نقدهایش درباره بعضی فیلم ها و آثار سینمایی موافق نباشم و به برخی حرف هایش نقد داشته باشم که امری طبیعی است.
اما سید مرتضی هم صاحب نظریه "ماهیت و ذات سینما" بود و هم سینمای استاندارد را می شناخت و آن را به خوبی می شناساند؛ ...
مطلب مفصلش درباره آلفرد هیچکاک به نام "عالم هیچکاک"، یکی از جامع ترین تحلیل ها درباره این فیلمساز برجسته تاریخ سینما بود.
از نظر آوینی، آلفرد هیچکاک و جان فورد و کوروساوا و هاوارد هاکس سینمای محض بودند خصوصا که در این سینمایی بودن، پایبند بودن به فرهنگ و باورهای بومی و ملی را بسیار دخیل می دانست
و از همین روی بود که جان فورد را آمریکایی ترین فیلمساز می دانست و می گفت که کوروساوا به شدت ژاپنی است. می گفت تا سینمایی نتواند فرهنگ و باورهای ملتش را روایت کند یعنی تا سینمایی ملی نباشد، نمی تواند جهانی شود و فورد و کوروساوا از همین روی جهانی هستند.
و به همین دلیل بود که می گفت:
" ... سینمای ما یک سینمای جهانی نیست. جشنواره ای است. میان این دو تعبیر فرق بسیار است... سینمای ما یک سینمای محلی کوچک با ذائقه اروپایی است و کارگردانان آن، در فضای سوبژکتیویته هنر مدرن و پست مدرن، فرصت رشد و بزرگ شدن را ندارند ... سینمای ایران گرفتار بحران هویت است و این بحران به این دلیل ایجاد شده که سینما، از مردم و غایات فرهنگی مقدس آنان دور است..."
اما فیلم هایی از سینمای ایران را می پسندید و از آنها دفاع می کرد، فیلم هایی که ممکن است با تعاریف کلیشه ای ارزش و ضد ارزش، جور درنیایند.
او همانقدر از "قصه های مجید" کیومرث پوراحمد خوشش آمد که از "نیاز" علیرضا داوود نژاد و "عروس" بهروز افخمی و "بدوک" مجید مجیدی و "از کرخه تا راین" ابراهیم حاتمی کیا و "یک بار برای همیشه" سیروس الوند و "دست نوشته ها" مهزاد مینویی و "بایکوت" محسن مخملباف و "هور در آتش" عزیز الله حمید نژاد و ...
او برای دستیابی به این تحلیل ها، فیلم های بسیاری از سینمای ایران و جهان را دیده و بررسی کرده و درباره شان نوشته یا صحبت کرده بود.
برای آوینی تکنیک بسیار مهم بود اما می گفت که نباید گرفتار "حجاب تکنیک" شد در عین حال اگر تکنیک را "ظرف" و محتوی را "مظروف" به حساب می آورد، بر این باور بود که "مظروف بدون ظرف"، یعنی محتوی بدون ساختار و تکنیک مفهومی ندارد و از همین روی سینمای آمریکا برایش، یک سینمای استاندارد به شمار می آمد که تکنیک و محتوا یعنی ظرف و مظروف را یک جا از آن خود کرده بود.
اما سید مرتضی فراتر از این بحث های تئوریک و نوشتاری، یک فیلمساز تمام عیار و بلکه یک سینماگر مولف بود در دورانی که به قولی تئوری مولف را خاموش کرده اند.
او از سال 58 و 59 تا زمان شهادت بیش از یکصد فیلم ساخت، مانند مجموعه های «خان گزیده ها»، «شش روز در ترکمن صحرا» ، «فتح خون »، «حقیقت »، «گمگشتگان دیار فراموشی (بشاگرد)»، و بالاخره مجموعه «روایت فتح » (نزدیک به هفتاد قسمت). که گل سرسبد همه آنها بود.
سید مرتضی در مجموعه "روایت فتح"، هر چه پیش رفت، سینمایی تر شد و تجارب ناب تری در حیطه هنر هفتم را به منصه ظهور رساند. او در عرصه سینمای مستند به شخصیت پردازی دست زد و برای این کار، بر محور دو عنصر ساختاری قاب های طراحی شده و تدوین هوشمندانه حرکت کرد.
در واقع او با استفاده از آن دو عنصر ساختاری، نوعی سینمای مستند/داستانی Docu-Drama را پدید آورد که نمایشی نبود اما از دل مستندات، درام آن بیرون می آمد و به گونه ای درون قاب دوربینش قرار می گرفت که انگار شاهد یک فیلم سینمایی کاملا دکوپاژ شده هستیم.
با این توصیفات، به نظر می آید اگر مناسبت روز ملی سینما را سالگرد تولد شهید سید مرتضی آوینی بدانیم، چندان بی راه نیست و از قضا نسبت سید مرتضی با سینما بسیار زیاد است و اگر بخواهیم تخصصی و سینمایی قضاوت کنیم، شاید در تاریخ سینمای ایران، نظیر چنین نسبتی را نداشته و یا بسیار کم داشته باشیم.