ویرگول
ورودثبت نام
سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۵ دقیقه·۹ ماه پیش

زندگی یک آهنگساز، رهبر ارکستر یا "بای سکسوال"؟!

نگاهی به فیلم مایسترو

Maestro



اینکه چرا از میان همه پادشاهان انگلیس بیشتر درباره الیزابت اول و هنری هشتم و مثلا کرامول فیلم جلوی دوربین سینما رفته، تا حدود زیادی باز می گردد به شخصیت هایی در تاریخ انگلیس که بیشترین توجه را به یهودیان داشتند مانند کرامول که پس از 4 قرن مجددا پای یهودیان را به انگلیس باز کرد یا مانند هنری هشتم که از کلیسای کاتولیک به پروتستانتیزم روی آورد و یا مثل الیزابت اول که اولین کلیسای پروتستانی را در انگلیس ایجاد نمود و با همراهی مشاور ارشد خود یعنی لرد ویلیام سیسیل پیوریتن، آرمان های صهیونی مبنی بر ماموریت آخرالزمانی و برپایی اسراییل را در سر می پروراند.

و اینکه از میان همه امپراتوران روم، درباره "تیتوس"فیلم ساخته شد، چرا که گفته می شود یهودیان را قتل عام کرد!

و حالا از میان گروهی از برجسته ترین آهنگسازان تاریخ هالیوود مانند جان ویلیامز (با 384 نامزدی جوایز مختلف از جمله 52 بار نامزدی اسکار و 211 بار برنده شدن از جمله 5 اسکار)، آلفرد نیومن(با 42 نامزدی و 9 اسکار)، ماکس استاینر ( با 24 نامزدی و 3 اسکار)، جری گلدسمیت (با 96 نامزدی جوایز مختلف از جمله 17 بار اسکار و 43 بار برنده شدن از جمله یک اسکار) و ویکتور یانگ و میکلوش روژا و الکس نورث و دیمیتری تیومکین و ... که برجسته ترین آهنگسازان تاریخ هالیوود بودند و امثال برنارد هرمن و انیو موریکونه و موریس ژار و جان بری و ....

ولی می روند سراغ آهنگسازی به نام "لئونارد برنستاین" که اگرچه شاید بیشتر در زمینه رهبری ارکستر فعال بود اما همیشه آرزوی آهنگسازی داشت. برنستاین که اگرچه چند جایزه امی و گرمی هم داشت اما تنها یک بار برای فیلم "دربارانداز"نامزد جایزه اسکار شد! همین و همین!!

در واقع با ساختن چنین فیلمی (که از سالها پیش ساختش را استیون اسپیلبرگ در ذهن داشت) با یک تیر دو نشان زده اند، هم درباره یک آهنگساز و رهبر ارکستر یهودی فیلم ساخته اند و هم اینکه او دو جنس گرا یا "بای سکسوال" بوده و در زمره اقلیت های جنسیتی قرار می گیرد و به همین لحاظ ورود فیلمی درباره او به حیطه نامزدهای بهترین فیلم اسکار مانعی پیدا نمی کند.

چراکه براساس قوانین جدید آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا که در سال 2020 اعلام شد، فیلمی می تواند در زمره نامزدهای بهترین فیلم اسکار قرار بگیرد که کاراکتر اصلی و یا کاراکترهای مکمل و یا تمرکز قصّه فیلم در میان اقلیت های جنسی و جنسیتی باشد و این موضوع اغلب آهنگسازانی که در بالا نام برده شد را شامل نمی گردید.

به هر حال قرعه ساخت فیلم "مایسترو" یا "استاد" به نام بردلی کوپر افتاد که در اولین تجربه اش یعنی "ستاره ای متولد می شود" (سومین برداشت سینمایی از داستان رابرت کارسون)، اثری شلخته و بی در و پیکر از کار درآورد ولی این بار گویی حضور استیون اسپیلبرگ و مارتین اسکورسیزی به عنوان دو تن از تهیه کنندگی اصلی فیلم باعث شد که اثری خوش ساخت و شسته رفته در دکوپاژ و فیلمبرداری و کادربندی و حتی وسواس مثال زدنی در انتخاب رنگ و نور (برای دوره های زمانی مختلف داستان از سیاه و سفید و کادر کلاسیک سالهای دهه 30 و 40 تا رنگی های تکنی کالر دهه های 50 و 60 و تا کادر عریض و رنگ های دیجیتال امروز) حاصل شود، ضمن اینکه گریم و طراحی صحنه و خصوصا بازی و حتی افه های بردلی کوپر بسیار شبیه به لئونارد برنستاین درآمده است.

گویی که اصلا این فیلم حاصل کارگردانی بردلی کوپر نبوده و در واقع همان نسخه ای جلوی دوربین رفته که اسپیلبرگ چندین سال با آن سر و کله زد، چنانچه بسیاری از واقع نمایی ها و پاساژهای تصویری و مکث برروی برخی نماها، آخرین اثرش یعنی "خانواده فیبلمن" را تداعی می کند که خود اثری زندگینامه ای بود.

اما آشکارا، نقش و محوریت همجنس گرایی برنستاین در فیلم حتی از آهنگسازی و رهبری ارکسترش هم برجسته تر جلوه کرده، آنچه سال گذشته و در فیلم "تار"(درباره یک آهنگساز و رهبر ارکستر زن به نام لیدیا تار) علیرغم همجنس گرا بودن شخصیت اصلی ولی محوریت فیلم برروی این مسئله متمرکز نشده و بیشتر به فراز و نشیب های شغلی و حرفه ای لیدیا پرداخته بود.

اما برعکس در فیلم "مایسترو" به جای قدرت و قوت و هوش موسیقایی و هنری، بیشتر شاهد تاثیر همجنس گرایی برنستاین در اغلب فراز و نشیب های داستان هستیم، از همان حضورش در اولین هدایت ارکستر به جای استاد بیمارش که از کنار دیوید (شریک قدیمی اش) بر می خیزد، گرفته تا رابطه اش با خانواده تا بالا و پایین شدن زندگی زناشویی اش با فلیسیا و تا ....

یعنی آنقدر که فیلمساز در نمایش انحرافات اخلاقی و جنسی برنستاین اصرار داشته، به موفقیت ها و فراز و نشیب های زندگی موسیقایی اش نپرداخته است. به جز دو سه صحنه مثل سکانس اولیه ارکستر فیلارمونیک نیویورک و به خصوص فصل طولانی اجرای موسیقی کلیسایی (که گویی در حال تماشای یک کنسرت هستیم) و یک مورد هم نمایش بخشی از صحنه نمایش موزیکال "در شهر" که موسیقی و ترانه اش را سروده بود و استنلی دانن و جین کلی براساسش فیلمی ساختند.

یعنی از مهمترین بخش های زندگی هنری برنستاین مثل ماجرای ساخت موسیقی برای فیلم های "دربارانداز" و "داستان وست ساید" و ... تنها خبری می شنویم و یک مورد هم موسیقی "داستان وست ساید"روی یکی از صحنه های فیلم به گوش می رسد و از جوایز تونی و گرمی و امی و سایر موفقیت ها و حتی فعالیت های موسیقایی لئونارد برنستاین حتی نمایی نیز رویت نمی گردد.

اما فیلم پر از داستان های حاشیه ای روابط برنستاین و شایعات و به اصطلاح گاسیپ هایی زرد است که به درد ژورنال های خاص خودش می خورد!

گفته شد که توفیق فیلم "استاد" یا "مایسترو" با همان در نظر گرفتن دو مولفه ایدئولوژیک آکادمی اسکار یعنی تاکید بر یهودیت (آنچه در سالهای پیش چندان جدی نبود ولی امسال در برخی آثار همچون "اوپنهایمر" بسیار مورد تاکید قرار گرفته) و همچنین همجنس گرایی برای "فصل جوایز"تضمین شده بود اما همچنان تم این فصل یعنی آنچه با عنوان "جنایت موجه" به نظر رسیده نیز در آن آشکار است.

ظلم و ستم و در واقع جنایت برنستاین در حق فلیسیا واضح و مبرهن به نظر می رسد ولی در عین حال چنین روشی است که باعث شکوفایی و رشد او شده، چنانچه در یکی از صحنه های فیلم می گوید که به عنوان یک آهنگساز می خواهم آزاد باشم و از این پس آن گونه که دوست دارم، زندگی کنم.

جایزه اسکارهالیوودفصل جوایزمایستروبردلی کوپر
مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید