ماجرای دوری و نزدیکی این سینما به مردم
می توان گفت پدیده سینما در ایران برخلاف سایر ممالک، به عنوان یک هنر مردمی در کوچه و بازار و محافل عمومی شکل نگرفت بلکه توسط دستگاه حکومتی مظفرالدین شاه و عوامل این دستگاه به این سرزمین وارد شد. به همین دلیل از همان ابتدا، ماجراها و محتوای آن بیشتر با منش و تفکر همان طبقه خاص وارد کننده مرتبط بود و کمتر ارتباطی با زندگی مردم و قاطبه ملت پیدا می کرد.
"لورا مالوی" نظریه پرداز مشهور سینما، ماجرای ورود سینما به ایران را قابل تامل دانسته و می گوید:
"به جز ژاپن، ایران تنها کشوری است که سینما توسط دستگاه سلطنت وارد آن می شود و گسترش می یابد برخلاف کشورهای صنعتی غرب، سینما در ایران به عنوان یک هنر مردمی و عامه پسند در کافه های زیر زمینی و چادرها شکل نگرفت..."
شاید از همین رو بود که در نخستین حرکت مردمی پس از ورود آن به کشور یعنی جنبش مشروطه، نه تنها در کنار آن نبود بلکه در مقابلش قرار گرفت. یک مهاجر روس با نام "روسی خان" از نخستین بانیان سالن های سینما در ایران خود از عوامل استبداد محمد علی شاهی علیه مشروطه خواهان بود و حتی به هنگام به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف روسی و آغاز استبداد صغیر، برای سرکوب آزادیخواهان در کنار کلنل هموطنش قرار گرفت و برروی خون و اجساد مشروطه خواهان، سالن سینمایش را برپا نمود. از همین رو بود با پیروزی مشروطیت و فرار محمد علی شاه، انقلابیون و سایر مردم، عکاسخانه و سالن سینمایش را به آتش کشیدند!
روزگار رضاخانی
در روزهایی که رژیم رضاخانی به اصطلاح تسمه از گرده مردم می کشید و خون ملت را در شیشه کرده بود، سینمای ایران با اولین فیلم ناطق خود یعنی "دختر لر" یا "ایران دیروز و ایران امروز" در کنار رضاخان و رو در روی ملت قرار گرفت و رضاخان را بسان خورشیدی نمایش داد که آینده این سرزمین را روشن می نماید!
در روزگار اشغال ایران
وقتی در سوم شهریور 1320، ارتش های متفقین به خاک ایران هجوم آورده و آن را اشغال کردند، 4 سال بود که سینمای ایران در خاموشی فرو رفته بود و فعالیتی نداشت. متفقین همچون خاک ایران، سالن های سینما را نیز اشغال کردند و فیلم های و محصولات خود را به نمایش درآوردند.
اگرچه از سال 1316، سالن های سینمای ایران در تیول تولیدات فرنگی قرار گرفته بود اما با اشغال ایران توسط متفقین، آمار نمایش فیلم های خارجی در سینماهای ایران، بسیار افزون گشت و طی دوران اشغال، سالانه 200 تا 300 فیلم خارجی در سینمای ایران نمایش داده شد! که بیشتر آمریکایی و بعد اروپایی و بالاخره روسی بودند!! یعنی تقریبا هر روز یک فیلم خارجی برپرده سینماها می رفت!!
از سال 1321، سفارت و شورای فرهنگ بریتانیا در تهران، به نمایش فیلم در سینماها اقدام کردند. کپی اخبار "بریتیش مووی تون" توسط گلچین و ابوالقاسم طاهری در انگلستان به فارسی دوبله شده و در سینماهای ایران به نمایش درمی آمد. موسسه"بریتیش مووی تون"با علامت اختصاری بی ام تی BMT تعدادی ریوهای ارتشی را تجهیز کرد تا این فیلم ها را به دیگر شهرهای ایران برده و در قالب سینماهای سیار برای مردم نمایش دهند. روستاها نیز از قلم نیفتادند و تعدادی واحد سیار نمایش فیلم نیز توسط سفارت به روستاها اعزام شدند تا اندیشه ایرانیان روستایی را نیز در تسخیر خود درآورند.
بعد از کودتای 28 مرداد 1332
عباس شباویز (یکی از تهیه کنندگان سینمای قبل از انقلاب و از اصلی ترین عوامل تولید سینمای به اصطلاح موج نو) درباره سینمای ایران پس از کودتای 28 مرداد 1332، در مصاحبه ای با نگارنده گفت:
"... کودتای 28 مرداد در این مرحله خیلی موثر بود، سینمای ملی ما زیر سلطه قرار گرفت. چراکه مملکت ما از نظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زیر سلطه غرب قرار گرفت. طبیعی بود که سینما هم به عنوان عضوی از خانواده فرهنگ نمیتوانست بینصیب باشد. توجه داشته باشید که در هرم سینما چه برای ورود فیلم خارجی و چه تولید فیلم داخلی، چه کسانی تکیه زده بودند: برادران رشیدیان که جاسوسان انگلیس بودند و نوکران امپریالیسم انگلیس، واردکننده تمام محصولات کمپانی آرتورانگ لندن و از آن طریق رخنه کردن در وادیهای دیگر. آنها فیلمهای خارجی را وارد کرده، دوبله می کردند و در سالن های سینما به نمایش می گذاردند. رشیدیان ها به اتفاق دکتر بوشهری پور (شوهر سوم اشرف پهلوی)، قره گوزلو و مهرداد پهلبد (که همگی وابستگان به دربار بودند) این 4 نفر در نوک هرم واردات فیلم های خارجی و تولید فیلمهای داخلی نشسته بودند. "
بعد از کودتای 28 مرداد، علیرغم برقراری خفقان و استبداد و فشار شدید بر مردم، اما سینمای فیلمفارسی که از چند سال قبل و توسط همان عوامل وابسته همچون برادران رشیدیان و اسماعیل کوشان (از گروه بهرام شاهرخ، عنصر مرموز MI6) پا گرفته بود، با فضای مبتذل تر و رقص و آواز و دلقک بازی های سخیف، اوج پیدا کرد.
خیل اینگونه آثار در حالی که حکومت کودتا امکان نفس کشیدن به هنر مستقل نمی دادو هنرمندان غیر وابسته یا در گوشه زندان ها بودند و یا در عزلت، پرده های سینماها را تسخیر کرد و سعی داشت که مردم را از واقعیات جامعه دور سازد.
از جمله این مبتذلیات به قول عباس شباویز پناه بردن به مهوشیسم بود. او می گوید:
"... مهوشیسم یک دهه (پس از کودتا) بر سینمای ایران حکومت کرد. یک دهه گنج قارونیسم حکومت کرد یک دهه هم قیصریسم. در این سه دهه به خصوص بعد از کودتای 28 مرداد که همه چیز زیر سلطه دقیق و فشار ساواک بود و هدایت میکردند مسئولین را، فیلمسازان و پیشکسوتان سینمای ما و پیشگامان سینمای ما اگرچه حرکتهایی را به طور مقطعی انجام دادند اما ناگزیر بودند در مسیری که در آن هرم یاد شده برایشان ترسیم شده بود، حرکت کنند..."
سالهای پس از قیام 15 خرداد 1342
در سالهای پس از قیام 15 خرداد 1342 و زندان و سپس تبعید امام خمینی، سینمای ایران رو به قارونیسم آورد که فیلم هایی همچون "گنج قارون" و "آقای قرن بیستم" و "قهرمان قهرمانان" از جمله آثار شاخص این دوره بودند. قصد سازندگان فیلم های دوره فوق این بود که مردم را به شرایط موجود راضی گردانده و آنها را از قیام و انقلاب و امام دور نگه دارند.
عباس شباویز که خود در فیلم "گنج قارون" بازی کرده درباره فیلم یاد شده گفت:
"... در دهه دوم (1340) «گنج قارونیسم» حکومت کرد که من هم در این فیلم بازی کردم، اما سینمایی بود که از نظر محتوا غلط بود و مردم را به نشستن و یک لقمه نان و پیاز و آبگوشت خوردن تشویق و ترغیب میکرد و هر نوع حرکت را به فراموشی میسپرد و در زمینههای سیاسی و اقتصادی هم همین تفکر از طرق دیگر تبلیغ و ترویج میشد..."
سالهای رویش انقلاب و نهضت امام
سال 1348، نقطه عطفی در نهضت امام خمینی محسوب شد. در این سال امام با مطرح کردن حکومت اسلامی، به نوعی آینده نهضت را مشخص کرده و همه نیروهای انقلابی و مردم را به سوی آن فراخواندند. اما در مقابل طرح این استراتژی، سینمای ایران رو به موج نو و به اصطلاح قیصریسم آورد.
سینمای موج نو، سینمایی بود که از دفتر فرح و شرکت سینمای متعلق به اشرف (فیتیسی) و وزارت فرهنگ و هنر مهرداد پهلبد (شوهر دوم شمس پهلوی) و "تل فیلم" قطبی (پسردایی فرح) و کانون پرورش فکری لیلی امیر ارجمند (یار غار فرح) سربرآورد و مانند دیگر پروژه های دفتر فرح، قرار بود هرگونه انتقاد و اعتراض و انقلاب را در کانال کنترل شده شبه روشنفکری قرار دهد.
از همین روی تحت عنوان سینمای معترض تعدادی فیلم های شبه روشنفکری تولید شدند که از یک سوی بیش از فیلمفارسی ها، هویت و ارزش های ملی و دینی را تخطئه کرده و از سوی دیگر، نهضت و انقلاب مردم را سانسور می کردند.
فیلم هایی همچون "چریکه تارا" و "گوزن ها" و "سفر سنگ" و ... در همین راستا قرار می گرفتند. فیلم هایی که همان تئوری غیر مردمی، شبه روشنفکری و ضد نهضت امام یعنی چریک تنهای پیشتاز را به تصویر می کشیدند و طرفه آنکه سرمایه این آثار یا از وزارت فرهنگ پهلبد تامین شد یا از طریق مهدی میثاقیه بهایی.
نکته قابل تامل این که فیلم "چریکه تارا" در اوج نهضت مردم مسلمان در سال 1357 تولید شد و براساس اسناد ساواک، بهرام بیضایی طی نامه ای به فرح ، از وی درخواست می کند که برای ساخت فیلم، وسایل ابزارآلات نظامی در اختیارش بگذارند و فرح هم نامه را به ارتشبد ازهاری (رییس ستاد بزرگ ارتشاران) فرستاده و به او دستور می دهد، وسایل مورد نیاز فیلم بیضایی را تامین کند. این در حالی بود که در همان زمان ازهاری به عنوان رییس ستاد ارتش و بعدا دولت نظامی، مشغول سرکوب مردم و نهضت امام بود!!
سالهای پس از انقلاب
جای سینمای ایران در بزنگاه های پس از انقلاب نیز تقریبا خالی است. با نگاهی موشکافانه به فیلم هایی که در دو سه سال نخستین پیروزی انقلاب، درباره این مقطع مهم تاریخ ایران ساخته شدند، متوجه می شویم که اکثریت آنها از مبارزان و انقلابیون بی هویتی سخن می گویند که نشانی از نهضت امام (که بیش از 15 سال همه مبارزات ملت ایران را برای سرنگونی شاه هدایت نمود) ندارند. گروهی بی هویت و ناشناس که در مقابل ساواکی های کلیشه ای و تیپیکال قرار گرفته و معلوم نیست برای چه مبارزه می کنند، از فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی) گرفته تا از فریاد تا ترور (منصور تهرانی) تا هیولای درون (خسرو سینایی) تا شیلات (رضا میرلوحی) و ترن (امیرقویدل) و تا ....
تاریخ بعد از انقلاب مشحون از درگیری های متعدد با انواع و اقسام توطئه ها و کودتاها و تجاوزات نظامی و ترورها و تجزیه طلبی ها و گروهک های تروریستی و ... بود اما سینمای ایران تا سالها و به جز موارد بسیار انگشت شمار به خیل این موضوعات و بزنگاه هایی که هزینه های جانی و مالی بسیاری برای این ملت داشت، نپرداخت.
ماجراهای یکی از مهیب ترین گروهک های تروریستی تاریخ این کشور یعنی مجاهدین خلق، به جز یکی دو فیلم در دهه 60 (توهم و دست نوشته ها) تا 35 سال بعد و فیلم "ماجرای نیمروز" دستمایه هیچ فیلمی قرار نگرفت.
قضیه تجزیه طلبی گروهک ها در طی 36 سال تا فیلم "چ "در سال 1393، آن هم تنها در یک مورد محاصره پاوه و فجایع آن واقعه، در کادر دوربین سینمای ایران قرار نگرفت.
واقعا زندگی شهدا و فرهیختگانی که این کشور و سرزمین را از خطرناکترین پیچ های تاریخی اش عبور دادند، امثال استادمطهری و دکتر بهشتی و دکتر باهنر و شهید رجایی و ... و شخص امام خمینی در کدام اثر از فیلم های این سینما بر پرده رفت؟
سیره و صورت آنهایی که هشت سال در سخت ترین عرصه های دفاع مقدس از وجب به وجب این خاک دفاع کردند و پس از آن نیز در میادین دشوار و متفاوت دیگر، این سرزمین را از بحران های ویران کننده گذراندند، بر چند فیلم از آثار این سینما نقش بست؟
از حماسه های مثال زدنی این ملت، از تحمل چهل سال حصر اقتصادی، از پیشرفت های شگفت انگیز علمی و تکنولوژیک که حتی کارشناسان صهیونیست به خاطرشان، کلاه از سر برداشتند، از قهرمانی ها و پهلوانی های زنان و مردان ورزشکار که در تمام تاریخ این سرزمین بی سابقه بود، از راهپیمایی عظیم اربعین که به اعتراف رسانه های غربی، رکوردهای بسیاری در گینس را جا به جا کرد و هزاران سوژه و موضوع دراماتیک و جذاب در خود دارد چند پلان در آثار تولیدی این سینما به چشم می خورد؟!
از فتنه ها و غائله هایی که رسانه ها و شخصیت های غربی هم مقاومت مردم ایران در برابرشان را ستودند! از فتنه 88 تا به امروز .....
از ماجراهای جاسوسی و ضد جاسوسی که به اعتراف برخی کارشناسان معتبر غربی، سرویس های اطلاعاتی و امنیتی اروپا و آمریکا را انگشت به دهان نمود!
از داعش به عنوان یکی از دهشتناک ترین پدیده های قرن که بیشترین تمرکزش بر نفوذ و رسوخ به این خاک بود و فرزندان رشید این ملت همچون سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، با آن چنان کردند که همه آرزوهای دور و دراز ضد بشری خود را به گور برد، به جز دو سه فیلم از جمله "به وقت شام" و ایپزودی از فیلم "هیهات"، چه اثر دیگری در سینمای ایران تولید شد، در حالی که حتی هندوستان و سلمان خان هم فیلم نبرد با داعش تولید کردند!!
ضمن ادای احترام به همه سینماگران و فیلمسازان و دست اندرکاران متعهد و انقلابی این سینما که در سخت ترین شرایط سعی کردند دین خود را به این مردم و سرزمین و انقلاب ادا کنند ولی یک سوال همچنان باقی است که به جز این جرقه ها و تک ستاره ها، کدام جریان سینمای ایران در بزنگاه های تاریخی این 100 سال، در کنار مردم ایران بوده است؟