تصویر فوق، صحنه ای معروف از فیلمی به نام "شبح آزادی" ساخته لوییس بونوئل در سال 1974 است که حاضرین دور میزی شبیه میز ناهار خوری،جهت دورهمی و (به جای صندلی) در حال نشستن به روی توالت های تعبیه شده برای قضای حاجت هستند!
در فیلم یاد شده دنیایی به تصویر در می آید که همه رفتارها و ادعاها برعکس است.
مثلا آدم ها سر میزی شبیه میز غذاخوری و در ملاء عام قضای حاجت می کنند (مانند همین عکس) ولی غذای خود را در اتاقکی محدود و دربسته مانند توالت صرف می نمایند!
یا عکس ها و تصاویر کوه و دشت و طبیعت از نظر آنها مستهجن است و کودکان به خاطر دیدن آنها تنبیه می شوند ولی مبتذل ترین تصاویر به عنوان مواد آموزشی استفاده می گردد!
امروزه هم خیلی از واقعیات و حقایق خصوصا توسط رسانه ها، وارونه و برعکس نشان داده شده و در اذهان جای می گیرد.
حکایت همین فردی است که چندی پیش براثر مسائلی، خود را در ملاء عام برهنه کرد و ناگهان گروهی از همین رسانه ها یا بهتر بگوییم شبه رسانه ها دنبالش راه افتاده و انواع و اقسام شعارهای بی ربط را به او چسباندند.
چند بیانیه هم به نام دو سه گروه خلق الساعه و نامعلوم مانند "مجمع جهانی دانشجویان"! (که معلوم نیست چیست و کجاست؟!!) در حمایت از او منتشر شد، بدون آنکه اساسا کسی از نیت و قصد و مقصود وی آگاه باشد و بدانند اصل ماجرا چیست!
(خودشان هم بارها در این بیانیه ها بر بی اطلاعی از کم و کیف قضیه تاکید کرده اند!)
چند نفر هم برای به اصطلاح حمایت از او، در یکی دو شهر اروپا به همان صورت برهنه شدند که یکی از آنها برای دلیل کارش چنین گفت:
"... این یک حالت بازپس گیری بدن های ماست!... ما باید این بدنمان را پس بگیریم، ما اجازه نمی دهیم با این بدن ما بازی بشود"!!
واقعا مانند همان نشستن روی توالت بر سر میز غذاخوری در فیلم "شبح آزادی" بونوئل، نیست؟!
اینکه با برهنگی در واقع بدن خود را در معرض دید و استفاده انواع و اقسام رسانه ها و گروهها و صاحبان مد و بادی مارکتینگ و دلالان جنسی و بازار تجارت و بردگی جنسی و به دنبالش عرصه فساد و فحشاء قرار می دهند یعنی باز پس گرفتن بدن و بازی نکردن با آن؟!!
و پوشاندن آن که از دسترس و دید و هرگونه سوء استفاده و بردگی جنسی محفوظ باشد یعنی از دست رفتن مالکیت بدن؟!
برای حفظ مالکیت بر چیزی، آن را می پوشانند یا در معرض سوء استفاده دیگران قرار می دهند؟!
واقعا این تحقق فیلم "شبح آزادی" بونوئل نیست که سر میز غذا خوری به مستراح می روند؟!
جودیت باتلر، فیلسوف پساساختارگرا و منتقد فمنیست آمریکایی درباره شعار مالکیت بر بدن نوشته:
"... ادعای زنان سکولار غربی دائر بر اینکه بر بدن خویش کنترل دارند یا در انتخاب پوشش و ارائه ظاهر خود آزاد هستند، همه توهمی بیش نیست. آنها نیز در چنبره رژیم قدرت و دیسیپلین آهنینی گرفتار هستند که خود از آن بیخبرند. به همین دلیل، وقتی زنان مسلمانِ با حجاب در حوزه عمومی ظاهر میشوند، درواقع این حرکت آنها انتقادی است از استبداد و دیکتاتوری سرکوبگر مدرنیته و سکولاریسم و مصرفگرایی بازار. «حجاب» خود یک «نقد» است. نقدی به قدرت و کنترل بدن که زنان سکولار اشتباهاً به «آزادی» تعبیر کردهاند! حجاب همان نقد «کالایی» شدن بدن زنانه است و نقد مصرفگرایی جامعه سکولار..."
شاید بیشتر از همه، چهره واقعی این آزادی را بتوان در گفتهای از نیکلاس سارکوزی، رئیسجمهوری اسبق فرانسه دید، آنگاه که گفت:
"آن چیزی که در غرب بهعنوان «حق» برای زنان به رسمیت شناخته شده عبارت است از: «حق پوشیدن لباسهای سکسی و همخوابهشدن با مردانی که شوهر آنها نیستند."!
تاریخنگار سرشناس آمریکایی جون والاک اسکات و نویسنده کتاب "جنسیت و سکولاریسم" درباره بدن های پوشیده و نپوشیده یا بی حجابی و با حجابی نوشته:
"... (متاسفانه) فقط زنانی که بدنشان را نپوشاندهاند آزاد تعریف میشوند... اما بروز امیال و خواستههای زنان بیحجاب (که بدنشان را نپوشانده اند) فقط در این گزینه خلاصه میشود که خود را مطابق نیاز و تمنای مردان عرضه کنند..."
جون والاک اسکات در کتابش بر این نکته اشاره دارد که زنان بیحجاب در کشورهای توسعهنیافته با باورنمودن سادهلوحانه سکولاریسم غربی، خود را تبدیل به یک شیء جنسی کردهاند. او تاکید کرده:
"... تضاد میان بدنهای پوشیده و ناپوشیده مربوط به این نیست که زنان بیحجاب داری اراده و عاملیت جنسیِ مستقل هستند، بلکه راجع به این است که این زنان به شکل آگهی تجاری در دسترسبودن خود را از لحاظ جنسی اعلام کنند..."