سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۱۲ دقیقه·۲ سال پیش

قضیه تخم مرغ های یک مرغ خیالی!

نگاهی به چالش های موسسه ای به نام "خانه سینما"



در صحنه ای در فیلم "آنی هال" ساخته وودی آلن، شخصیت اصلی داستان به نام آلوی سینگر (که خود وودی آلن نقشش را بازی می کند) مشغول تعریف کردن یک جوک است. او در این جوک می گوید :

"...یک نفر می رود پیش روانپزشک و می گوید که برادرش دیوانه شده، چون او فکر می کند که یک مرغ است. دکتر می پرسد که خب ، چرا برادرت را اینجا نمی آوری ؟ مرد پاسخ می دهد: همین کار را می خواستم بکنم ، اما فکر کردم که به تخم مرغ هایش احتیاج دارم..."!!

به نظر می آید این جوک وودی آلن در فیلم "آنی هال" مصداق بامزه ای از موقعیت موسسه ای موسوم به خانه سینما است و گروه هایی که بر سر آن مشغول نزاع بوده و هستند. اگر سیر وقایعی که در طی این سالها بر سر این موسسه آمده را مرور کنید، تصدیق می فرمایید که ماجرا بسیار بامزه تر از جوک وودی آلن هم هست. موقعیتی که در عین بعد طنز آمیز، برای سینمای ایران و اهالی آن بسیار هم تلخ می نمایاند، بیشتر از آن تلخی که در انتهای جوک وودی آلن احساس می شود.

هنوز سه ماه از آخرین انتخابات هیئت مدیره این موسسه نگذشته، اگرچه به دلائل عدم احراز صلاحیت برخی اعضاء و تشکل های شرکت کننده در آن، چندین بار به تاخیر افتاد اما در نهایت وقتی در اوایل شهریور 1401 برگزار و تعدادی به عنوان اعضای هیئت مدیره انتخاب شدند، گروهی دیگر از اصناف سینمایی که به حساب نیامده بودند، با صدور بیانیه ای، 8 تخلف آشکار هیئت مدیره و همچنین هیئت رئیسه مجمع عمومی برای انتخابات یاد شده را سیاهه کردند و اساسا هیئت مدیره به اصطلاح منتخب را زیر علامت سوال برده، آن را فاقد هرگونه صلاحیت و وجاهت قانونی معرفی نمودند. اصناف فوق الذکر از نهادهای مسئول (ناظر مجمع، سازمان سینمایی و وزارت ارشاد) ابطال انتخابات مجمع عمومی را به عنوان گام اول در راستای استیفای حقوق اعضا خواستار شدند.

هیئت مدیره فاقد صلاحیت و مدیرعامل!

و حالا این خانه سینما با آن هیئت مدیره فاقد صلاحیت که بعد از گذشت 3 ماه هنوز برایش مدیر عامل هم انتخاب نشده و علاوه بر انفعال و کم کاری های گذشته، بسیاری از وظایف اصلی اش نیز پا در هوا مانده، در کمال حیرت ناظران و اعضای خود، نهادهای مسئول را تهدید کرده که اگر خواسته های شبه سیاسی شان تحقق نیابد، دست به تحصن و اعتصاب خواهند زد و اعضایشان از شرکت در فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی خودداری می کنند!

طرفه آنکه بازهم جمع کثیری از اصناف سینمایی اطلاعیه صادر کرده اند که تصمیم هیئت مدیره فاقد صلاحیت خانه سینما مبنی بر اعتصاب و تحصن، ربطی به آنها نداشته و بدون مشورت با اصناف سینمایی گرفته شده است. در اطلاعیه این اصناف به طعنه آمده که اگر هیئت مدیره مذکور خیلی اهل اعتصاب است، چرا از اهالی سینما مایه می گذارد؟ لااقل از خودشان مایه بگذارند و کمی از پست های مدیریتی که سالهاست اشغال کرده اند، کوتاه بیایند!!

اینک در حالی که بسیاری از اصناف سینمای ایران، خود را در تصمیمات خانه سینما دخیل ندانسته و نه هیئت مدیره و نه بیانیه جنجالی آنها را انتخاب و تصمیم خود نمی دانند، رییس همان هیئت مدیره تحمیلی، به نمایندگی از همین اصناف سینمایی مخالف سخن گفته و مدعی گفت و گو از سوی آنها شده است!!

آیا این ماجراهای مضحکه آمیز شبیه همان تخم مرغ های خیالی فیلم وودی آلن نیست؟!

قدیمی ها می گفتند این موضوع مربوط به زمانی است که امر بر کسی مشتبه شود! و حالا مثل انتظار تخم مرغ های برادر آلوی سینگر توسط خود آلوی، گویی این امر بر گردانندگان تحمیلی خانه سینما هم مشتبه شده که انگار واقعا نماینده اصناف سینمایی هستند و انتظار دارند هر دستوری بدهند، همه اجرا کنند!! اما واقعیت این است که وجود خانه سینما به عنوان مدافع حقوق صنفی اهالی سینمای ایران در طی این سالها در حد یک تصویر محو یا یک سایه و یا یک توهم تلخ جلوه کرده است!

اصنافی که کارفرما بر آن حکم می راند!

مهمترین موضوعی که خانه سینما را به عنوان جامعه اصناف سینمای ایران در حد یک توّهم برای صنوف سینمایی تنزل داد آن بود که موسسه موسوم به خانه سینما در طول همه این سالهای فعالیت، تقریبا در هیچ یک از شکایت های صنفی در دفاع از حقوق اعضایش خصوصا آنها را که صنوف درجه 2 تلقی می کرد، حضور نداشت و به وظیفه اصلی اش که دفاع از حقوق صنفی اهالی سینما در مقابل کارفرمایان سینمایی بود عمل نکرد و البته این فقره نیز طبیعی بود چرا که همواره هیئت مدیره و مدیریت عامل خانه به اصطلاح سینما در تیول کارفرمایان بود که یا وابستگان به دولت بودند و یا از تهیه کنندگان به اصطلاح بخش خصوصی.

این نقض غرض مضحک که در هیچ صنف و سندیکایی در هیچ کجای دنیا سابقه ندارد، اما همواره در طول دوران فعالیت خانه معروف به سینما برقرار بود و این سوال نزد اهالی سینما باقی ماند که چگونه هیئت مدیره و مدیریت عاملی که در اختیار کارفرمایان سینما (همان تولید کنندگان و تهیه کنندگان) است می تواند از حقوق صنفی کارگران و کارمندانش (همان صنوف که اکثریت اهالی سینما را تشکیل داده اند) در مقابل آن کارفرمایان دفاع کند؟!

به هرحال اساسی ترین حقوق صنفی و سندیکایی همواره در چالش مابین کارگر و کارفرما معنی پیدا می کند و اینجاست که انجمن های صنفی و سندیکاها می بایست وارد عمل شوند. اما متاسفانه از آنجا که خانه سینما در چنبره تهیه کنندگان بوده و بیش از هر صنفی، حافظ و مدافع منافع همین کارفرمایان جلوه کرده، طبعا هیچگاه نتوانست در طول فعالیت خود از حقوق صنفی اکثریت اعضای خود در مقابل کافرمایان یا همان تهیه کنندگان دفاع کند.

ریاست نوبتی؛ گاهی در میدان و گاه روی نیمکت ذخیره ها

از همین روی خانه موسوم به خانه سینما به جز حوالی زمان برگزاری مراسمی که تقریبا هر سال تحت عنوان جشن سینمای ایران برگزار شد، محلی برای حضور ولو نمایشی اغلب صنوف سینمایی نبود.

درحالی که در میان همان صنوف حاکم بر خانه سینما، تشتت بسیاری وجود داشت. تهیه کنندگان، 4 شاخه شدند و هیچ کدام هم دیگری را قبول نداشت و هر یک خود را صنف اصلی می پنداشت. ضمن اینکه اکثریت 4 شاخه فوق نیز خود را از دماغ فیل افتاده محسوب نموده و بقیه اهالی سینما رابه نوعی نان خور خویش به شمار می آوردند!

فیلمنامه نویسان برای خود دفتری جداگانه بازکردند و صنف بازیگران نیز دچار بحران های متعددی شد، یکبار صنفشان تعطیل شد، بعد انتخاباتی برگزار شد که گروهی آن را قبول نداشتند و به هر حال کجدار و مریز روزگار گذراندند. کارگردانان نیز به همین منوال دچار تشتت و اختلاف شدند و شورای مرکزی شان چندین بار گرفتار تغییر و تحولات ناگهانی و استعفا و اعتراض و ...شد.

البته حاکمیت کارفرمایان سینمایی بر این جامعه اصناف سینما، میان خودشان هم نوبتی بود یعنی هر بار یکی از همان 4 شاخه تهیه کنندگان، زمام امور را در دست می گرفت و رفیق و رفقای خود را متمتع می ساخت و از شاخه های دیگر فحش و بد و بیراه و تحریم و بایکوت دریافت می نمود و البته نیم نگاهی هم به فیلمنامه نویسان و کارگردانان و بازیگران و گاهی فیلمبرداران و تدوین گران داشت اما سر 27 صنف سینمایی دیگر (که درجه دو تلقی می شدند) تقریبا بی کلاه می ماند.

فقط یک دفترچه نیم بند و یک قطعه قبر !

تنها عملکرد صنفی از خانه موسوم به خانه سینما به عنوان جامعه به اصطلاح اصناف سینمای ایران، یک دفترچه بیمه نیم بند تامین اجتماعی بود که تا وقتی در اختیار مدیریت این خانه قرار داشت، به صورت قطره چکانی ارائه شد. به این معنا که بیمه شدگان بینوای سینما بعضا هر 3 ماه یکبار بایستی راهی شعبه شمیران سازمان تامین اجتماعی می شدند، در صف های طویل گوناگون وقت تلف می کردند تا برای 3 ماه دیگر دفترچه تقریبا بی خاصیت خود را تمدید نمایند! ( چون دفترچه مذکور در بسیاری از مراکز درمانی اعتباری نداشت)!

به جز قضیه دفترچه بیمه، یک تاییدیه برای (البته برخی) اعضای شناخته شده سینما هم صادر می گردید که به هنگام فوت، در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شوند و احیانا برنامه ای هم برای برگزاری مراسم تشییع جنازه و ختم همراهش بود!!

...و دیگر هیچ!!!

نشان به آن نشان که اقدام این موسسه برای خانه دار کردن اهالی سینما یعنی دایر کردن تعاونی مسکن، سالها در قبضه عده ای خاک خورد و بعضا به نام اهالی سینما ولی به کام دیگران، زمین و خانه تهیه شد تا اینکه به همت چند تن از اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی، تعاونی مسکن فوق از چنگ بنیانگذارانش درآمد و بالاخره فعال شد و در دایره ای خارج از حیطه فعالیت های خانه سینما، برای بعضی از اهالی سینما، اقدام به تهیه مسکن و زمین کرد.

صنف یا حزب و باند سیاسی؟!

اما در برابر همه این نقاط خالی فعالیت صنفی (دفاع از حقوق صنفی، تامین مسکن، بیمه بیکاری، بیمه مستمر تامین اجتماعی، خدمات رفاهی و ...) تا دلتان بخواهد در طول این سالها در این موسسه به نام اصناف سینما، موضعگیری های سیاسی و حزبی و رانت جویانه ارائه شد، چراکه تقریبا هیچگاه گردانندگان اغلب اصناف سینمایی به خصوص خانه سینما، درک درستی از مفهوم صنف و سندیکا نداشته و معمولا آن را با حزب و باند و دسته عوضی می گرفتند! گویی تنها موظف به تامین منافع خود و باند خود هستند!

از دعواهای مابین تهیه کنندگان (که به قندان پرت کردن و شاخ و شانه کشیدن هم کشید) برای اشغال صندلی های کمیسیون اکران و برقراری مافیای پخش و نمایش گرفته (برخی کارکنان خانه سینما هنوز فریادها و عربده های تهیه کنندگان مزبور را به خاطر دارند که چگونه در صحن و حیات خانه سینما می پیچید تا مثلا رانتی را از آن خود کنند) تا صدور بیانیه و اعلامیه های شداد و غلاظ سیاسی در حمایت از گروه و باند های خاص تا تبدیل جشن سالانه سینمای ایران از یک طرف به مکان شو و نمایش انواع و اقسام مدهای لباس و مدل های مو (که حتی یکبار نیز به بازداشت دسته جمعی هیئت مدیره وقت در سال 1383 منجر شد) و از طرف دیگر به محل سردادن شعر و شعارهای سیاسی علیه خواست های مردمی، تا حمایت از به اصطلاح مستند سازانی که در جریان فتنه پس از انتخابات 88 در خدمت شبکه رسانه ای آمریکا و انگلیس قرار گرفتند و تا همراهی خاموش و پنهان با جریان فتنه در طول 8 ماه پس از انتخابات که حتی به عدم برگزاری جشن سینمای ایران نیز کشید و تا...

یکی از آخرین از این نوع موضع گیری ها، همین اعلامیه اخیر و حمایت از اغتشاشات و اعمال تروریستی پیرامون آن بود که مورد اعتراض جمعی دیگر از اصناف خانه سینما قرار گرفت.

خانه ای که بود ولی نبود!

بنابر تمامی این واقعیات، به احتمال قوی، گردانندگان این موسسه به این باور رسیده اند که با آن انفعال شدید صنفی و حضور بی خاصیت هنری، بدون این موضع گیری های شبه سیاسی، اساسا خانه سینما حتی در شکل و قواره یک "نام" هم توهمی بیش نخواهد بود. بنابراین در این خانه بدون صاحب خانه که هویتی واقعی نداشت، شروع به موضع گیری های شبه سیاسی و صدور بیانیه و اعلامیه های حزبی نمودند. (همان ماجرای تخم مرغ های خیالی فیلم وودی آلن!)

از همین روی بود که در نخستین جشن سینمای ایران به جای تجلیل از سینماگران و فیلمسازان و هنرمندان، جایزه تجلیل ویژه خود را به هاشمی رفسنجانی اختصاص دادند که علیرغم این اقدام رانت جویانه اما در مقابل حیرت و دهان های باز حاضرین در آن جشن، مرحوم هاشمی همه اهالی سینما را مواخذه کرد که چرا در فیلم هایشان به پیشرفت های کشور و کارهای سازندگی که برای مملکت شده اشاره نکرده اند!! و سال دیگر از مهاجرانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تجلیل کردند و در مراسمی به شدت حقیرانه، رییس وقت کانون کارگردانان در سخنانی چابلوسانه از مهاجرانی به زبان لری خواست که از آنها حمایت کند! پس از آن هم، همه روسای صنوف تابلویی را در حمایت از مهاجرانی امضاء کردند!!

اما در سالهای اولیه دهه 1390 وقتی دولت وقت، رفتار حزبی خانه سینما را در جهت جناح و فکر خود ارزیابی نکرد، به بهانه اینکه اساسنامه اش با مصوبات شورای فرهنگ عمومی کشور مغایر است، دست به انحلال آن زد ولی از یک طرف تلاش کرد تا خانه سینمایی دیگر با حضور برخی از اعضای سابق همان خانه سینمای منحل شده به نام خانه سینمای 2 یا خانه سینمای ایرانیان تاسیس کند و از یک طرف دیگر هم اعلام کرد خانه سینمای جدید با تشکیل کمیته ای 7 نفره (که 3 نفرشان از همان خانه سینمای قبلی و منحل شده بودند) تشکیل خواهد شد!! (بازهم ماجرای همان تخم مرغ های خیالی وودی آلن!)

این درحالی بود که دفتر ریاست جمهوری وقت و ریاست آن یعنی جناب مشایی هم ساز خودش را می زد و برای برگزاری جشن خانه سینمایی که از سوی همان دولت منحل شده بود، بودجه جور می کرد!! (امان از تخم مرغ های خیالی!!)

پس از آن به دلیل عدم حمایت های لازم صنفی، اصناف سینمایی خود را با قوانین وزارت کار مطابقت دادند تا زیر مجموعه آن قرار گیرند یعنی اینک تقریبا اغلب اصناف سینمایی که ظاهرا عضو خانه سینما بودند براساس قوانین وزارت کار و رفاه اجتماعی تشکّل یافته اند. در حالی که براساس ماده یک اساسنامه خانه سینما و تبصره ذیل آن، تنها تشکّل هایی مجاز به عضویت در خانه سینما و حضور در مجمع عمومی هستند که براساس قوانین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل گرفته باشند و این تناقض خود به خود باعث می شود اصناف سینمایی یاد شده نتوانند در عضویت خانه سینما بمانند.

حالا توجه بفرمایید! خانه سینما از سوی اصنافی بیانیه می دهد که براساس اساسنامه خود خانه سینما، عضوش نیستند و رییس هیئت مدیره (فاقد صلاحیت) آن به نمایندگی از اصنافی سخن می گوید که در زیر مجموعه او و موسسه اش قرار ندارند!! یعنی همان ماجرای تخم مرغ های خیالی آلوی سینگر فیلم "آنی هال" وودی آلن!!!

سینمای ایرانوودی آلن
مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید