"در یک دنیای معمولی
تو شغلت را انجام می دهی
به مهمانی می روی
صورت حساب هایت را می پردازی
زندگی می کنی
ولی مثل یک برده ...."
این جملات در ابتدای تیزر اولین قسمت از فیلم های معروف "ماتریکس" (واچفسکی ها- 1999) بر تصاویر آن نقش بست. اما ماتریکس چیست؟
"مورفیوس" که در آن فیلم نقش استاد راهنما را برای شخصیت اصلی یعنی "نئو" دارد، توضیح می دهد:
"ماتریکس ، دنیایی است که چشمان تو را فشار می دهد تا حقیقت را نبینی. تو یک برده ای که در یک زندان متولد شده ای...."
در فیلم "ماتریکس"، دنیای حقیقی ویران شده و تحت تسلط ماشین های هوشمند قرار گرفته، انسان ها درون حباب هایی محبوس گشته و با اتصال لوله هایی، از نیرو و انرژی شان برای بقای شبکه ماتریکس استفاده می شود.
در عوض، این شبکه در ذهن آدم ها، همان دنیای قبلی شان را به طور مجازی "بازنمای"ی کرده ، به طوری که آن را دنیای واقعی می پندارند، دنیایی که برخلاف واقعیت ویران شده، همان گونه مثل قبل عالی و زیبا و چشم نواز است!
این همان نظریه "ژان بودریار"، فیلسوف و جامعه شناس مشهور فرانسوی است که تئوری "وانمودها" simulation را ارائه نمود که براساس این تئوری می گوید:
"اگرچه قرار بود هنر، واقعیت را "بازنمایی" کند اما امروزه این رابطه برعکس شده و این واقعیت است که تقلیدی از "بازنمایی" را عرضه می کند . یعنی این که "وانموده ها" جای واقعیت را گرفته اند."
اگرچه "بودریار" به سینما اعتقاد چندانی نداشت و آن را بخشی از ابرواقعیت یا واقعیت حاد (hyper-reality) می دانست اما می گفت:
"ما در همین جهان ابرواقعیت، تحت تاثیر آنچه رسانه و سینما تولید می کند، بوده و آن را واقعیت فرض می کنیم."
ماجرای تظاهرات اخیر دانشجویان صدها دانشگاه در آمریکا و اروپا و آسیا و استرالیا و اعتراض به رابطه این مراکز علمی و آکادمیک با ماشین جنگی اسراییل و نسل کشی در فلسطین، از سویی نشان از وجود همین شبکه ماتریکس در دنیای امروز ما دارد و دانشجویان به همین شبکه معترض هستند.
به این شبکه صهیونی که پنجه اش را در همه مراکز علمی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و ... دنیا گسترانده،
آنها را مانند فیلم "ماتریکس" درون حباب هایی قرار داده و از نیرو و انرژی و دانش و تحقیقات و فن آوری شان برای بقای وجود شوم خود و به آتش کشیدن دنیا بهره گرفته،
اما در مقابل تصویری زیبا و فریبنده از پیشرفت علم و اندیشه در اذهانشان ایجاد کرده تا در این "وانموده" زندگی کنند و تصور کنند که علم و دانششان در خدمت بشریت قرار می گیرد!!
غافل از آنکه همه تحقیقات و پژوهش ها و اکتشافات و اختراعات و تکنولوژی شان در نهایت برای عملیات شوم و دهشتناکی مورد استفاده قرار می گیرد که بخشی از آن را در این هفت هشت ماه شاهد بودیم که چگونه در یک نوار باریک انسانی، هولناک ترین جنایات تاریخ بشریت اتفاق افتاد.
و بخشی دیگر از آن صرف هزاران داروی مخرب و ویرانگر می شود که به خورد مردم جهان سوم می دهند یا روی آنها آزمایش می کنند و بخشی هم به انواع تحقیقات و آزمایشات ضد بشری و غیر انسانی، تولید اقسام دستگاههای کنترل ذهن و شبکه های مجازی و سیستم های هوش مصنوعی و .... می رسد که توسط همان سیستم جهنمی اداره می شوند.
دانشجویان دانشگاههای آمریکا و اروپا و کشورهایی مانند ژاپن و کره و مالزی و استرالیا و کانادا و .... حرف و شعاری علیه حکومت هایشان ندادند، آنها حتی نمی گفتند ارتباط حکومت ها با اسراییل قطع شود، آنها فقط خواهان قطع ارتباط دانشگاهایشان با اسراییل بودند که به سیستم مخوف و جهنمی و ضد بشری آن کمک نکنند.
و برای این اعتراض هیچ در و پنجره ای را نشکستند و آتش نزدند، به هیچ بانک و پمپ بنزین و مراکز نظامی و انتظامی و فرمانداری و استانداری یورش نبردند، با سلاح سرد و گرم به نیروی پلیس حمله نکردند، آدم ها را پوست نکندند، گلو ندریدند، کوکتل مولوتف نزدند، با سلاح مخفی ناجوانمردانه مردم عادی را هدف قرار ندادند، نسوزاندند، ویران نکردند، نکشتند....
آنها فقط با آرامش، کمپ هایی در داخل دانشگاه ها برپا ساختند، از مردم مظلوم فلسطین حمایت کردند و به نسل کشی اعتراض نمودند. اما پلیس و نیروهای دیگر اعم از زامبی های وطنی که در همین جا هم گلو پاره کردند و سر بریدند و آتش زدند و سوزاندند، به آنها حمله برده و هزاران تن را مجروح و مضروب و بازداشت کردند.
از همین برخورد مشخص می شود که شبکه ماتریکس اسراییلی چه به روز دنیا آورده است!
در فیلم "ماتریکس"، انسان هایی که توانسته اند از سلطه شبکه ماتریکس خلاص شوند، در شهری مخفی زندگی می کنند که از سوی شبکه، موجوداتی به نام "سنتیل" یا ربات های نگهبان به آن شهر حمله می برند.
اگرچه نام آن شهر زایان (صهیون) است و سازندگان فیلم یعنی واچفسکی ها و جوئل سیلور که همگی از یهودیان صهیونیست هستند، قصد داشته اند با این نامگذاری به نوعی ایدئولوژی خود را رهایی بخش بشریت از سلطه ماتریکس و جهان وانموده ها نشان دهند
اما در واقعیت اینک خود صهیون است که شبکه مخوف ماتریکس را در سراسر جهان تشکیل داده و تقریبا در همه مراکز اقتصادی و علمی و نظامی و فرهنگی و هنری و سیاسی و .... پنجه ها و لوله های خود را گسترانده، همه را به بردگی کشانده و شیره وجود همه را می مکد تا خود پایدار بماند.
ولی خوف نکنیم؛ آینده روشن است، علیرغم همه این تمهیدات چندین قرنی و با وجود همه حمایت های تسلیحاتی و سیاسی قدرت های اروپایی و آمریکایی، اما همین خیزش عظیم دانشجویان و کارگران و هنرمندان و سایر مردم در سراسر دنیا، نشان از آگاهی جمعی نسبت به این شبکه مخوف دارد.
اگر در فیلم "ماتریکس"، تنها یک شهر کوچک مخفی، محل اجتماع و اختفای رها شدگان از آن شبکه بود، اما اینک گویا این آزاد شدگان ذهنی در سراسر دنیا و بیخ گوش سرکردگان شبکه ماتریکس در واشنگتن و لندن و پاریس و برلین و ... و حتی تل آویو شورش کرده و وانموده های دروغین آنها را به چالش کشیده اند.
بدبخت آن جماعت نخود مغزی که علیرغم این وسعت عظیم و بی نظیر آگاهی جهانی، همچنان حاضر نیستند از چنبره تارعنکبوتی شبکه ماتریکس امروزی خلاص شوند
و برای بقای آن همراه زامبی ها، به هر تقلایی دست می زنند، مسائل فرعی را عمده می کنند، فرد بی هنر و بی سوادی را مثلا یواشکی به آن سوی مرز فرستاده تا مانند قصه گوژپشت نتردام، برایش کارناوال احمق ها را راه بیندازند،
پدیده های جعلی را توی بوق می کنند، به کوتوله های درمانده ای مانند ربع پهلوی چنگ می زنند، مانند انسان های نخستین به فسیل های دوران کرتاسه و ژوراسیک افتخار می کنند و از سر بیسوادی، بلغورهای عقب افتاده های آن سوی آب ها را نشخوار می کنند..