ربات وحشی
The Wild Robot
بعضی از فیلم ها هستند که انگار خیال تمام شدن ندارند، بارها و بارها به نقاطی می رسند که به خودمان می گوییم دیگر تمام شد و حتی روی صندلی نیم خیز می شویم اما بازهم ادامه دارد!
مانند قسمت سوم "ارباب حلقه ها" تحت عنوان "بازگشت پادشاه" (پیتر جکسون- 2003) که واقعا مخاطبش را بیچاره کرد تا تمام شد
و یا فیلم کمدی "دروغگو های پست کثیف" ساخته فرانک آز (1988) که البته پایان ناپذیر بودنش را با چاشنی مزه و طنز تا حدودی تحمل پذیر می کرد.
اما تا حالا در یک انیمیشن داستانی، چنین مصیبتی را مشاهده نکرده بودیم!
حالا خود ماجرای رباتی (به نام رازوم 7134 که راز یا رُز هم صدایش می کنند) بماند که احساسات مادرانه اش حتی از فیلم "مادر هند" (محبوب خان- 1967) هم بالاتر می زند، اما بارها و بارها داستان انیمیشن "ربات وحشی" به جایی می رسد که به نظر می آید به گونه ای اشک انگیز، به پایانی تراژیک ختم شده؛
اولین بار در انتهای فصل اول، پس از مراقبت چندین ماهه که ربات داستان ما بالاخره با همراهی روباهی به اسم فینک، شنا و پرواز را به جوجه غازی یتیم (به اسم "برایت بیل") آموزش داده و حالا شاهد پرواز او در جمع فوج غازهای مهاجر است.
در حالی که قرار بود او نیز به دلیل نیافتن سفارش دهنده، به کارخانه اش برگشته و قضیه به خوبی و خوشی تمام شود اما نه تنها برنگشت و منتظر بازگشت برایت بیل ماند،
حتی ورای خوش خیالی ما که مثلا در همان حالت انتظار یخ زده و خاموش شود، همراه فینک، خانه ای جنگلی درست کرد و داستانی جدید ساز نمود یعنی در آن زمستان سخت، بقیه حیوانات در حال یخ زدن را به آن خانه آورد و اسکان داد!
بار دوم در انتهای همین تلاش جانفرسا که حتی خرس گرزیلی سنگین وزن را هم آورد، اتفاق افتاد و راز یا رُز، خسته و بی رمق در حال خاموش شدن، از حیوانات جنگل قول گرفت که با هم نزاع نکنند!!
اما در حالی که باز فکر می کردیم دیگر قال قضیه رُز کنده شده، با فرارسیدن بهار، در حالی روی سر و کله و بدنش، گیاه روییده بود، بازهم روشن شد،
و تا متوجه آمدن بهار گردید، به سرعت به سراغ مکان بازگشت غازهای مهاجر رفت،
ولی با دیدن برایت بیل، برای اینکه او به زندگی خودش ادامه دهد، از او فاصله گرفت،
و ما باز فکر کردیم خودش را گم و گور نموده اما بازهم سر و کله اش پیدا شد!!
این بار براساس سینگنالی که فرستاد، با ماشین پرنده ای از سوی کارخانه سازنده دنبالش آمدند و ...
و باز به این تصور افتادیم که دیگر رفت، اما در حالی که بالای نردبان آن ماشین پرنده بود، با شنیدن صدای فینک و برایت بیل، دوباره بازگشت و از دست سازندگانش فرار کرد!
دفعه چهارم وقتی بود که رُز را در همان ماشین پرنده، گرفتار کرده و در حال اوراق کردنش، او را خاموش کردند، باز فکر می کنیم که کارش تمام است اما در همان حالت خاموش، گویی صدای برایت بیل را شنیده (با کجایش؟!) و بیدار شده و همه حفاظ سفینه را در به داغان کرده و به همراه برایت بیل به پایین پرید،
حتی دستگاههای الکترونیک و هدایت کننده اش را بیرون آورد و به دور انداخت، گویا دیگر با این عمل انتحاری، در عین نجات برایت بیل، خودش را فدا نمود.... اما بازهم خیر! او مجددا روی زمین در کنار حیوانات دیگر با ماموران کارخانه جنگید!!
بالاخره او را به کارخانه بردند، دیگر باید کارش تمام شده باشد و اثری از او نبینیم اما پس از مدتی بازهم او را در حال کار در مزرعه کارخانه مشاهده می کنیم که علیرغم بازسازی اما نه تنها هیچ چیز را فراموش نکرده بلکه حتی تیک و تاکی هم با برایت بیل که به سراغش آمده، دارد و اینکه این ماجرا سر دراز دارد!!!
در هالیوود و از جمله در انیمیشن هایش، پیش از این هم ماجرای هوش مصنوعی که تبدیل به هوش حقیقی می شود را بارها شاهد بوده ایم؛
از "مرد دو صد ساله" (کریس کلمبوس- 1999) با بازی رابین ویلیامز گرفته که یک ربات به همین شکل، دارای احساسات انسانی شده و حتی از آن هم بالاتر می زند
تا انیمیشن "غول آهنی" (براد برد- 1999) که یک ربات غول پیکر از سیاره ای دیگر به زمین آمده و با پسر بچه ای، دوست شده و کم کم احساسات انسانی به خود می گرفت و به همین دلیل در آخر، خود را نابود می ساخت.
اما این بار این ربات خدمتکار انسان ها، گویا واقعا قضیه را جدی گرفته و به تدریج از هر مادری مادرتر، از هر قهرمانی قهرمان تر و نماد صلح و دوستی و البته "زن" شعاری امروز غرب می گردد.
40 دقیقه ابتدایی"ربات وحشی ساخته کریس ساندرس (که پیش از این "لیلو و استیج" و "غار نشین ها" و "چگونه اژدهای خود را آموزش دهیم" و ... را ساخته بود) ، به نظرم طنازانه و تماشایی است.
شروع داستان، وقتی است که چند تا شیر دریایی بازیگوش به سراغ وسایل و جعبه های حاصل از سقوط یک هواپیما در جزیره ای دور افتاده رفته که یکی از آن جعبه ها متعلق به همین ربات "رازوم 7134" است،
با فشار ناخودآگاه دکمه ای، ربات به کار افتاده، وظایف خود را طبق برنامه ای که برایش طراحی شده بازگو می کند و در مقابل آن، چند شیر دریایی با تعجب و حیرت فقط به او خیره شده اند! (یک صحنه گروتسک ناب که کمتر در آثار سینمایی اخیر دیده شده!)
"رازوم 7134" در جستجوی سفارش دهنده اش، جزیره را زیرپا می گذارد، اما سفارش دهنده ربات، نه خرچنگی است که از او، بالا رفتن از صخره را یاد می گیرد و نه پروانه و موش صحرایی و جوجه تیغی و سایر حیوانات دیگر که هیچ ارتباطی نمی تواند با آنها برقرار نماید و تنها می تواند استیکر تبلیغ خود و شرکتش را به آنها بچسباند!!
بالاخره با توانایی های تکنولوژیکی که برایش تدارک دیده اند، زبان حیوانات مختلف را آموخته و با آنها رابطه برقرار می کند و در همین حین است که به طور ناخودآگاه روی لانه مادر برایت بیل سقوط کرده و علاوه بر کشتن مادر و له کردن سایر تخم ها، تنها تخم برایت بیل را می تواند نجات دهد و در همین بین هم روباهی به نام فینک با آنها همراه می گردد تا برایت بیل را بزرگ کرده و به او شنا و پرواز یاد دهند تا قبل از فصل سرما بتواند کوچ کند.
"ربات وحشی" می توانست تا همین جا، یک انیمیشن کوتاه قابل تامل و جذاب باشد اما از این پس و با قهرمان بازی هایی که رازوم در نجات حیوانات و برایت بیل (در خلاص کردن فوج مهاجر غازها از مزرعه کارخانه ربات سازی) انجام می دهند و جان سختی رُز و ادامه داستان و چیدن صحنه ها مانند کرم تریشین (گونه ای از آثار سینمایی به آثار تریشینی هم معروفند به این معنی که تا ابد می توانند ادامه پیدا کنند!!)، به یک اثر معمولی و تکراری بدل شده که به راحتی از همان یک سوم اولش می توان تا انتهایش را پیش بینی کرد!!
اما در مورد مضامین "ربات وحشی":
ممکن است بچه ها و مثلا مخاطبین این انیمیشن، ساده پسند و آسان گیر باشند ولی شاید سوال کنند که ماجرای حس و حال انسانی پیدا کردن رُز چگونه امکان پذیر می شود؟!
مثلا در فیلم "2001: یک ادیسه فضایی" ساخته استنلی کوبریک، ابرکامپیوتری به نام "هال 9000" از حجم عظیمی ظرفیت و تشکیلات حاوی دیتا برخوردار است که می تواند برخی احساسات انسانی را هم تجزیه و تحلیل نماید یا در فیلم فینچ (میگل سپاچنیک-2021)، در دوران پسا آخرالزمان، رباتی وجود دارد که هر آنچه مهندسش (تام هنکس) به او آموزش می دهد را می فهمد.
اما جایی در درون ربات انیمیشن "ربات وحشی" که گاهی رُز به آن اشاره می کند، کجا و چیست که این احساسات را می تواند بروز دهد؟! در حالی که چند بار درب هایی را به داخلش باز کرده و به جز مقداری فضاهای خالی و همان دستگاه پردازش (که در حال پرش از ماشین پرنده کارخانه، کنده و به دور می اندازد)، چیز دیگری دیده نمی شود!
علاوه بر این، در انیمیشن "ربات وحشی"، شاهد سه مضمون کهنه و جدید و ایدئولوژیک سینمای هالیوود نیز هستیم:
اول، مضمون "غریبه ها" که از همان روزهای اولیه هالیوود برای پذیرفتن یهودیان مهاجر به عنوان منجی و نمایش سازگاری آنها با جامعه آمریکای اوایل قرن بیستم، تم برخی آثار مهم مانند "در یک شب اتفاق افتاد" (فرانک کاپرا-1934) و "بانوی زیبای من" (جرج کیوکر-1964) و حتی ابر قهرمانی به نام "سوپرمن" بود
در "ربات وحشی" نیز "رازوم 7134" از دنیایی دیگر به آن جزیره کوچک آمده و حکم غریبه ای را دارد که سرانجام منجی حیوانات آن جزیره شده و از مرگ در سرمای سخت زمستان نجاتشان می دهد
دوم، مضمون "همزیستی دشمنان فطری با یکدیگر" که در آثاری مانند "قصه کوسه ای" به همزیستی کوسه و ماهی اشاره داشت و در اینجا نیز فارغ از نیازهای فطری حیوانات گونه های مختلف و واقعیت راز بقا، شعار زندگی مسالمت آمیز خرس یا جغد در کنار حیوانات شکارشان، از آن جعلیاتی است که می تواند کودکان را در خواب و خیالی خطرناک نگاه دارد. حتی در صحنه آخر این فصل، خرس گریزلی به حیوان دیگری که می تواند شکارش باشد می گوید: وقتی دوران این خانه جنگلی تمام شد، بازهم تو و همجنس های تو را می خورم و بعد با لبخندی می گوید که شوخی کردم!!
سوم، مضمون "بازگشت به طبیعت یعنی رجعت به توحش" که در انیمیشن "ماداگاسکار" نشان می داد اگر شیر و زرافه و اسب آبی و ... را از باغ وحش به محل طبیعی زندگی خود بازگردانند، به توحش خود برمی گردند!
در "ربات وحشی" هم "رازوم" با تعجب و نگرانی می بیند که حیوانات مختلف یکدیگر را می خورند و وقتی از سرمای زمستان، آنها را در زیر سقف خانه ای جنگلی گرد آورده و می بیند که باز هم یکدیگر را می کشند و می خورند، از آنها قول می گیرد دیگر چنین کاری نکنند! و در کنار یکدیگر با ارامش زندگی نمایند!! (پس چگونه غذا بخورند و زندگی کنند؟!)
به این ترتیب به نظر می رسد، انیمیشن "ربات وحشی" تقریبا تمامی قواعد و ضوابط ایدئولوژیک هالیوود و فصل جوایز را رعایت کرده و به احتمال زیاد در رشته انیمیشن اغلب جوایز و رتبه های این فصل را از آن خود می نماید!