سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۴ دقیقه·۲ ماه پیش

مسیح هرگز به اینجا نیامد


انواع مهربانی
Kinds of Kindness

سقوط سینمای یورگوس لانتیموس که تقریبا از فیلم "بیچارگان" شروع شد، اینک گویی در سراشیبی عجیب و غریبی، لحظه به لحظه سرعتش اضافه می شود و بتدریج شکل و شمایل یک سقوط آزاد را به خود می گیرد.
سینمای لانتیموس پس از فیلم "دندان نیش" (2009)، در فیلم "لابستر"(2015) تقریبا به اوج خود رسید؛ سینمایی عجیب و غریب که با غرائب و عجایب مثلا فیلم های کراننبرگ و تیم برتن و دیوید لینچ و ... تفاوت عمده ای داشت.
فیلم های لانتیموس عجیب بودند، چون تمایلش به چنین فضا و حال و هوایی بود؛ مثلا در "لابستر"، آدم هایی که اگر ازدواج نمی کردند به حیوان مورد علاقه شان بدل می شند
یا در "کشتن گوزن مقدس"، به ماجرای انتقام غیر تعارف پسری از یک پزشک پرداخت که پدرش هنگام عمل جراحی او در دنیا رفته بود.
در فیلم "سوگلی" هم لانتیموس به سراغ مشنگ ترین ملکه انگلیس یعنی "آن" رفت!
اما در "بیچارگان" اگرچه قضیه پیوند مغز یک جنین به زنی بزرگسال، می تواند ماجراهای غریبی بوجود آورد ولی محدود کردن آن به یک سری تجارب "بل دوژور" گونه و جهش های ناگهانی به سبک دکتر دولیتل و ... همه آنچه می توانست براساس این گره در فیلم ببافد را قبل از بافتن، پنبه کرد!!
حالا در فیلم "انواع مهربانی" به یک فیلم 3 ایپزودی رسیده که هرکدام آثار بسیاری را به ذهن متبادر می سازند؛
از "جاده مالهالند" و "اینلند امپایر" و حتی "مخمل آبی" دیوید لینچ تا "مرشد" پال تامس اندرسن و "تصادف" دیوید کراننبرگ و ....
هیچ موضوع عجیب و غریبی از نوع یورگوس لانتیموسی هم در فیلم به چشم نمی خورد؛
یک غلام حلقه بگوش در سیستمی که بر همه زندگیش نظارت دارد (انتقاد به سیستم سرمایه داری امروز؟)،
یک توهم سادیستیک از نوع فیلم های کراننبرگ
و یک فرقه بازی مثل همان فیلم "مرشد" پال تامس آندرسن! (که همین جسی پلمونز در آن فیلم هم به نقش یکی از شاگردان استاد حضور داشت)
به نظر می آید، لانتیموس، گول جوایز سال گذشته برای فیلم "بیچارگان" را خورد که از همین جشنواره ونیز آغاز شد و طرفه آنکه امسال کمترین اعتنایی به او و فیلمش ننمود!
لانتیموس هم پس از یک دوره فیلم هایی که اصلا در فصل جوایز سالهای قبل تحویل گرفته نمی شد، ناگهان در فصل جوایز سال گذشته و با فیلم "بیچارگان"، 116 جایزه از جمله 4 اسکار گرفت و تصور نمود که حالا راهش را پیدا کرده تا دیگر در فصل جوایز و صحنه های جشنواره ها و مراسم اسکار و ... مغبون نشده و حسرت نخورد!

اما امان از زمانی که قرار شود دیگر فیلمساز خودش نباشد و بنا به سفارش یا خوش آمد و یا برای جایزه، فیلم بسازد آن هم در هالیوودی که استعداد سوز است و فیلمسازان هوشمند و هنرمند را به قهقرا می کشاند و به فنا می دهد مگر اینکه با او راه بیایند!!
به این ترتیب خودآگاه یا ناخودآگاه یورگوس لانتیموس هم در همان مسیری افتاد که سینماگران خوش قریحه ای مانند آلخاندرو آمنابار و والتر سالس و مارک فورستر و کریستوفر نولان و .... رفتند و تقریبا یا استحاله یافتند یا تخریب شده به خانه اول بازگشتند و یا از صحنه سینما محو شدند!
یکی از نشانه های سفارشی بودن فیلم "انواع مهربانی"، چرخش لانتیموس به سوی موضوعی آخرالزمانی در اپیزود سوم فیلم است که فرقه ای خاص به دنبال نوعی مسیحای زن هستند تا مرده ها را زنده کند و به زندگی آنها حیاتی جاوید ببخشد. کلیه وسایل حتی کشتی محل اقامتش را هم فراهم کرده اند!
دو یا چند نفر هم مانند اساتید جدای در قسمت اول "جنگ های ستاره ای" راه افتاده اند تا این مسیحا را با توجه به خصوصیاتی که برایش نوشته اند (حتی با قد و وزن و دور سینه و کمر مخصوص! و اینکه بایستی تنها قل زنده یک دوقلوی دختر باشد!!) پیدا کنند.
اما در نهایت حکایت آن فردی می شوند که بر شاخه ای نشسته و آن را می برید! یعنی لانتیموس با زبان بی زبانی و یا بهتر بگویم، با زبان سینما، به سفارش دهندگانش می گوید که خیر! مسیح مورد نظرتان را با این بازی ها و مضحکه ها نخواهید یافت!
و فیلم انواع مهربانی در واقع فحوای همان رمان کارلو لوی و فیلم فرانچسکو رزی شد که"مسیح هرگز به اینجا نیامد"!

اسکار
مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید