دومین فیلم محمد رضا لطفی که قبلا"ریست" نام داشت، به اثری ظاهرا تجربی اختصاص دارد که بازهم محصول برداشتی سطحی از ترکیب ناهمگون تعدادی فیلم است که گویا در ذهن جناب فیلمساز ماندگار شده بوده است.
رضا که گویا شغلش نصب دوربین های مدار بسته است، همواره خود را در جلوی دوربین یا به عبارتی دوربین هایی می بیند که سراسر زندگیش را احاطه کرده اند و مدام در این فکر است که اشخاصی از طریق این دوربین ها او را زیر نظر دارند . مثل آن سرباز از جنگ برگشته در فیلم "حشره" ویلیام فرید کین که فکر می کرد از طریق تزریق حشره هایی در خونش، وی را تحت مراقبت قرار داده اند.از همین طریق، داستان رضا با مادرش، همسرش که با نامزد سابق خود رفته، آشنایی با زن جدیدی که گویا همان است که او می خواسته، با روانشناس و با پلیس و صاحب کارش روایت می شود.
کارگردان از یک طرف، از سیستم تصویر در تصویر بهره گرفته و از طرف دیگر از پس و پیش کردن زمان ها هم استفاده برده. یعنی تقلید سطحی از فیلم "تایم کد" مایک فیگیس را در کنار کاربرد پیچیده کریستوفر نولان در "ممنتو" یا جلو و عقب شدن زمان در "پالپ فیکشن" و یا ایجاد جریان سیال ذهن در فیلم هایی همچون "سال گذشته در مارین باد" و "هیروشیما" گذاشته که همه این موراد برای ایجاد مفهومی خاص یا مقابله در مفاهیم روایی انجام گرفته، آنچه که اساسا در فیلمی مانند "تعارض" وجود ندارد و کار محمد رضا لطفی بیشتر به یک بازی خسته کننده و ملال آور شبیه شده است. بازی ملال آوری که تقریبا از دقایق اولیه تماشاگر را دچار نوعی دلزدگی کرده و تنها پاساژ هایی که هر چند دقیقه یک بار با نمایش رقص همین آقا رضا با آهنگ های لس آنجلسی ایجاد می شود، او را از خواب می پراند!