ویرگول
ورودثبت نام
سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

نقد فیلم خانه پدری کیانوش عیاری

وقتی در سال 1375، سریالی به نام "خانه به خانه" به سفارش مرکز آمار ایران و درباره مسئله آمارگیری، به کارگردانی کیانوش عیاری، روی آنتن تلویزیون رفت، هیچکس فکر نمی کرد که یک سریال سفارشی تا این حد خوش ساخت و باورپذیر از کار دربیاید. پیش از آن از عیاری فیلم های کم و بیش قابل قبولی خصوصا به لحاظ کارگردانی دیده بودیم. از "تنوره دیو" و "شبح کژدم" (آن روایت سینما در سینما) گرفته تا "روز باشکوه" و "شاخ گاو" و "دو نیمه سیب" و حتی آثاری مثل "آن سوی آتش" و "آبادانی ها" که جشنواره پسند بودند وعیاری خود درباره سیاه نمایی افراطی در "آبادانی ها" گفته بود که حتی جشنواره کن توصیه به جرح و تعدیل صحنه های تلخ و سیاه کرده بود!

شخصا از این روش عیاری در حیرت بودم که چگونه او در هر فیلمی تجربه ای تازه در زمینه سینما انجام می دهد و آن را وقتی که برای فیلم "بودن یا نبودن" با او گفت و گو می کردم، به عنوان یافته نشدن تم خاص و یا سبک ساختاری ویژه ای در آثارش پرسیدم. عیاری این به ظاهر نقیصه را نوعی کاوشگری در فیلم و سینما را می دانست که برای هر داستان و قصه و ماجرایی به دنبال سبک خاصی رفته و آن را پیدا می کند.

دو فیلم آخر کیانوش عیاری (قبل از "خانه پدری") مانند "بیدار شو آرزو" یا "سفره ایرانی" اگرچه مانند "بیدار شو آرزو" بسیار تکان دهنده ویا مثل "سفره ایرانی"، تلخ و بدبینانه به نظر می رسیدند اما همچنان به لحاظ ساختاری و فرم، کارگردانی قابل قبولی داشتند و همه آن تکان دهندگی و تلخی را تبّحر عیاری از همان جستجوهای بی پایانش در زمینه سینما بوجود می آورد. اما ...

... اما وقتی فیلم "خانه پدری" را جدای از مضمون و محتوی و همه حواشی و موضوعات فرامتنی اش دیدم، باورم نمی شد این فیلم ساخته همان کیانوش عیاری باشد که می شناختم و سینمایش را دنبال کرده بودم. سابقه نداشت در یک فیلم عیاری (فیلمسازی که آن همه برروی جزییات تاکید داشت و ریزه کاری ها را مد نظر قرار می داد و معتقد بود اصلا یک فیلم خوش ساخت را همین ریزه کاری ها به بار می نشاند) اینچنین از روی جزییات با بی حوصله گی و نوعی شلختگی عبور شده باشد! مگر او برای ساخت این فیلم فرصت کافی در اختیار نداشت؟ مگر نیروی انتظامی یعنی سرمایه گذار وقت فیلم، برای ساخت فیلم زمان خاصی در نظر گرفته بود؟

عیاری برای نمایش خشونت، از فضاسازی هایی همچون آثار قبلی اش می گذرد و با همان بی حوصلگی به سراغ نوع دم دستی تصویر خشونت می رود مانند فیلم های "مرده شریر" سام ریمی و "هالووین" جان کارپنتر و مجموعه فیلم های "ارّه" و "کینه" و "ارّه برقی تگزاس" و ... که تصویر خشونت، اثر گذار و ماندگار مثل فیلم تاثیر گذاری به نام "سکوت بره ها" نیست بلکه بیشتر اشمئزاز ایجاد می کند و حالت تهوع می دهد که البته زودگذر است.

اگرچه در صحنه مورد نظر، یعنی سکانس 10 دقیقه ای نخست فیلم نیز به دلیل بازی بسیار ابتدایی بازیگر نقش دختر و حتی نحوه دیالوگ گویی ناشیانه وی، این گونه پرداخت سطحی از خشونت نیز به باد فنا می رود! به هر حال ساخت همان آثار سطحی هم تبحر و استادی خود را می طلبد و امثال جیمز ون و دارن لی بوسمن و کوین گروترت در سری فیلم های "ارّه" و توب هوپر در "ارّه برقی تگزاس" و سام ریمی در "مرده شریر" و جان کارپنتر در "هالووین" و مانند آنها، همینطوری و الابختکی و بدون تجربه نمی توانستند همان صحنه های حال به هم زن را هم به تهیه کنندگان حسابگر هالیوود بقبولانند تا نکند که مضحک و مسخره از کار درآید.

اما فارغ از این صحنه از دست رفته در واقع می توان گفت پس از این صحنه آغازین "خانه پدری"، فیلم شروع نمی شود بلکه به پایان می رسد و از این به بعد تقریبا هیچ کنش و واکنش دراماتیک و پیشرفت داستان یا گره افکنی و فراز و نشیب خاصی در فیلمنامه اتفاق نمی افتد. یعنی پس از آن قتل (که قاعدتا می بایست موتور محرک قصه باشد)، درام خاصی شکل نمی گیرد، شخصیت پردازی رخ نمی دهد، قصه ای روایت نمی شود و ... از صحنه یاد شده به بعد، فقط تیپ های مختلف را می بینیم که حالا بنا به گفته فیلمساز از نسل های گوناگون می آیند ومی روند و به جز اینکه گاهی ادای احترامی هم برای متوفی کرده و اشکی بریزند، کنش خاصی دیگری انجام نمی دهند.

در واقع داستان فیلم "خانه پدری" از آن زیر زمین فراتر نرفته و حتی وقتی به خاطر خواستگاری یکی از دختران خانواده، لحظاتی دوربین به طبقه بالا رفته،خیلی سریع باز می گردد.(شاید بهتر بود فیلم، عنوان"زیرزمین پدری"را می گرفت!) تنها واکنشی که در این روند کسالت بار دیده می شود این است که پدر و پسر قاتل مرتبا تاکید می کنند، کسی نباید به قسمتی که دختر دفن شده، داخل شود و بس!!

دیالوگ ها به شدت شیرفهم کننده ودر برخی موارد بسیار تکرار می شوند،گویا عیاری فراموش کرده برخی از پلان های تکراری را در تدوین حذف کند! البته در این میان، مجموعه ای از نخ نما شده ترین و کلیشه ای ترین مصادیق زورگویی و ظلم به زنان هم به ترتیب نمایش داده می شود، از کتک زدن و ازدواج اجباری گرفته تا خودکشی با تریاک و چک و لگد خوردن و .... که چنین فضای شعار گونه ای را هم تقریبا در آثار عیاری، کمتر سراغ داریم.

ناشی گری و بی توجهی به جزییات کار باعث شده تا نسل های مختلف حاضر در فیلم، حتی به لحاظ ظاهری هم آنچنان متفاوت به نظر نیامده و درطول گذشت شصت سال به لحاظ نحوه بیان و رفتار و کنش و واکنش، رفتار و نمایی متناسب با روزگار خویش بروز ندهند. گویا عده ای که ظاهرا بازیگر نسل های متعدد هستند، تنها برای عکس یادگاری به سبک آتلیه هایی که عکس های قدیمی و نوستالژیک می گیرند، لباس های مربوط به دوران مختلف را پوشیده و در این گذر زمان، تنها لباس ها را تغییر می دهند. مقایسه کنید با رفتار و کنش کاراکترها در سریال "روزگار قریب" که در آن سریال هم نسل های پشت سرهم را شاهد بودیم که حتی در نحوه گویش و بیان و رفتار، متفاوت نشان می دادند.

بازیگری و بازیگیری همواره از ویژگی های سینمای عیاری بوده که آن هم در فیلم "خانه پدری" غائب است. مهران رجبی به عنوان کاراکتر اول (به جز دقائقی از همان سکانس 10 دقیقه ای نخست) در واقع همان مهران رجبی دهها فیلم و سریالی است که قبلا از وی دیده ایم،با همان لحن و بیان،حتی وقتی از طریق از دستگاه صوتی سخن می گوید، انگار از سریال "دردسرهای عظیم" یا "معراجی ها" و یا "پرده نشین" و "هفت سین" و ... یک راست به داخل "خانه پدری" پرتاب شده!

شاید به همین دلیل، در ابتدا و در همان 10 دقیقه نخست، گیج و منگ است،برخی لحظات تیپ جدیدی ارائه می دهد و لحظاتی به همان مهران رجبی سابق باز می گردد و بالاخره بعد از این سکانس اصلی، همه خلاقیت نقش و داستان و قصه و ماجرای خاص فیلم را رها کرده و به همان تیپ همیشگی بازگشت می کند. شهاب حسینی هم در همان چند دقیقه گویا همان شهاب حسینی "درباره الی" یا فیلم "برف روی شیروانی داغ" است که همان سال ساخت "خانه پدری" بازی کرده بود و همان حس و حال را دارد و ایضا مینا ساداتی و ناصر و مهدی هاشمی (که برای دریافت نقش های متفاوتی که بازی کرده اند می توان به فیلم "محمد رسول الله" و سریال هایی همچون "شهرزاد" و "روزگار قریب" اشاره کرد)

سعید مستغاثینقد فیلم خانه پدریکیانوش عیاری
مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید