ده سال پیش، نیک کاساواتس براساس نوول پرفروش جودیت پیکولت، فیلمی ساخت به نام "نگهدارنده خواهرم" یا "محافظ خواهرم" My Sister’s Keeper که کتابش در ایران تحت عنوان "به خاطر خواهرم" نیز منتشر شد. ماجرای دختری به نام کیت که دچار سرطان است و پدر و مادرش به توصیه پزشک برای درمان او، صاحب دختر دیگری به نام آنا شده تا از سلول های او برای درمان آنا استفاده کنند. این همان مایه داستانی است که در فیلم "مغز استخوان" سومین فیلم بلند داستانی حمید رضا قربانی نیز وجود دارد. منتها جودیت پیکولت و نیک کاساواتس، داستان کیت و خانواده اش را به سوی ملودرامی لطیف برده که توجه مادر را به حقوق دیگر افراد خانواده از جمله آنا جلب می کند اما فیلم "مغز استخوان" پس از طرح گره داستانی، روایت ها و داستان های متعدد و مختلفی پیدا می کند و فیلم را در باتلاقی فرو می برد که هر چه فیلمساز بیشتر دست و پا می زند، بیشتر در آن فرو می رود. باتلاقی که انتهایی برایش متصور نیست.
زنجیره حوادث تصادفی، سرطان پویا را به رسیدن مادرش بهار (پریناز ایزدیار) به همسر سابقش مجید (جواد عزتی) و بعد اینکه او به خاطر قتل زندانی و در آستانه قصاص قرار دارد و بعد در می یابیم که او با دریافت پولی هنگفت، قتل را گردن گرفته و بعد راهی شدن برادر مجید (نوید فرج پور) برای وادار کردن قاتل اصلی به اعتراف از طریق گروگانگیری و تهدید به قتل برادراو و بعد گریختن قاتل اصلی به گرجستان و بعد ... ضمن اینکه در همین بین هم بهار با موافقت زورکی شوهر فعلی اش، حسین (بابک حمیدیان)، از او طلاق گرفته و به طور وکالتی از طریق وکیل تسخیری مجید (بهروز شعیبی) و با جعل تاریخ طلاق برای گریز از 4 ماه عده نگه داشتن، صیغه مجید می شود!
انبوه حوادث ادامه دار و تصادفی و اضافی و نوع ساختار فیلم که مدام در طول مدت بیش از دو ساعت ، این حوادث بی ربط را به طور موازی پیش برده و در برابر مخاطب قرار می دهد، از اواسط ماجرا، همه فضای دراماتیک اثر را به هم ریخته و آن را دچار اغتشاش روایی شدیدی می سازد. تماشاگر در فیلم شاهد چند تلاش همزمان است که برخی مثل کوشش برادر مجید برای اعتراف قاتل اصلی، اساسا ابتر و بدون ارتباط با داستان است و در آخر هم خود فیلمساز بدون تعارف، همه آنچه را که با زجر دادن مخاطب ریسیده بود، پنبه می کند و فیلمش را در انتهای همان باتلاق ذکر شده نگه می دارد.