معجزه در نیویورک برای ارواح سرگردان
شاید برای اولین بار این ارنست لوبیچ بود که در سال1943، در فیلم "بهشت منتظر می ماند"، شمایی از جهان پس ازمرگ را به فیلم درآورد، درباره درخواست عجیب و غریب مردی تازه درگذشته برای رفتن به #جهنم!
35 سال بعد وارن بیتی فیلمی با همین عنوان ساخت که البته موضوعش هیج ربطی به فیلم لوبیچ نداشت. در آن فیلم مردی که براثر اشتباهی در جهان #آخرت، به #مرگ زودرس دچار می گردید، برای جبران، در قالب و کالبد مرد خانواده دار دیگری که به قتل رسیده بود به زمین برمی گشت و مسائلی ایجاد می کرد.
این ماجرای نگاه زمینی و مادی به دنیای پس از مرگ بنا برایدئولوژی مادی گرایانه #هالیوود در شکل های مختلف به فیلم درآمده، از فیلم #Ghost ساخته #جری_زوکر در سال 1990 که با نام "#روح" روی نوارهای VHS آمد (که البته مقداری با تفکرات مادی فاصله داشت آنجا که آدم های بد را پس از مرگ، سایه هایی مخوف با صداهایی وحشتناک به جهان عقوبت می بردند و آدم های خوب مثل سام یعنی شخصیت اصلی فیلم موقع رفتن به دنیای دیگر، در ستونی از نور قرار می گرفتند) تا فیلم "چه رویاهایی که می آیند" ساخته وینسنت وارد در سال 1998 که در آن فیلم هم وقتی زنی، همه خانواده اش را از دست می داد، #خودکشی کرده و به جهنم می رفت و شوهرش که این موضوع را در همان جهان آخرت دریافته بود به کمک یک فرشته، از بهشت می آمد و همسرش را از جهنم نجات می بخشید! (این موضوع سرکشی #فرشته ها که از همان #ایدئولوژی #شرک آمیز هالیوودی ها می آید در فیلم هایی مثل "#لژیون" و "#نوح" #دارن_آرنوفسکی هم وجود داشت) تا #انیمیشن های روح کوچک و بازیگوشی به نام "#کاسپر" که شخصیت اصلی اش بسیار به کاراکتر "22" در فیلم "روح" یا #soul نزدیک است.
در فیلم "روح" #جو_گاردنر، یک معلم #موسیقی تنها آرزویش این است که در یک #ارکستر #جاز، برنامه زنده اجرا کند و برخورد با یکی از شاگردان قبلی اش باعث می شود به "دوروتیا ویلیامز" صاحب یکی از ارکسترهای معروف معرفی شده و بالاخره به دلیل غیبت "درامر"(طبل زن) گروه، جای وی را در ارکستر ویلیامز بگیرد.
جو گاردنر سر از پا نمی شناسد اما همین موضوع و سر به هوایی او باعث می شود که در گودالی افتاده و به #کما برود. جو ناگهان از دنیایی سر در می آورد که همه افرادش سوار بر نوار نقاله ای به سوی آخرت روان هستند اما او نمی خواهد بمیرد و همه تلاشش را انجام می دهد تا دوباره به دنیا بازگشته و آن موسیقی زنده را اجرا نماید.
آنچه انیمیشن روح" را با سایر فیلم های از این دست، متفاوت می سازد، ترسیم دنیایی به نام "پیش از زندگی" است که در آن ارواحی وجود دارند که هنوز زندگی را آغاز نکرده و در این دنیا توسط افراد نامی و مشهور، آموزش می بینند تا استعداد یا جرقه (spark) خود را کشف کرده و مجوز ورود به دنیای زندگی را بگیرند.
جو با همان کاراکتر "22" (که پیش از این صحبتش شد)، در این دنیای عجیب و غریب آشنا می شود. شماره "22" روحی است که سالها از زیر بار رفتن به "دنیای زندگی" گریخته، به هر نحو از آن مسئولیت، شانه خالی کرده و ترجیح داده همچنان به صورت یک روح زندگی کرده و به اسم یک شماره باقی بماند. حالا یک شخصیتی به نام جو گاردنر داریم که به در و دیوار می زند تا به زندگی بازگردد و یک شماره "22" که نمی خواهد به دنیای زندگی برود.
در این میان افرادی هم هستند که مثلا با مدیتیشن یا به اصطلاح High شدن ویا افسردگی ... یک سرشان در آن دنیاست و یک سرشان هم به صورت آوارگان در این دنیا و حتی به ارواح سرگردان از جمله جو گاردنرهم کمک می کنند.
اینجاست که باز وجه "#اومانیستی" ایدئولوژی #هالیوود بیرون زده و حتی در جهان آخرت هم، به گونه ای شرک آمیز، اراده انسانی را حاکم می گرداند! همچنانکه دو سال پیش با انیمیشن #Coco چنین تفکری را تبلیغ و ترویج کرده بودند.
اما به هرحال این می تواند بهانه ای باشد تا با بچه ها و کودکان (البته 9 سال به بالا) درباره #مرگ و آخرت و واقعیت ها و حقایق آن براساس کتب دینی ادیان توحیدی و ابراهیمی به گفت و گو بنشینیم و با استفاده از نکات مثبت و منفی آن، آنچه در کتاب های آسمانی و روایات و احادیث در این باره آمده را با زبان ساده برایشان بازگو کنیم.
انیمیشن "روح" اگرچه با روز داوری و جهان بسیار جدی و تکان دهنده #رستاخیز، سبکسرانه و فانتزی برخورد کرده، اما نگاهش به آرزوهای بلند و دور و دراز، نگاهی انتقادی و چالش برانگیز به نظر می رسد که چگونه هر خواسته و آمال و آرزویی مادی وقتی تحقق می یابد، همه عظمت و بزرگی و جذابیتش فرو می ریزد.
جو وقتی سرانجام برای ارکستر "دوروتیا ویلیامز" بالاخره اجرای زنده انجام می دهد و حتی مورد پسند دوروتیا نیز قرار می گیرد و از وی دعوت می شود در شب های دیگر هم آنها را همراهی کند اما ناگهان همه اینها دلش را می زند، گویا این آنچه نبوده که آرزویش را داشته و یا وقتی به آن رسیده متوجه شده که این آرزوی به اصطلاح بزرگ، چقدر حقیر و کوچک و سطحی بوده که حتی دیگر انگیزه ادامه همکاری با دوروتیا را در او بوجود نمی آورد.
او در بازگشت دوباره اش به دنیا اگرچه در قالبی دیگر اما خیلی درس ها می آموزد که خصوصا می تواند برای برخی ما که همواره غر می زنیم و از موقعیت خود ناراضی هستیم و همواره چشممان به "جای دیگر" است، تلنگری باشد.
جو از دوست آرایشگرش می آموزد که همه خوبی زندگی فقط آن نیست که آرزو و خواسته ماست، شاید به جز آن، دست تقدیر ما را به جایی ببرد که برایمان خیلی بهتر و مناسب تر باشد. جو در قالب جدید خود به خواسته های کوچک مادرش آگاهی پیدا می کند، خواسته هایی که هیچگاه به درستی نشنینده بود و بالاخره از همان شماره "22" که به قالب او فرو رفته، یاد می گیرد که چیزهای کوچک در دنیا و طبیعت و هستی وجود دارد مثل پرواز یک پروانه یا باد و یا برگ درختان که ظاهرا برای ما جالب توجه نیستند و هر روز از کنار آنها بی تفاوت رد می شویم، اما چه لذت بی پایانی می توانند برای ما داشته باشند که هیچوقت کهنه نشوند.
در اینجا انیمیشن "روح"، اثر خاطره انگیز ویتوریو دسیکا به نام "معجزه در میلان" را به خاطر می آورد که یک پسر یتیم پس از بزرگ شدن و ترخیص از پرورشگاه، با زندگی درکنار حلبی آبادی ها، چه آرزوهای کوچکی را تجربه می کند که هر کدام می تواند سرشار از زندگی باشد، اگر آنها را دریافته و با صاحبان آن آرزوها همذات پنداری کند. معجزه "روح" برای جو گاردنر نیز نه بازگشت به دنیا (که دیگر حتی از آن هم خسته شده) بلکه دریافت همین نکته کوچک و ریز از دنیا و زندگی است.
انیمیشن "روح" ساخته پیتر داکتر و پیکسار است که در طی این سالها، دهها انیمیشن جذاب و تماشایی البته با ایدئولوژی خود، ساخته اند؛ از "داستان اسباب بازی" گرفته تا "شجاع" و "کارخانه هیولاها" و "بالا" و "درون برون" و .... که انیمیشن "روح" از بسیاری عناصر آنها بهره گرفته؛ از جمله حضور دو دوست در یک تجربه عجیب و غریب و توجه به موضوعات بکر و دست نخورده و ...
اما به نظر می رسد این یکی در پایان بندی خود به لحاظ فرم و ساختار، بسیار شعاری و ضعیف از کار درآمده که از کارگردان باتجربه ای مانند پیتر داکتر بعید بود. اما وقتی متوجه شویم اصل فیلمنامه را "کمپ پاورز" نوشته که از دستپخت های امسال او، فیلمنامه "شبی در میامی" برای رجینا کینگ بود که آن فیلم نیز علیرغم برخی تازگی ها و نکات جدید اما سرشار از شعر و شعار بود، مسئله برایمان حل می شود!