جنگ طلبانه یا وطن پرستانه
آخرین انیمیشن بلند سینمایی #هایائو_میازاکی در کسوت کارگردان، #انیمیشن ساز معروف #ژاپنی که از او آثار قابل تاملی همچون : ارواح رانده شده (2001)، قلعه متحرک هاول (2004)، پونیو (2008) را به خاطر داریم. انیمیشن هایی که علاوه بر طرح نو در تاریخ این #هنر دشوار، مشترک بودن بسیار عناصر ساختاری در آنها، حتی چهره ها از ویژگی هایشان محسوب می شود.
اما میازاکی انیمیشن "باد می وزد" را در سال 2013 ساخته و هنوز به جز اخباری از فیلمبرداری انیمیشینی دیگر به نام "چگونه زندگی می کنی؟" که هیچ تاریخی برای اتمام کار یا نمایش آن ذکر نشده، انیمیشن بلند سینمایی دیگری از او روی پرده نرفته است.
فیلم انیمیشن "باد می وزد" درباره جیرو هوریکاشی ، #مخترع #هواپیماهای_جنگی موسوم به "زیرو" در #جنگ_جهانی_دوم است. ورای همه افسانه هایی که هیائو میازاکی به انیمیشن درآورد، شاید این تنها فیلم او باشد که درباره یک شخصیت واقعی و یک قهرمان تاریخ ژاپن ساخته شده است. قهرمانی که امروزه از نظر رسانه های مسلط جهانی و به دنبال آنها خودباختگان غرب گرای داخل ژاپن، چندان هم قهرمان به شمار نیاید.
چراکه هواپیماهایی که او برای کشورش ساخت، همان جنگنده هایی بودند که در هفتم دسامبر 1941، بندر #پرل_هاربر را مورد هجوم قرار دادند و خسارات بسیاری به نیروی دریایی #آمریکا وارد آوردند. همان ها بودند که در اواخر جنگ دوم جهانی، تحت عنوان "#کامیکازه"، خلبانانشان به طور انتحاری با آنها خود را به ناوهای آمریکایی کوبیده و آنها را منفجر می کردند.
چنین کارنامه ای قطعا از نظر چریان رسانه ای حاکم بر دنیای امروز، نه تنها افتخار آفرین به شمار نیامده بلکه بنا به اظهارات منتقدانه و بعضا توهین آمیز مخالفان این فیلم در ژاپن، "جنگ طلبانه" و "خائنانه" نیز به شمار می آید.
اما طرفه آنکه میازاکی که در هیچ یک از آثارش، به #جنگ روی خوش نشان نداده بود و همواره آن را محکوم ساخته بود، در این فیلم به سازنده هواپیماهایی که ظاهرا جنگ افروز بودند، روی خوش نشان داده، افتخار کرده و زیباترین صحنه های فیلم را در تجلیل از او و هواپیماهایش می سازد.
صحنهای در اواخر فیلم که هواپیماهای "زیرو" احتمالا برای عملیات "کامیکازه" و کوبیده شده به ناوهای آمریکایی در هوا نمایان می شوند و میازاکی آنها را ابتدا همچون نسیم بهاری برروی چمنزارها و دشت ها نشان می دهد و سپس در کنار پرنده های سفیدبال زیبایی به تصویر می کشد که در حال کوچ هستند و سمبل صلح و آزادی به شمار می آیند و بعد آنها را درون جمعیت پرنده های فرو می برد به طوریکه دیگر تشخیص آنها از یکدیگر ناممکن است تا در کنار هم در افق ناپدید گردند.
در اینجا جیرو مجددا "کاپرونی" همان مخترع ایتالیایی هواپیما (که از کودکی در رویاها و دنیای آرزوهایش می دید) را می بیند که حال و اوضایش را می بیند و به او هواپیماهای زیرو را نشان می دهد که به ماموریت بی بازگشت خود می روند. جیرو می گوید حتی یکی از آنها هم برنگشت و کاپرونی پاسخ می دهد "نباید هم برمی گشتند، هواپیماهای زیبا هستند ولی یک رویای نفرین شده اند، آسمان همه را می بلعد."
شاید اشاره میازاکی به قضاوت تاریخی مجعولی است که پس از آن، رسانه های غرب درباره این قهرمانان ملی ژاپن و قهرمان اصلی آنها یعنی جیرو هوریکاشی نشر دادند و آنها را جنگ طلب و آتش افروز خواندند، درحالی که این آمریکا بود که به قول "ژنرال مک نامارا" با بمباران ناپالم در شهرهای ژاپن جنایت جنگی انجام داد و در آخر نیز با بمب های اتمی این جنایت را علیه بشریت مرتکب شد و هنوز کسی در ژاپن جرات ندارد آن را جنایت بخواند بلکه همانند آلمانی ها چنان تحقیر و سرکوب شده اند که مانند مجانین و مسخ شده ها، خود را عامل همه جنایات جنگ جهانی دوم می دانند!
اما هایائو میازاکی در آخرین فیلمش علیرغم این تحریفات و با وجود فضا و جریان سنگین مخالفی که علیه او در ژاپن وجود داشت و اتهام ستایش جنگ طلبی، این فیلم را در ستایش یکی از مخترعین تاریخ کشورش که آن را از یک وابستگی عظیم به تکنولوژی هوایی دیگر کشورها نجات داد، به عنوان قهرمان ملی ساخت و شاید به همین دلیل اکنون نزدیک به هفت سال است که فیلمی برروی پرده سینما نبرده است.