فیلم "#بدون_قرار_قبلی" یکی از فیلم هایی است که هویت و سبک زندگی ایرانی/ اسلامی را در کادر خود قرار می دهد. همان سبک زندگی که اصلا موتور قصه بوده و خیلی زود آن را به حرکت درآورده و شخصیت اصلی را به سوی هویتش رهنمون می نماید.
یاسمین از سه سالگی همراه مادرش به آلمان مهاجرت کرده و در آنجا بزرگ شده و ازدواج کرده و حالا با پسر کوچکش، الکس که دچار بیماری اوتیسم است به تنهایی زندگی می کند.
اما خبر مرگ پدری که 30 سال او را ندیده و درخواستش برای بازگشت و حضور در مراسم خاکسپاری، نخستین جرقه آن موتور و بازگشت به نظر می آید. گویی شعله ای کم فروغ را در وجود یاسمین برافروخته و او را علیرغم تمایل ظاهری اما به سوی یار و دیار می کشاند.
تنها ارثیه ای که پدر برایش باقی گذارده، قطعه مزاری در حرم حضرت امام رضا علیه السلام است و همین او را بیشتر دچار حیرت می کند.
از همین روی عازم مشهد و خانه دختر خاله اش نرگس می شود که با همسر و دو فرزندش، زندگی آرامی دارد.
خانه نرگس مملو از عناصر و نشانه های سبک زندگی ایرانی/اسلامی است، از معماری و حال و هوا گرفته تا اخلاق و رفتار و روابط و ... و همین یاسمین را بیشتر و بیشتر به سوی هویت و ریشه هایش می کشاند و حتی الکس از شادی و شعف همدلی و سرخوشی با بچه های نرگس، پس از سالها به زبان می آید.
اما میراث پدر فقط در آن قطعه مزار در حرم امام رئوف خلاصه نشده که سرانجام یاسمین درمی یابد خود ارزشی ورای همه مادیات داشته است بلکه شاید کل فضای دینی و ایرانی شهر مشهد (به عنوان قلب فرهنگ و هویت دینی و ملی ایران)، که دخترش را بدان فراخواند، وصیت معنوی او به شمار می رود.
#بهروز_شعیبی در یکی دیگر از آثارش، بازهم سراغ ریشه ها و میراث پدران و بازگشت به آن، رفته مثل سریال "#پرده_نشین" و بازهم اهمیت پدر، در کادر دوربینش قرار گرفته مانند فیلم "#دهلیز".
اما این بار ریتم کارش آرام تر و درونی تر است و سعی کرده که مفاهیم مورد نظرش را از درون کادرها و میزانسن ها و ترکیب بندی های تصویر بیرون بکشد.
البته اضافات فیلم قابل توجه بوده و علیرغم ریتم مناسب کار اما حداقل نیم ساعت اثر قابل کوتاه شدن می نمایاند مثل تعدیل برخی صحنه هایی که نرگس همراه شاگرد پدرش (مصطفی زمانی) به مکان های مختلف مثل محل آس بادها می رود یا صحنه های سه تار زدن شوهر نرگس و یا جیغ و دادها و سرکشی های بیش از حد الکس که برخی مواقع، آزار دهنده است.
حذف شخصیت های اضافی که کمکی به کار نمی کنند مثل برادر ناتنی یاسمین و "صدری" وکیل (صابر ابر) و همچنین کاراکتر مصطفی زمانی که می توان گفت حتی آن پیرمردی برجای مانده در خانه قدیمی اش، نقش مهمتری از او دارد.