خائن کُشی
... یا خائن کِشی؟!
سی امین فیلم بلند سینمایی #مسعود_کیمیایی بازهم درباره همان رفاقت های ظاهری و نارفیقی ها و فضاها و دیالوگ های خاصی است که اگرچه شاید در فیلم هایی مثل "#قیصر" و "#گوزنها" و حتی "#سفر_سنگ" و "#سرب" و "گروهبان" تا حدودی به فضا می خورد و به اصطلاح گل درشت و ناچسب نبودند اما از فیلم هایی همچون "ضیافت" و "اعتراض" و "سربازهای جمعه" به ورطه تکرار افتادند، از "حکم" و "رییس" به بعد همچون وصله های ناجور، غیر قابل تحمل شدند و در "قاتل اهلی" و "خون شد"، دیگر به مضحکه و مسخره رسیدند.
اینکه مسعود کیمیایی در 80 سالگی فیلم می سازد، اشکالی برآن مترتب نیست. #کلینت_ایستوود در نود و دو سالگی همچنان فیلم می سازد و بازی می کند، آن هم آثار سرپا و جذاب و نو که اغلب تکرار قبلی ها نیستند. فقط نگاهی به چند فیلم آخرش مثل "سالی" و "مول" و "ریچارد جول" و "گریه کن ماچو" این واقعیت را روشن می سازد.
اما کیمیایی اصرار عجیبی بر تکرار فیلم های گذشته اش و فضاهای خاص آنها داشته و دارد و به این تکرارهای مداوم افتخار کرده و می بالد!
یعنی سالهاست که دوران فیلمسازی او تمام شده اما مانند سخنرانی که مدتهاست حرف هایش با اتمام رسیده، همچنان مصّر است که پشت تریبون باقی بماند!
او در فیلم "#خائن_کُشی" دار و دسته ای را نشان می دهد که برای کمک به دولت دکتر #مصدق در دوران تحریم نفتی، دست به سرقت از بانک ملی می زنند. سردسته این گروه #مهدی_بلیغ (با بازی #امیر_آقایی) نامیده می شود که در آن روزها به عنوان شرور و خلافکار و حتی #آرسن_لوپن ایران ثبت شده بود!
پس از سرقت، برخی از اعضای گروه با هدایت شاهرخ (#پولاد_کیمیایی) به خانه ای پناه می برند، مهدی بلیغ دستگیر می شود اما پول های دزدی را در جایی به امانت می سپارد.
کشمکش برای پیدا کردن پول های امانتی تا به آخر فیلم ادامه دارد که برای رسیدن به آن، بازیگران شناخته شده متعددی ولو در حد عبور در یک صحنه، جلوی دوربین قرار می گیرند؛ کیمیایی همه نقش دومی های قدیمی اش را هم به میدان آورده و حتی جواد طوسی (منتقد معروف هواخواه سینمای کیمیایی) هم در صحنه ای بازی کرده و فریاد می زند!
شاید به همین دلیل، فیلم "خائن کُشی" از آشفتگی و شلوغی شدیدی رنج می برد. صحنه ای که مهدی بلیغ و شاهرخ به محل قاسم کوره (#علی_اوجی) می روند، از جمله همین صحنه هاست که در بخشی از آن قاسم مثل بهمن مفید در فیلم "قیصر"، مقدار زیادی جملات بی ربط را کنار هم ردیف می کند.
گوشه ای از آن صحنه، فردی به اصطلاح کلاه مخملی (کیانوش گرامی) در حال آواز خوانی است و گوشه دیگر دسته ای روی سر و کله هم هستند، یک جا برخی مشغول کشیدن موادند و قسمتی دیگر هم مکان بدکاره هاست و در این میان ناگهان صدای تیر و تفنگ نیز برخاسته و دوباره اوضاع آرام می شود. حالا در این بین مهدی بلیغ و شاهرخ هم به دنبال پول های دزدی آمده اند!
آشفتگی فیلم (که در "خون شد" نیز اگرچه رقیق تر اما بر فیلم غالب بود) تا جایی می رسد که در برخی لحظات معلوم نیست کی به کیست؟ ماجرا از چه قرار است؟ و اساسا معلوم نیست در این میان خائن چه کسی است که او را بکشند؟! مهدی بلیغ است یا شاهرخ یا سهراب؟ سهراب صفا (مهران مدیری با یکی از بدترین بازی هایش) که در ابتدا به آدم ها تیر خلاص می زند (هم خودیِ زخمی و هم پلیس را خلاص می کند!) و در شرکت بریتیش پترولیوم رفت و آمد دارد و بعد ناجی همه گروه شده و مانند سید فیلم "گوزنها" تا آخرین لحظه با ماموران می جنگد!
اما شاید با برداشت از مجموع صحنه ها و داستان فیلم بتوان از نقطه نظر فیلمساز، خائن اصلی را دکتر مصدق (فرهاد آییش) دانست! چراکه او با دزدان بانک ملاقات کرده و آنها را مورد نوازش قرار می دهد، فقط به آنها توصیه می نماید که مراقب خودشان باشند!! از طرف دیگر در یک کنفرانس مطبوعاتی فردی که به این روش انتقاد کرده را مورد حمله قرار داده و سر جای خودش می نشانند و درباره موضوع در اختیار گرفتن نفت کشور که به کررات در فیلم مورد تاکید شاهرخ و سهراب قرار می گیرد، موضع روشنی ندارد!
البته این اتهام خیانت به مصدق از سوی کیمیایی، پر بیراه هم نیست، چراکه او بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و در دهه 40 که وارد عرصه فیلمسازی شد تا سال 57، همواره با عوامل اصلی همان کودتا از جمله اشرف پهلوی و برادران رشیدیان و درباری هایی همچون مهدی میثاقیه و علی عباسی و مهرداد پهلبد برای ساخت فیلم هایش همکاری داشت، همان کسانی که به صراحت مصدق را نسبت به شاه خائن می دانستند!
در صحنه آخر فیلم، پاسبان ها مصدق را به گونه ای به سوی دادگاه و برای محاکمه می برند که پاهایش برروی زمین کشیده می شود یعنی در واقع او را روی زمین می کشند. بر مبنای آنچه شرح داده شد، می توان اصلا عنوان فیلم را به جای "خائن کُشی"، "خائن کِشی" دانست. یادمان هست که کیمیایی بعضا عنوان فیلم هایش را به گونه ای انتخاب می کرد که معنای دوگانه ای داشته باشد مانند نام "گوزنها" که به صورت "گو زنها" نیز خوانده می شد!