یک روز در دادسرا
فیلم کاظم دانشی روایتی خوش ساخت از یک پرونده ملتهب قضایی است که حدود یک دهه پیش مطرح شد.
گروهی زن و مرد که بعضا هم خویشاوند هستند در یک باغ و استخر مختلط بیرون شهر، در حال میخوارگی و در شرایط نامناسب غیر اخلاقی، مورد تعرض گروهی از افراد محلی قرار گرفته اما به دلیل نسبت نزدیکی که با شهردار شهرشان دارند، به توصیه جناب شهردار و برای حفظ آبروی او و خانواده اش، از شکایت علیه آن گروه متعرض خودداری کرده تا پرونده مختومه اعلام شود.
اما در این میان یکی از آنها که عروس خانواده (با بازی #سارا_بهرامی) محسوب می شود، علیرغم فشار اطرافیان نمی خواهد از شکایتش صرف نظر کند و از همین روی بازپرس/قاضی پرونده (با بازی #پژمان_جمشیدی) برخلاف خواست رییس خود، پرونده را به مرجع قضایی بالاتر ارجاع می دهد..
فیلم "#علفزار" روایتی از ماجرایی واقعی است که در خرداد 1390 در خمینی شهر اتفاق افتاد و حاصل آن اعدام متعرضان به نوامیس مردم بود. اما کاظم دانشی کارگردان فیلم، علاوه بر حکایت خطا و جرم متعرضان حادثه فوق، به گناه قربانیان نیز پرداخته است، قربانیانی که مرتکب دو عمل غیر اخلاقی شنای مختلط و شرب خمر شده ولی مجازات آنها از زبان قاضی/بازپرس پرونده، جدای از جرم متعرضان اعلام می شود.
دانشی با ساختار و فرمی خوش ریتم و هوشمندانه، این خطاکاران را به یکی از مقامات شهر منسوب کرده و به اعمال نفوذ آن مقام برای دست بردن در پرونده و معضل رانت و فسادهایی از این دست می رسد اما پاکدستی و ایستادگی مقام قضایی علیرغم تهدیدات و تبعاتی که ممکن است برایش داشته باشد، این اعمال نفوذ را بی اثر کرده و نشان می دهد که اگر شاکیان بر شکایت و عدالت خواهی خود اراده داشته باشند، مقامات قضایی هم در کنار آنها خواهند بود و در نهایت حق به حق دار می رسد.
در یکی از صحنه های کلیدی فیلم، عروس خانواده علیرغم هشدارهای مختلف (حتی از سوی بازپرس) با تاکید می گوید که آگاه است با شکایت او و ارجاع پرونده به مرجع بالاتر قضایی، آبروی شهردار رفته و استعفا خواهد داد، زندگی خواهرش از هم می پاشد (که با یکی از همکارانش بساط فساد دیگری را در همان باغ به راه انداخته) و خود او نیز دیگر جایی در میان خانواده اش ندارد اما همچنان بر شکایت خود مصر است، چون باور دارد که با وجود همه فشارها و نفوذها و رانت ها و تهدیدات، سرانجام در این دستگاه قضا به شکایتش رسیدگی شده و مجرم به سزایش می رسد.
فیلم آشکارا فضای تیره و تاری ارائه می دهد که علاوه بر موضوع تعرض، شاهد کاراکترهای در به داغان و بزه های تکان دهنده دیگری نیز هستیم که اگرچه بخشی از آن درست است اما همه واقعیت نیست. البته توجیه فیلمساز هم شنیدنی است که به هرحال محیط یک دادسرا یا محل رسیدگی به جنحه و جنایت، مکان گل و بلبل و خوش آب و رنگی نیست.
اما نمونه های خارجی این فیلم خصوصا اثر معروف ویلیام وایلر به نام "داستان کارگاه"(که به نظر می آید به لحاظ ساختاری و فرم، الهام بخش اصلی فیلم "علفزار" بوده)، اگرچه برخوردهای پلیس و بازپرس های یک کلانتری را در طول یک روز نشان می دهد، اما اینچنین فضای سیاه و بی منفذی ندارد و اگرچه شخصیت اصلی آن فیلم یعنی کاراگاه مک لئود (کرک دوگلاس) درست برعکس کاراکتر بازپرس فیلم "علفزار" بر محکوم کردن آدم ها مصّر است، اما همچنان در فیلم شاهد بخش های ملودرام و حتی طنز و شوخ طبعی هستیم و همه چیز تاریک و سیاه نمایش داده نمی شود.
قابل ذکر اینکه همواره یک فیلم در سینما علاوه بر مکان و زمان قصه اش می تواند نمونه ای از یک جامعه کلان تر بوده و به اقشار، گروهها و طبقاتی که نمایندگانشان در فیلم به چشم می خورند، بسط پیدا نماید. ولی کاظم دانشی در فیلمش، نمایندگان برخی از اقشار و طبقات متفاوت را در آن دادسرا سانسور کرده و فضایی یکپارچه سیاه از اجتماعی که می تواند نمونه ای از جامعه بزرگتر بیرون باشد را به منصه ظهور رسانده است.
اما ورای آن، فیلم "علفزار" روایتی هشدارگونه نسبت به سبک زندگی بی بند بارانه و حریم شکنانه مقلد غرب نیز هست که متاسفانه گریبان برخی اقشار متوسط جامعه ما را گرفته و اخطار می کند که رفتارهای ساختارشکنانه اجتماعی چه عواقب خطرناکی می تواند برای همه داشته باشد، ضمن اینکه نگاه طبقاتی و شبه نژادپرستانه اش به اقشار فرودست به اصطلاح گل درشت بوده و به شدت توی چشم می زند. تصویری که فیلمساز در فیلمش از اینگونه افراد نشان می دهد حتی در ظاهر مثل شکل و شمایل آشفته متعرضین و چهره مخدوش مادر آنها، به شدت شعاری و مادی گرایانه به نظر می رسد.