سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

نقد و تحلیل فیلم ماتریکس احیاء The Matrix Resurrections 2021

روایتی از جنازه ماتریکس

ماتریکس احیاء

(احتمال دارد در این متن، پایان فیلم لو برود)
پس از گذشت حدود 20 سال، قرار بود چهارمین فیلم مجموعه "#ماتریکس"، انتظار طولانی طرفداران و علاقمندان این سری فیلم های را پایان دهد. فیلم هایی که در آستانه هزاره سوم و اوایل قرن بیست و یکم، طرحی نو در سینمای به اصطلاح علمی/افسانه ای یا همان Fiction/Science در انداختند.
خیره کنندگی 3 فیلم "ماتریکس" به لحاظ قصه و موضوع و به خصوص جلوه های ویژه، باعث شد که بسیاری از نشانه های گل درشت فیلم ،مانند شهر اصلی آزادیخواهان و مبارزان علیه شبکه ماتریکس، یعنی "#صهیون" Zion# چندان مورد توجه تحلیل گران قرار نگیرد، به خصوص که سازندگان فیلم از یهودیان #صهیونیست بودند و به خوبی نسبت به آرمان های خودشان در آن فیلم ها ابراز وفاداری کردند.
اما اخبار ساخت فیلم "ماتریکس 4" از دو سه سال قبل، تعجب ها را برانگیخته بود، چرا که هم شخصیت اصلی داستان به اسم "نئو" (#کیانو-ریوز) و هم زنی که همراه او بود به نام "#ترینیتی" (کری آن ماس) هر دو در انتهای فیلم سوم یعنی "ماتریکس انقلاب" مردند.
گویا خود کیانو ریوز هم در ابتدا که با وی برای بازی در فیلم چهارم تماس می گیرند، دچار همین تعجب و بلکه حیرت شده و می گوید :" من که مردم!"
اما بالاخره #هالیوود است و متخصص زنده کردن شخصیت های مرده با غیرمنطقی ترین روش، همچنان که از هیچ، قهرمان می سازد و خفت بارترین شکست های #آمریکا و غرب را به پیروزی های درخشان تبدیل کرده و می کند.
به یاد می آورم در دو قسمت سریال معروف "مرد شش میلیون دلاری" که در اوایل دهه 50 از تلویزیون پخش می شد، علاوه بر خود استیو آستین، سر و کله یک زن اتمی هم پیدا شد که با او همکاری می کرد ولی در انتهای قسمت دوم، به دلیل ناهماهنگی بخش های اتمی بدن خود، دچار مشکل شد و مرد. اما یکی دو سال بعد سریالی به نام "زن اتمی" براساس همان دو قسمت ساخته شد و این گونه توجیه کردند که او در واقع نمرده بود و طی فرآیندی با استفاده از بقایای اکسیژن داخل مغزش، احیا شد.
حالا در قسمت چهارم "ماتریکس" تحت عنوان" احیاء"، همین اتفاق برای نئو و ترینیتی افتاده و هر دو علیرغم مرگ قطعی شان در قسمت سوم، دوباره احیاء شده و به زندگی ماتریکسی تحت عناوین دیگر و با نوعی زندگی متفاوت بازگشته اند. البته توسط فردی به نام "آنالیز کننده" یا "روانشناس" که جای "آرشیتکت" 3 قسمت قبلی را گرفته است.

بقیه در کامنت های خودم :

اگرچه در نماهای متعددی به تصاویر و صحنه های همان فیلم ها، ارجاع داده و از قوت همان ها استفاده می کند. اما از نیمه دوم به بعد که می خواهد به قصه و فضای خود متکی شود، بیشتر به یک کاریکاتور دم دستی و مضحکه بدل می گردد.
شاید به خاطر تغییر جنسیت لری به لانا واچفسکی و کناره گیری اندی یا لیلی واچفسکی از کارهای مشترک باشد (که پیوند برادران/خواهران واچفسکی را پس از حدود ربع قرن، بر هم زد) که نئو از یک منجی تمام عیار با سابقه عملیات سامسون وار (از اسطوره های یهودیان) در انتهای قسمت سوم به فردی تبدیل شده که نهایت آرزویش، بدست آوردن دوباره ترینیتی است! و دیگر حتی نمی تواند به قول خودش پرواز کند و تلاشش برای پرواز، به حرکت مسخره آمیزی تبدیل می شود که بیشتر آثار کمدی دست چندم را تداعی می کند و بالاخره این ترینیتی است که پرواز کرده و حتی مانند هلیکوپتر، نئو را به طور ثابت روی هوا نگه می دارد!!
اما به سیاق باز نگه داشتن انتهای آثار دنباله دار هالیوود، همچنانکه "دیزنی" از جنازه "جنگ های ستاره ای" نمی گذرد و هر گونه محصول هنری اعم از انیمیشن و سریال و فیلم و بازی و عروسک و لباس و لیوان و بشقاب و ... را از آن جنازه بیرون می کشد، کمپانی برادران وارنر هم حاضر نیست از نعش "ماتریکس" گذشت کند و اینک که پس از بیست سال، یادش افتاده مرده خوری از این سوژه و فیلم می تواند همچنان برایش صدها میلیاردها دلار سود به بار آورده و علاوه بر آن، همچنان آتش آثار آخرالزمانی را روشن نگه داشته و اصلی ترین نوع سینمای غرب را سرپا نگه دارد که ایدئولوژی اش اساس پایه گذاری هالیوود و آمریکا و غرب امروز است، پس در آخر نئو و ترینیتی را سروقت "آنالیز کننده" یا مدیر جدید ماتریکس فرستاده و طرح قسمت بعدی را می ریزد که همچنان این قصه ادامه دارد...!!!
اگرچه همچنان نئو و ترینیتی دچار به اصطلاح کابوس هایی می شوند که در واقع همان خاطرات زندگی گذشته آنها و مبارزه برای رهایی از چنگال ماتریکس به حساب می آید.
در این بیست سال (که البته درون دنیای شهر صهیون، 60 سال محسوب شده) هم جلوی دوربین و هم پشت آن اتفاقات مختلف و عجیبی افتاده که بعضا رویدادهای پشت دوربین عجیب و غریب تر از ماجراهای خود فیلم است.
از جمله دو کارگردان فیلم یعنی اندی و لری واچفسکی هر دو ظاهرا به جنس مونث، تغییر جنسیت داده و اسامی خود را به لیلی و لانا تغییر دادند و در واقع برادران واچفسکی به خواهران واچفسکی تبدیل شدند!
لارنس فیشبرن (بازیگر نقش مورفیوس) و هوگو ویوینگ (آقای اسمیت) از مهمترین غائبان مجموعه "ماتریکس" در قسمت چهارم هستند که نقش جانشین مورفیوس را هم یحیی عبدالمتین بازی می کند که در فیلم های "محاکمه شیکاگو 7" و "ما" و سریال "داستان خدمتکار" نقش های مهمی داشت. به جای هوگو ویوینگ هم جاناتان گروف ایفای نقش داشته که مهمترین کارهای سینمایی اش، صدای کریستف در "یخ زده 2" بود و نقش شاه جرج در "همیلتون"!
درون قصه نیز مورفیوس و اوراکل مرده اند، جای مورفیوس را یک برنامه کامپیوتری مشابه وی گرفته و به جای اوراکل همان دختر بچه ای که همراهش بود و اینک بزرگ شده، حضور دارد. نئو یک سازنده بازی های کامپیوتری است که فعلا 3 قسمت بازی ماتریکس را ساخته و به او پیشنهاد ساخت قسمت چهارم را داده اند. ترینیتی هم مادر یک خانواده با دو تا فرزند است و در یک کارگاه کار می کند و البته هیچ کدام به جز همان خاطرات کابوس وار گذشته، چیزی از هویت خود به خاطر نمی آورند.
اینک برخی از اهالی شهر صهیون (که به یکی از اقمار کره مشتری منتقل شده و ظاهرا در شرایط صلح آمیزی با ماتریکس به سر می برد) و نایوبی (که در قسمت های قبلی از زمره مبارزان بود) فرمانده آن است، نئو را پیدا کرده و سعی دارند وی را از چنگ ماتریکس نجات بدهند، چراکه گویا هنوز باور دارند وی برگزیده و منجی است. در این مسیر برخی از آن ماشین های حشره وار که دسته جمعی به سوی شهر صهیون سرازیر می شدند و آن را تخریب می کردند نیز همراه شده و به افراد این شهر کمک می کنند.
فیلم "ماتریکس احیاء" تا نیمه های خود، به دلیل طرح گره های جدید از شخصیت های آشنای قبلی، قابل تحمل است و خصوصا برای آنها که فیلم های قبلی را در همان زمان دیدند، احیا کننده خاطرات بسیاری از آن سالهاست.

نقد فیلمماتریکسسینمای هالیوودکیانو ریوز
مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید