کلمبوی ایرانی
محمد حسین مهدویان با سریال تلویزیونی "آخرین روزهای زمستان" و همچنین فیلم "ایستاده در غبار" ، سبک جدیدی در فیلمسازی باب کرد که کمتر رواج داشت و در دو فیلم "#ماجرای_نیمروز" و "ماجرای نیمروز 2: رد خون" به موضوع تاریخی جنایات #مجاهدین_خلق در تاریخ #انقلاب پرداخت که حدود 30 سال در این سینما مغفول مانده بود و البته با همان سبک قبلی خود آنها را مقابل دوربین سینما برد.
اما فیلم "#لاتاری" علیرغم دارا بودن رگه هایی از هویت ایرانی در نیمه دوم فیلم، آغاز یک افول در سینمای مهدویان به نظر رسید که این افول در فیلم "درخت گردو" بیشتر شد و در "شیشلیک" به حد چشمگیری رسید.
"#مرد_بازنده" که در واقع تنها فیلم کلید خورده در دوران مدیران و شوراهای جدید سینمایی است که به جشنواره چهلم فیلم #فجر رسیده، اگرچه با لکنت و افت و خیز، اما می توان حرکت و تلاشی برای #مهدویان دانست که قصد دارد دوباره خود را بالا کشیده و به روزهای قبل خود بازگردد.
فیلم "مرد بازنده" یک فیلم پلیسی/کاراگاهی است، نه به سبک و سیاق کاراگاه علوی یا سرکار اوصیاء سریال "سرنخ" و یا حتی "دِرِک" و "هَنِی" و ... بلکه نوعی "#کلمبو" ایرانی است که مایه هایی هم از "#پوارو" و "#شرلوک_هلمز" داشته و به موضوعات روز جامعه ما نیز می پردازد.
کلمبوی فیلم "مرد بازنده"، احمد خسروی (با بازی #جواد_عزتی) است و درگیر پرونده قتلی شده که از یک سوی به سرمایه های بزرگ و مشکوک می رسد و آقازاده ها و ژن ها خوب را سوژه قرار می دهد و از سوی دیگر به خیریه هایی که کار خیریه فقط پوششی برای آنها محسوب گردیده تا آن ارتباطات مشکوک برقرار شود.
قصه "مرد بازنده" از صحنه یک قتل شروع می شود و برروی جزییات روایت و ساختار حرکت می کند. کاراگاه یا سرهنگ احمد خسروی، جزء به جزء قطعات پازل قتل صورت گرفته را برای مخاطب چیده و او را دنبال خود می کشاند اگرچه ظاهرا به بیراهه ها می برد اما وقتی قضیه قتل، ابعاد دیگری پیدا کرد، آن بیراهه ها، در واقع به راه اصلی تبدیل می شوند.
در این میان ظاهرا کاراگاه احمد خسروی از ادامه کار روی پرونده قتل بازداشته می شود. اما او مثل #هری_کالاهان و مک کلود و این آخری ها، جو دیک در فیلم "چیزهای کوچک"، خودش با دغدغه های مخصوصی که دارد، سرخود به دنبال ادامه پرونده و رازگشایی آن رفته و به همان عناصر ریز و کوچکی برای حل معما، می پردازد که جو دیک روی آنها متمرکز می شد و اگرچه دیک به جایی نرسید اما احمد خسروی می رسد ...
اگرچه دیک به جایی نرسید اما احمد خسروی می رسد اگرچه مشکلاتی هم با خانواده خود یعنی تنها دختر و به خصوص تنها پسرش دارد و در صدد حل آنها نیز هست اما پایان ماجرا پیش بینی ناپذیر جلوه می کند.
مهدویان و فیلمنامه نویس اغلب کارهایش یعنی ابراهیم امینی، هوشمندانه از دام های معمول اینگونه قصه ها مثل تبلیغ فساد سیستمی و متهم کردن پلیس، خود را به در برده و سعی داشته اند که واقعیات این گونه چالش های جامعه امروز را (که سیستم رسانه ای غرب در صدد تحریف عامدانه آن است) در یک فیلم قصه گو منعکس نمایند، اگرچه رسانه های زنجیره ای خارجی و داخلی و اربابان آنها را خوش نیاید، همچنان که از فیلم های "ماجرای نیمروز" و "ماجرای نیمروز2: رد خون" و "لاتاری" عصبانی شدند و در دوره های پیشین همین جشنواره فیلم فجر، متاسفانه برخی از هیئت های داوری، براساس همان پروپاگاندای خارجی یا ملاحظات دیگر!، عمدا آنها را نادیده گرفتند.
فیلم" مرد بازنده" از ساختار متناسب و خوش ریتمی برخوردار بوده و مخاطب را در زمان بیش از دو ساعت خسته نکرده و به دنبال خود می کشاند. اگرچه مهدویان همچنان بر همان فرم قبلی مستند گونه اش در دکوپاژ اصرار دارد که با نماهای روی دست و از پشت موانع صحنه، سوژه اش را در کادر قرار دهد!
شاید نامتناسب ترین مورد فیلم "مرد بازنده" همین عنوان آن باشد، که بیشتر اطلاق به شخصیت اصلی یعنی کاراگاه خسروی به نظر می رسد. در حالی که او نه در مورد زندگی خانوادگی و نه در باره پرونده ای که با حکم ماموریت یا به طور شخصی رویش کار می کند، در نهایت بازنده نیست، بلکه به نوعی برنده آنها نیز به نظر می رسد.
او سرانجام همه نابهنجاری ها و نابسامانی های قصه را اگرچه افتان و خیزان و با مشکلات عدیده اما به انجام قابل قبولی می رساند. درست مثل خود مهدویان که گویی پس از آن آزمون و خطاها و سرازیری رفتن های دو سه فیلم قبلی اش، شاید مجددا سینمایش را از کار گل بیرون کشیده است.
البته اگر مثل کاراگاه خسروی بر سر دغدغه هایش بماند و میدان را به آقازاده ها و ژن های خوب واگذار نکند ،حتی اگر قاتل پرونده هایش نباشند.