چه شباهتی مابین "صبحانه با زرافه ها" و "خماری" وجود دارد؟
سروش صحت، هم در موقع ارائه فیلمنامه (که در متن اولیه، بسیار الکن تر و غیر سینمایی تر از نسخه فعلی بود) و هم در موقعی که برای همان نسخه الکن توضیح می داد، اصرار زیادی داشت که فیلمنامه او و فیلمی که از آن می خواهد بسازد، درباره "بخشش" است!
اما نه در فیلمنامه اش و نه در فیلمی که از روی آن ساخت، تصویر و حس سینمایی از چیزی به نام "بخشش" در نیامد و نمی آید!
او می گفت که "بخشش" در فیلم "صبحانه با زرافه ها" در همان بازگشت به صحنه موتورخانه سالن عروسی و نکشتن آن حشره که در اولین بار با کفش مجتبی (بهرام رادان) له شد، بارز است!!
و بعد هم مریم در عالم هپروت یعنی وقتی رضا با ضربه سعید به سرش، به درون آب استخر پرتاب شده، او را می بخشد، در واقع رضا در همان عالم می شنود که مریم می گوید بخشیدمت! همین!!
یعنی نه سعید رضا را بخشید (که عروسی خواهرش را بی خبر ترک کرد)، نه پویا، نیلوفر را علیرغم اصرار دکتر بخشید(که با مرد دیگری دیده شده بود) و نه مجتبی رضا و شاهین و پویا را که هر کدام ضربه ای به او زدند و نه....
در واقع تقریبا به جز برخی دیالوگ ها آن هم به صورت گل درشت، "بخشش" در کلیت فیلم جایی ندارد. یعنی هیچکدام از این افراد که یکدیگر را لت و پار کردند، دیگری و دیگران را نبخشیدند!!
اما در انتهای فیلم خماری Hangover (تاد فیلیپس-2009)علیرغم تمامی بی بند باری و لاابالی گری فضای فیلم، مقوله "بخشش" نه زورکی و با شعر و شعار بلکه از دل تصاویر و عناصر سینمایی در می آید.
فیلم "خماری" و "صبحانه با زرافه ها" شباهت های انکار ناپذیر و بسیار نزدیکی دارند!
و طبیعتا چون تاد فیلیپس، فیلمش را حدود 14 سال قبل از سروش صحت ساخت و حتی قسمت های 2 و 3 آن را تا 2013 (یعنی 10 سال پیش از "صبحانه با زرافه ها") ادامه داد، می توان به سهولت نتیجه گرفت که قطعا او از فیلم صحت، کپی نکرده است!!
در فیلم "خماری" هم در آستانه جشن عروسی یک زوج (داگ و تریسی) که پس از سالها رخ می دهد، دوستانش (فیل و استو) تصمیم می گیرند، در آخرین شب مجردی داگ، او را به لاس وگاس برده و خوش بگذرانند
که با همراهی برادر همسرش(جوان خنگی به نام "الن")در هتل محل اقامتشان در لاس وگاس، به دلیل استفاده از مواد مخدر خیلی قوی، کلا هنگ کرده، دچار خماری شده و صبح که بیدار می شوند با ماجراهای بسیار شگفت انگیزی مواجه می گردند، در حالی که هیچ از شبی که به سر آوردند را به خاطر نیاورده، همچنانکه مخاطب نیز هیچ تصویری از آن شب را مشاهده نمی نماید.
در "صبحانه با زرافه ها"هم رضا (پژمان جمشیدی) در شب عروسی اش که پس از چالش های بسیاری سر گرفته، با حضور پسر عمویش مجتبی و دو تن از دوستانش پویا (هوتن شکیبا) و شاهین (بیژن بنفشه خواه) که معتقدند شب آخر مجردی را باید خوش گذراند، در موتورخانه سالن عروسی (به جای لاس وگاس) با خماری مواجه شده، به طوریکه رضا کلا اوردوز کرده و بقیه، دستپاجه او را به دکتری آشنا (هادی حجازی فر) از دوستانشان می رسانند که او هم در خماری، حالی بهتر از آنها ندارد!! البته رضا، یک برادر زن روی مخ هم به نام سعید دارد که در فیلم "خماری" به "الن" مشنگ تبدیل شده است!
در میان دوستان داگ هم "استو" یک دندانپزشک است و در حال ازدواج با زنی به نام "ملیسا"ست که گذشته مناسبی ندارد، همچنان که پویا هم می خواهد با دختری به نام نیلوفر ازدواج کند که مجتبی او را با کسی دیگری دیده است!!
از اینجا به بعد فیلم "صبحانه با زرافه ها" با تکه های تکراری و شوخی های بی خاصیت و بی مزه پیش رفته و سعی دارد به زور مخاطب را بخنداند که چنین موضوعی رخ نمی دهد. انتهای فیلمنامه هم تقلیدی سطحی از سکانس پایانی فیلم "زیرزمین" امیر کاستاریکاست که اساسا حتی به یک نمای آن فیلم هم نمی رسد.
اما فیلم "خماری" پس از هوشیار شدن استو و فیل و الن در صبح روز بعد، سرشار از موقعیت های طنز و کمیک و بامزه می شود. پیدا شدن یک بچه نوزاد و یک شیر جنگل در اتاق شان و کنده شدن دندان نیش استو که فرم صورتش را به هم زده در کنار گم شدن داگ، آنها را به یک مراسم عروسی کشانده که شب قبل در آن حضور داشته اند و به طور حیرت انگیزی استو با زن بچه داری به نام "جید" ازدواج کرده، آن هم با یک ماشین پلیس که معلوم نیست از کجا دست آنها رسیده!!!
نکته جالب اینکه بقیه داستان "صبحانه با زرافه ها"، به جز دو فقره دختر بازی سخیف و کری خواندن ها و جر و بحث های بیهوده برای رسیدن رضا به عروسی اش(که معلوم نیست چگونه از اوردوز شدن زنده می شود!) فراز و فرود خاصی ندارد تا اواخر فیلم که مجتبی بیخود و بی جهت می میرد و رضا که زنده شده بود، مجددا براثر ضربه سعید، به عالم هپروت می رود!
این در حالی است که وقایع پی در پی فیلم "خماری" لحظه ای مخاطبش را رها نکرده و به طرز گروتسک واری به دنبال هم اتفاق می افتد؛ یکهویی آنها زن و بچه دار شده، یکهویی با پلیس و دادگاه و حکم زندان چندین ساله مواجه گردیده، یکهویی آزاد می شوند و یکهویی مایک تایسون را در اتاقشان ملاقات می کنند تا ببری که از ویلایش دزدیده بودند را برگردانند، یکهویی هم با گروهی از گنگسترهای شهر مواجه شده که گویا داگ را گروگان گرفته اند و از آنها طلب باج هنگفتی می نمایند و یکهویی در کازینو همه پول را می برند ولی داگ گروگان گرفته شده، یک داگ سیاهپوست از کار در می آید!
اما در انتهای همه این ماجراها خیلی طبیعی و منطقی و سینمایی به همان "بخشش" می رسند که سروش صحت با دگنگ می خواست از "صبحانه با زرافه ها" بیرون بکشد! آنها با تاخیر به عروسی می رسند و تریسی با بقایای همه عصبانیت و نگرانی اش اما در کنار داگ و در پاسخ نگاه شرمنده وی فقط لبخند عاشقانه می زند و پدر تریسی هم در تمام طول زمان قبل از برگزاری عروسی که غیبت سنگین داگ، همه را کلافه کرده، همواره بر تحمل و آسان گیری نسبت به او تاکید کرده و مدام همسر و دخترش را دلداری می دهدکه به هر حال یک شب رفته لاس وگاس! حتی پس از رسیدن آنها با تاخیر جدی (به طوری که همه مهمانان مراسم، در انتظارشان نشسته بودند) با روی خوش برخورد نموده و اتومبیل گرانقیمتی که با آن به لاس وگاس رفته بودند را به عنوان هدیه خودش و مادر تریسی به آنها می دهد!
نکته قابل تامل اینکه فیلم "خماری" علیرغم دارا بودن یک فضای بی بند و بارانه و هرزه نما و قصه ای که عمده اش در لاس وگاس (با همه ماهیت و ابعاد فسادآلودش) می گذرد اما به جز پوشش ها (در محیط های مخصوص) و تعدادی حرکات و دیالوگ های نامناسب و البته تیتراژ آخر، صحنه ای از روابط غیرافلاطونی یا حتی تلاش برای ایجاد روابط آنچنانی نشان نمی دهد!
اما در فیلم "صبحانه با زرافه ها" علیرغم روی دادن قصه در یک فضا و محیط ایرانی، متاسفانه واجد صحنه های متعددی است که شخصیت های ماجرا در صدد ایجاد روابط آنچنانی و به اصطلاح غیرافلاطونی بوده و حتی یکی از آنها را تا آستانه انجام می برند. در حالی که در فیلم "خماری"، حتی رابطه جدید استو با زنی به نام "جید" (علیرغم سابقه فحشای او)، با ازدواج در کلیسا اتفاق می افتد!
در فیلم "خماری"، به هیچوجه از صحنه های استعمال مواد مخدر و یا حتی تصویر استفاده از مشروبی که با آن و مواد مخدر درونش، دچار خماری شدند، خبری نیست در حالی که در فیلم "صبحانه با زرافه ها"، بارها و بارها شاهد استعمال مستقیم مواد مخدر توسط مجتبی و پویا و شاهین و رضا هستیم و چند بار نیز از جمله در ابتدای فیلم، به طرز کنایه آمیزی صحنه استفاده مشروبات الکلی را شاهدیم.
فیل و استو و الن اگرچه دچار خماری شده و شب عجیب و غریبی را پشت سر گذاشتند اما برای یافتن داگ و رساندنش به مراسم عروسی در رفاقت سنگ تمام گذارده و هر کاری از دستشان برمی آید انجام می دهند، حتی تا سر شاخ شدن با باندهای گنگستری و قمار و ....، اما پویا و شاهین و مجتبی، نه تنها چندان به فکر رضا و رسیدنش به مراسم عروسی نیستند، پس از اوردوز شدنش، به جای بیمارستان، او را به یک دکتر خمار می رسانند و حتی پیکر رضا را روی پلکان خانه دکتر جا گذارده و به تنهایی عازم شمال می شوند و یا بعدا برای به انجام رساندن دختربازی شان در رستوران، باز هم او را رها کرده تا خودش به عروسی اش بازگردد.
شگفت آنکه حتی فیلم "خماری" با وجود زمینه های متعدد مغایر با فرهنگ ما و صحنه ها و ماجراهای ضد اخلاقی اش به خصوص قضیه خوش گذرانی مرد مجرد در شب ازدواجش (که گویا در آمریکا یک سنت به شمار می رود) بیشتر از "صبحانه با زرافه ها" به سمت خانواده و همسر داری گرایش دارد.
چنانچه در فیلم "خماری"، داگ سرانجام با تریسی ازدواج می کند و فیل، متاهل و زن و بچه دار است که مدام هم برروی این زن و بچه دار بودن تاکید می نماید، وقتی هم به آنها می رسد، برخورد عاشقانه ای را شاهدیم. از طرف دیگر استو هم می خواهد با ملیسا ازدواج کند و حتی حلقه مادربزرگش را برایش درنظر گرفته و بارها ابراز می کند از اینکه او بفهمد دست از پا خطا کرده، به شدت پرهیز دارد. بعد از به هم خوردن این رابطه هم با جید ازدواج می کند! حتی "الن" هم پس از فروپاشی ازدواج "استو" با ملیسا، به سراغش رفته و می خواهد پیشنهاد ازدواج بدهد!!
اما در "صبحانه با زرافه ها"، به جز رضا که قرار بود عروسی کند اما به آن نرسید، پویا هم علیرغم تاکید پدر نیلوفر بر ازدواج، چندان به آن راغب نیست، مجتبی و شاهین و دکتر هم که اساسا افراد لاابالی به نظر می رسند و دکتر که گویا زن دارد، چندان از آن راضی به نظر نمی رسد!
اگرچه فیلم "خماری" یک فیلم آمریکایی هرزه درا با همه پرده دری ها و ساختار شکنی های اخلاقی است که در درجه بندی سنی موسسه Motion Picture Rating (MPA)، درجه R گرفته، به مفهوم اینکه تماشای آن در آمریکا هم برای افراد زیر 18 سال ممنوع است، با همه این احوالات، ملاحظه می شود به لحاظ خانوادگی و روابط همسری، یک سری قواعد را رعایت کرده که متاسفانه در فیلم "صبحانه با زرافه ها" با تمامی ادعا، چنین اتفاقی نیفتاده است! اگرچه با پایانی به اصطلاح عبرت آموز (سرانجامی سیاه و تلخ برای رفتارهای ضد اخلاقی) مواجه است که اگر چنین پایانی نداشت، قطعا پروانه ساخت و نمایش نمی گرفت!