سالگرد شهادت دکتر چمران
در یکی از تاثیر گذارترین صحنه های فیلم "چ"، یکی از ماندگارترین دیالوگ های آثار حاتمی کیا بیان می شود؛
وقتی اصغر وصالی پس از آنکه دکتر چمران را خطاب قرار داده که «من شما را بیشتر چمرانِ بازرگان دیدم تا چمرانِ خمینی»، آنگاه با سوز و شور می گوید که سرباز خمینی مرد شهادت است و نه تسلیم. در اینجا چمران او را در آغوش کشیده و با حسرت می گوید :
"... خوش به حال خمینی که چنین سربازهایی دارد..."
دکتر چمران در واقعیت تاریحی هم همانند فیلم "چ"، در آن 48 ساعت محاصره پاوه، شرایط دشواری را گذراند.
او از سوی دولت موقت مهندس بازرگان برای مذاکره آمده بود. (گزینش این مقطع از زندگی دکتر چمران و تاکید بر مذاکره، هوشمندی بالای حاتمی کیا را در انتخاب یکی از مهمترین مقاطع زندگی و مبارزات شهید چمران می رساند). مذاکره ای که در حال محاصره تمام عیار انجام و پیش می رفت!
مذاکره ای که برای نجات مردم انجام می شد و علیرغم تمامی سعی و تلاش دکتر چمران، سرانجام با زیاده خواهی ها و بد عهدی های طرف مقابل (علیرغم دوستی دیرینه یکی از سرکردگان آنها به نام دکتر عنایتی با شهید چمران) به نتیجه ای نرسید تا آنجا که دکتر چمران در یکی از آخرین صحنه های فیلم برای مردمی که محاصره شده بودند ،گفت که همه تلاشش را برای خاموش کردن صدای گلوله ها به کار گرفت اما به نتیجه ای نرسید!
به نظرم این نتیجه ناگزیر همان مذاکره ای است که در شرایط محاصره انجام می شود که دکتر عنایتی در همان دیدار قبرستان گفت:
"... انتهایش، تسلیم است!!"
اما گناه دوستانش که اسیر پاسداران شده اند را اسارت در دستان کسانی می دانست که تسلیم شدن را بلد نیستند!!! (این جمله را در همان صحنه ای گفت که ناگهان در اتومبیلش و در حالی که آماده فرمان شروع جنگ پس از مهلت 30 دقیقه ای بود با دکتر چمران نارنجک به دست مواجه گردید.)
می توان گفت کاراکتری که ابراهیم حاتمی کیا از دکتر چمران در فیلم "چ" ترسیم کرد و پرداخت نمود، یکی از قویترین شخصیت پردازی های اسطوره ای در تاریخ سینمای ایران بود که به جرات می توانم آن را بی سابقه بدانم.
و لحظه اصلی فیلم که تمامی اوج و فرودها و درگیری ها و شخصیت پردازی ها و بحث و جدل ها، گویی برای همان لحظه چیده شده اند، زمانی است که شهید اصغر وصالی زخمی و لنگان، تکیه داده به دیگر همرزم مجروحش به داخل سنگر محاصره شده شهید چمران و معدود یارانش می آید و رادیوی دستی خود را با دست دیگر بلند کرده تا دلیل قطع شدن رگبار مسلسل ها و توپ ها و آر پی جی هفت ها از سوی ضد انقلابیون و فریادهای الله اکبر را برای سنگر نشینان بگوید. اما او فقط می گوید : "همه رفتند ، فرار کردند ، چون خمینی عصایش را بلند کرد..."
و بدنبال آن، پیام و فرمان امام به نیروهای مسلح برای پایان بخشیدن به محاصره پاوه (که ضبط کرده بود) را برای حاضرین پخش می کند.
در واقع دکتر چمران پس حماسه پاوه چمرانِ خمینی شد. یادداشت ها و مکتوبات وی پس از آن واقعه که در کتابی به نام "کردستان" جمع آوری شد و به چاپ رسید، مصاحبه های متعددش چه درباره کردستان و چه درباره جنگ تحمیلی که تصاویرش نیز موجود است و قطعات عارفانه اش، همه و همه نشان از همان دکتر چمرانی دارد که لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر در مسیر شدن (یعنی همان مسیری که بخشی از آن را در فیلم "چ" می بینیم) قدم برداشت تا در 31 خرداد 1360 در جبهه دهلاویه به شهادت رسید!
تاکنون هر آنچه در تولیدات سینمای ایران از اسطوره ها و قهرمان های تاریخ ایران و انقلاب پرداخت شده، شخصیت هایی تک بعدی و تخت بوده اند که از همان ابتدا دارای ویژگی های خاص و والای انسانی ترسیم شده اند که تا پایان نیز با همان خصوصیات و ویژگی ها پیش رفته اند. اما شهید چمران فیلم "چ" از لحظه ورودی اش در فیلم (که در نمایی درشت مشغول پاک کردن شیشه های عینکش است) تا انتهای آن که در پس از شنیدن اثرات پیام امام ، اشک هایش را از پشت شیشه های عینک پاک می کند و سپس در آن سکانس به اصطلاح اپی لوگ با نمایش نابودی تنها یادگار همسر و فرزندانش، چمران دیگری را به نمایش می گذارد ، فراز و نشیب های متعددی دارد.
او در ابتدای ورودش همراه تیمسار فلاحی، به اصغر وصالی می گوید که برای ارزیابی اوضاع آمده و اساسا دیدگاه جامعی از شرایطی که در پاوه اتفاق افتاده، ندارد. او حتی نسبت به دشمن نیز ارزیابی دقیقی نداشت و از همین روی در آغاز، اقدام به مذاکره را در دستور کار قرار داده و در حین همین مذاکره حتی اسلحه های خود و یارانش را تحویل می دهد اما در اواخر فیلم، وقتی با لباس مبدل و مابین فرصت 30 دقیقه ای به سراغ عنایتی می رود تا آخرین مذاکرات را انجام دهد، نارنجکی در دست دارد که حتی ضامن آن را نیز کشیده است.
می توان گفت در واقع حاتمی کیا، همه تحولات و تغییرات روحی و فکری شهید چمران در طول حدود 30 سال (از مرداد 1332 و فعالیت در نهضت مقاومت ملی و بعد از آن انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و سپس دوران زندگی در آمریکا و ناسا و شرکت بِل و سپس مهاجرت به لبنان و حضور در بنیانگذاری جنبش امل در کنار امام موسی صدر و بعد از آن و پیروزی انقلاب اسلامی، حضور در ایران و دولت بازرگان و وزارت دفاع و بالاخره نماینده امام در شورایعالی دفاع و ستاد جنگ های نامنظم و شهادت در دهلاویه) را در 48 ساعت محاصره پاوه خلاصه کرده و چمرانی را که در طول 30 سال، چمران خمینی می شود را در همان زمان محدود یا بهتر بگوییم حدود 130 دقیقه فیلم "چ" نمایش داده است. از همین روی در بیشتر لحظات فیلم، چمران را ثابت و به صوزت تیپ نمی بینیم ، بلکه انسانی بی قرار است و در حال تغییر و تحول یا بهتر بگوییم همان شدن تا بالاخره خود را در برابر فرمان ولایت می بیند که چگونه همه کید و مکر دشمنان را با خیل ساز و برگ نظامی شان و انبوه افرادشان، همچون موم در برابر نور خورشید، آب می کند.