سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۵ دقیقه·۵ روز پیش

چه کسانی ترامپ را بالا آوردند؟


کارآموز
The Apprentice

شخصیت اصلی فیلم "کارآموز" در واقع دانالد ترامپ نیست بلکه استاد و راهنما و نجات بخش او، یک یهودی با نفوذ به نام روی کوهن (جرمی استرانگ) است که ترامپ جوان را از گمنامی و بدهی های مالیاتی و ورشکستگی مرگبار نجات داده، راه و رسم هنر کاسبی را به او آموخته و وی را تا تبدیل شدن به هیولایی به نام دانالد ترامپ میلیاردر و صاحب برج ها و هتل ها و سرمایه های عظیم همراهی کرده است.
روی کوهن، دستیار اول سناتور مک کارتی که به نام کمیته مبارزه با فعالیت های ضد آمریکایی در دهه 50، به اصطلاح تسمه از گرده آزادیخواهان کشید و به خصوص در همین هالیوود ، هنرمندانی مانند چارلی چاپلین و مارتین ریت و جوزف لوزی و ... را به ممنوع الکاری و تبعید کشانید.
همان که در مراسم اسکار سال 1991 وقتی خواستند از الیاکازان تجلیل نمایند، به دلیل شبهه همکاری کازان با او در لو دادن همکارانش، خیلی از حاضرین در آن مراسم حتی برای فیلمساز مشهور هالیوود و سازنده آثار همچون "در بارانداز" و "اتوبوسی به نام هوس" و "شکوه علفزار" حتی بر روی پا بلند هم نشدند!
حالا در همان هالیوود، فیلمی ساخته می شود (سفارشی) که روی کوهن بدنام و تربیت کننده امثال دانالد ترامپ و سازنده آمریکای پس از سقوط های دهه 60 و اوایل دهه 70 (در ویتنام و کوبا و ... و در مقابل شوروی خروشچف) را قهرمان آمریکای امروز معرفی می کند.
در واقع این فرمول اوست که برای تعریف دکترین آمریکا در سکانس پایانی فیلم بر دهان ترامپ جاری می گردد.
شاید این دومین فیلم فصل جوایز امسال است که بعد از "بروتالیست"، یهودیان صهیونیست را سازنده آمریکای نوین نشان می دهد،
اگر در فیلم "بروتالیست" این "لازلو تات" نجات یافته از هلوکاست بود که به آمریکا رفته و پایه های معماری و اساسا ساخت آمریکای پس از جنگ را گذارد،
در فیلم "کارآموز" هم این روی کوهن است که در دوران آمریکای به هم ریخته اوایل دهه 70 و گیر افتاده در باتلاق ویتنام و نزاع های ریاست جمهوری که به واترگیت انجامید (و اصلا فیلم با سخنرانی ریچارد نیکسون درباره همین موضوع شروع می شود) و نیویورکی که شکوه سابقش به یک آشغالدونی تبدیل شده، فردی مثل ترامپ جاه طلب و پراگمات و کاسب را برکشیده تا آمریکای نوین دهه 80 را آنچنان که رونالد ریگان می گفت (و در فیلم هم برروی وسایل تبلیغاتی اش دیده می شود) "به روزهای پرشکوهش باز گردانند"،
همان شعاری که ترامپ در انتخابات اولش مطرح کرد.

و این روی کوهن است که تا آخرین لحظات فیلم "کارآموز" در شرایطی قابل ترحم و حق به جانب، خصوصا در آن مهمانی تولدش، سمپاتی تماشاگر را برمی انگیزد.
اما ترامپ فیلم "کارآموز"، بانی همان آمریکای رویایی است که مدام در تبلیغات سرسام آور غرب، در بوق ها شنیده می شود؛ پرشکوه و براساس سرمایه و پول و قدرت و در ذیل آن تفریح و قمار و پول و سلطه و ...
همان آمریکای متعصب بنیادگرا که شدیدا نژادپرست است و با همجنس گرایی هم چندان سرسازگاری ندارد اگرچه مخالفت آنچنانی نمی کند (روی کوهن همجنس گراست ولی در آن آمریکای ترامپی نمی تواند زندگی بی دغدغه ای داشته باشد)
در فیلم "کارآموز"، دانالد ترامپ یک کاسب به تمام معناست که در آمیخنه با ایددولوژی صهیونی روی کوهن، آمریکای جدید را می سازد. حتی در شرایط ازدواجش با ایوانا هم این کاسبی دیده می شود. چنانچه امروز هم اعلام کرده شهروندی آمریکا را به 5 میلیون دلار می فروشد و همه روابطش با اوکراین و اتحادیه اروپا و عربستان و پیمان پاریس و .... را با منافع مالی که برای آمریکا می توانند داشته باشد، می سنجد!
فیلم "کارآموز" در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، به ترامپ بسیار کمک کرد اگرچه ترامپ و وکیلانش به آن اعتراض کرده و فحش دادند و گفتند علیه آن شکایت می کنند ولی خبری از شکایت نشد، چون فیلم واقعا به نفع ترامپ بود و از او یک قهرمان ساخت البته قهرمانی با نقاط ضعف ولی کسی که به هرحال نیویورک به عنوان سمبل آمریکا را به روزگار پرشکوهش بازگرداند.
اما ساختار فیلم مانند اثر قبلی فیلمساز، همچنان پر اشکال و دوپاره است؛ نیمه دوم فیلم از این جهت کاملا ساز دیگری می زند که با هارمونی نیمه اول چندان هماهنگ نیست، شخصیت های مهم فیلم مثل همان روی کوهن ناگهان محو شده و دوباره ظاهر می شوند!
موضوع بدهی های ترامپ در پروژه های آتلانتیک سیتی که حتی وی را به تعارض با خانواده اش می اندازد، نیم خورده رها شده و بدهکاران که در یک صحنه بسیار خشن و جدی ظاهر گشته اند، دیگر خبری ازشان نمی آید!

محدوده گزینش مقطعی از زندگی ترامپ اگرچه آغاز قابل قبولی دارد اما پایانش بی حساب و کتاب است، می توانست بعد از ساخت برج ترامپ و آباد کردن نیویورک تمام شود و یا می توانست به سالهای دهه 90 او بپردازد و حتی تا نامزدی اش برای ریاست جمهوری هم پیش برود، اما معلوم نیست چرا فیلمساز یک دفعه ماجرا را کات زده و با جملاتی از ترامپ تمامش می نماید. جملاتی درباره قانون 3 وجهی ترامپ که در واقع همان قانون اجرایی آمریکایی هاست؛
قانون پوست کلفتی و جنگ و حمله در این دنیا جهنمی،
قانون حقیقت آنچه است که من می گویم،
و قانون همیشه خودت را پیروز نشان بده ولو در شکست ها،
و اینجاست که در عمق چشمان ترامپ (آخرین نمای فیلم) پرچم در اهتزاز آمریکا پیداست، همان اصلی که او در همه شعارهای انتخاباتی اش مطرح ساخت.
این هیولا چهره ای است که آمریکا می خواهد از خودش به دنیا نشان دهد تا همه را بترساند و این موضوع را علی عباسی به خوبی در فیلمش تبلیغ می کند. همان هیولایی که یهودیان صهیونیستی مانند روی کوهن و لازلو تات ساختند.
که اگرچه ممکن است زمان هایی آن بنیانگذاران را ظاهرا چندان تحویل نگیرد ولی همچنان قدردانشان است و برایشان تولد می گیرد. به نظر می آید سازندگان "کارآموز سفارش" هر دو طرف را قبول کرده اند و اگرچه از پس ارائه یک فیلم قابل تامل در این باره برنیامده اند ولی همه بضاعت و توانایی خود را به کار گرفته اند!
به هر حال علی عباسی که در فیلم قبلی اش یعنی "عنکبوت مقدس" حتی نتوانسته بود در حد نوآموزان مدرسه ای، راکوردهای دو پلان را حفظ کند و هر یک از پلان ها ساز خودش را می زد، همین که در فیلم "کارآموز" در آن سطح فاجعه، گاف نداده، باید برای سفارش دهندگان، غنیمت باشد. چون به جز او دیگر چه کسی را می توانستند برای ساخت چنین فیلم تبلیغاتی پیدا کنند و کدام فیلمساز امروز هالیوود، حاضر بود چنین تحقیری را بپذیرد!

ترامپریاست جمهوریهالیوودآمریکا
مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید