به بهانه برپایی نمایشگاه کتاب
در میان تمامی افرادی که از سوزاندن کتابخانه های ایران در زمان ورود مسلمانان نوشته و سخن گفته اند (که بنا به اعتراف خودشان، اغلب از کتاب تاریخ ایران سرجان ملکم انگلیسی اخذ کرده اند) هیچکدام از اینکه آن کتابخانه ها به خصوص "کتابخانه ملی" مورد نظرشان در کجا واقع بوده، سخنی نگفته اند! واقعا آن کتابخانه ها در کجا قرار داشته؟ در همدان بوده؟ در اصفهان بوده؟ در شیراز یا تبریز بوده؟ در نیشابور بوده؟ در تیسفون ؟ در آسمان یا در زیر زمین بوده ؟ در کجا بوده است؟
آدرس و مکان و محل آن کتابخانه ها در هیچ منبع و مدرک تاریخی ذکر نشده است. (حتی در کتاب سرجان ملکم) این در حالی است که مکان کتابخانه مصر که مدعی شده اند توسط مسلمانان سوزانده شده (و همین واقعه را دلیل رخ داد مشابه آن در ایران دانسته اند) به طور مشخص در همه تواریخ و مکتوبات تاریخی در بندر اسکندریه ذکر شده است.
استاد مرتضی مطهری در کتاب "خدمات متقابل اسلام و ایران" در این باره نوشته :
"...در حالی که جزییات حوادث فتوحات اسلامی در ایران و روم در این مکتوبات تاریخی ضبط و ثبت شده اما نامی از کتابخانه ای در ایران اعم از آنکه به آتش کشیده شده باشد و یا به آتش کشیده نشده باشد، در هیچ مدرک تاریخی وجود ندارد بلکه مدارک خلاف آن را ثابت می کند. این مدارک متفق القول هستند که اساسا در حوزه زردشتی علاقه ای به علم و کتابت وجود نداشته است...."
اما راجع به کتابسوزی اسکندریه که بسیاری از مدعیان کتابسوزی مسلمانان در ایران، آن را اثبات مدعایشان می دانند:
اولا تاریخ اسلام و فتوحات اسلامی چه به طور عموم و چه به طور خصوص (یعنی فتوحات یک منطقه خاص) از اواخر قرن دوم تدوین شده و آن کتب هم موجود است و پیش از آن، هیچ مکتوب یا تاریخی در این مورد وجود ندارد. راجع به فتح اسکندریه مخصوصا، علاوه برمورخین اسلامی،چند تاریخ نگار مسیحی نیز فتح این شهر را به دست اعراب با تفضیل فراوان نقل کرده اند.
در هیچ یک از کتب اسلامی یا مسیحی و یا یهودی و غیر اینها که قبل از جنگ های صلیبی تدوین شده، اسمی از کتابسوزی اسکندریه نیست. تنها در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم است که برای اولین بار "عبداللطیف بغدادی" که مردی مسیحی بود، در کتابی به نام "الافاده والاعتبار فی الامور المشاهده والحوادث العاینه بارض مصر" (که موضوع آن امور و حوادثی است که شخصا مشاهده کرده و در حقیقت یک نوع سفرنامه محسوب شده) در بخشی که عمودی را به نام "عمودالسوادی" در محل سابق کتابخانه اسکندریه توصیف می کرده، نوشته:
"...و گفته می شود که این عمود یکی از عمودهایی است که برروی آنها رواقی استوار بوده و ارسطو در این رواق تدریس می کرده و دارالعلم بوده و در اینجا کتابخانه ای بوده که عمرو عاص به اشاره خلیفه آن را سوخته است..."
عبدالطیف بدون هیچ سند مکتب و با تاکید بر اینکه ، راوی اگر سندی در اختیار می داشت ، مطلبش را با ذکر آن سند نقل می کرد مانند طبری و امثال آن و یا نقل را حداقل با ذکر تاریخ و نشانه نقل می کرد. محققین اروپایی معمولا به نقل های تاریخی بدون مدرک و مآخذ اعتنایی نمی کنند و آن را غیر معتبر می دانند. از طرف دیگر عبداللطیف کتاب خود را در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم تالیف کرده که با حادثه فتح اسکندریه نزدیک به ششصد سال فاصله دارد و در همه این ششصد سال در هیچ کتاب تاریخی و از زبان هیچ مورخی اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی چنین روایت مهمی دیده و شنیده نشده در حالی که همین تواریخ به کررات شهادت داده اند که اساسا کتابخانه اسکندریه پیش از فتح این شهر بدست مسلمانان، چندین بار مورد تاراج و یغما و حریق واقع شده بوده است و هنگامی که مسلمانان، اسکندریه را فتح کردند ، اساسا دیگر کتابخانه ای به صورت سابق وجود نداشت.
ویل دورانت در تاریخ تمدن خود می نویسد:
"...از جمله دلایل ضعف این روایت ( روایت عبداللطیف) این است که :
1- قسمت مهم کتابخانه اسکندریه را مسیحیان متعصب به دوران اسقف توفینس به سال 392 میلادی ( در حدود 250 سال قبل از فتح اسکندریه به دست مسلمانان ) سوزانده بودند.
2- در مدت پنج قرن که از وقوع حادثه تاثبت حادثه مفروض در کتاب عبداللطیف فاصله بود ، هیچ یک از مورخان درباره آن سخن نیاورده اند در صورتی که "اتیکوس" مسیحی به سال 322 هجری ( 933 میلادی) اسقف بزرگ اسکندریه بود ، فتح این شهر را به دست اعراب با تفضیل فراوان نقل کرده است. به همین جهت غالب مورخان این قضیه را نمی پذیرند و آن را افسانه می پندارند..."
ویل دورانت مراحل تدریجی نابودی کتابخانه اسکندریه را به وسیله مسیحیان در جلدهای ششم و نهم و یازدهم تاریخ تمدن خود به تفضیل آورده است.
گوستاو لوبون نیز در کتاب "تمدن اسلام و عرب " در این باره نوشته :
"...سوزانیدن کتابخانه اسکندریه که آن را به فاتحین اسلام نسبت داده اند جای بسی تعجب است که یک چنین افسانه موهومی چگونه در این مدت متمادی به شهرت خود باقی مانده است و آن را تلقی به قبول نموده اند. ولی امروز بطلان این عقیده به ثبوت پیوسته و معلوم و محقق گردیده است که خود نصاری پیش از اسلام همچنانکه همه معابد و خدایان اسکتدریه را با کمال اهتمام منهدم نمودند ، کتابخانه مذکور را نیز سوزانیده برباد دادند ، چنانکه در زمان فتح اسلام از کتاب های مزبور چیزی باقی نمانده بود تا آن را طعمه حریق سازند..."
کتابسوزی در غرب از جنگ های صلیبی تا امروز
اما سابقه کتابسوزی در غرب به جنگ های صلیبی و مقابله صلیبیون با مسلمانان در آندلس می رسد. در تاریخ آمده است که وقتی در اواخر قرن پانزدهم میلادی، سرانجام پس از قرن ها صلیبیون با دسیسه چینی و فریب کاری، به حکومت 800 ساله مسلمانان پایان دادند، کتابخانه های بسیاری از آنها باقی مانده بود از جمله کتابخانه 400 هزار جلدی کوردوبا یا کتابخانه های گرانادا و والنسیا و اشپیلیه و ...
صلیبیون خشم خود را تنها بر سر مسلمانان با کشتار و سوزاندن و آواره ساختن آنها، نریختند بلکه همه آن صدها هزار جلد کتاب را به میادین شهرها آورده و به آتش کشیدند. نقل است که تنها کتب پزشکی را نگه داشتند تا بتوانند از آنها برای درمان بیماری های خود استفاده نمایند.
اما تداوم آن کتاب سوزی، امروز نیز توسط صلیبیون صهیونیست حاکم بر جهان غرب، وجود دارد. اهانت به قرآن کریم و سوزاندن آن توسط برخی افراد معلوم الحال در سالهای 2010 و 2023 و ... در آمریکا و سوئد از جمله ادامه آن کتاب سوزی در قرن 21 و توسط مرتجعین مدرن جهان امروز است.
در سپتامبر 2021 نیز در یک سری از مدارس کانادا، به بهانه آشتی با بومیان این کشور، صدها جلد کتاب سوزانده شد و چنین موضوعی در یکی از کشورهای مدعی علم و آگاهی، آن هم در هزاره سوم، حیرت و خشم جهانیان را برانگیخت.