سعید مستغاثی
سعید مستغاثی
خواندن ۶ دقیقه·۴ ماه پیش

کاراگاه چرخ طیاره و کانون کارگردانان!


این صحنه ای از فیلم "فروشگاه بزرگ" برادران مارکس ساخته چارلز رایزنر در سال 1941 است. صحنه ای از دفتر کاراگاهی به نام "چرخ طیاره" (گروچو مارکس
دفتری که با ورود مشتری، از یک آشپزخانه در به داغان قدیمی به یک دفتر کارِ تر و تمیز بدل شده و چرخ طیاره و دستیارش "وکی" (هارپو مارکس) که تا لحظاتی قبل در حال درست کردن صبحانه و متعلقات آن مثل قهوه و تخم مرغ نیمرو و ... بودند،
ناگهان مشغول صحبت های جدی با مقامات قضایی مثل دادستان و همچنین رییس پلیس و ... و پاسخ به زنگ های پشت سر هم از تلفنی می شدند که قطع بود! و نامه های جعلی که توسط یک دست مصنوعی به کاراگاه داده می شد!!
حالا در این فضای گروتسک گونه، تحلیل و جملات کاراگاه "چرخ طیاره" از همه جالب تر به نظر می رسد که همواره با تفکری عمیق می گفت:
"قضیه خیلی پیچیده است! ... دوباره با جزییات شرح بدهید"!!

داستان و قضیه "صنف" و "صنف بازی" در سینمای این مملکت هم تقریبا همین حکایت است که بنده از حدود 25 سال پیش در انواع و اقسام رسانه ها و نشریات درباره اش نوشته ام
نوشتم که اغلب مدعیان این قصه، چندان از ماجرای "صنف" سر در نیاورده و بعضا آن را با حزب سیاسی و گروه و باند اشتباه گرفته اند،
چه در زمان مرحوم سیف الله داد که دو صنف به اصطلاح تهیه کنندگان را به هم پیوند داد و خانه سینما را حال و هوایی دیگر بخشید،
چه در دوران شمقدری که آن را تعطیل کرد و صنف خود را به راه انداخت و چه امروز ...
مصداقش همین شبه بیانیه کانون ظاهرا کارگردانان است که اگر تیتر و امضای آن نبود، شخصا فکر می کردم که در سالهای 58 و 59 سیر می کنیم و با قطعنامه راهپیمایی یکی از گروهک های رایج آن زمان مواجهیم که معمولا در بندهای آن، "بایدها" و "نبایدها" بیداد می کرد و به دنبال قرائت هر بند هم صدای جمعیت بالا می رفت که "صحیح است، صحیح است...."
(البته بین خودمان باشد که انشاء آن حضرات، انصافا از این آقایان بهتر و بی غلط تر بود، چون این ها در واقع کپی آنها محسوب شده و به قول مارکس اگر آنها تراژدی بودند، تکرارشان قطعا کمدی خواهد بود!!)
به نظر نمی آید همه اعضای شورای مرکزی کانون کارگردانان (که بعضا از دوستان قدیمی بنده هستند) در نوشتن این بیانیه شرکت داشته اند و گویا تنها یک نفر آن را نوشته و بقیه بی خیال شده اند!
البته به نظرم آن یک نفر هم که معلوم نیست چگونه خود را گنده این صنف به حساب آورده، تا کنون بیشتر از اینکه سینما را بلد باشد، به حرف زدن و شعر و شعار دادن (مثل این بیانیه) مشغول بوده!

بازهم مصداقش فیلم در انتظار اکران این جناب است که اگرچه در بیانیه خود، به اصطلاح متعرض سینمای کمدی و به اصطلاح عامه پسند شده و از برج عاج، مخاطبانش را تحقیر کرده
اما طرفه انکه خودش یکی از مبتذل ترین آثار شبه سینمایی این سالها را ساخته که ستاره هایش دو تن از بازیگران درجه دو و سه سریال های به اصطلاح طنز تلویزیونی بوده و نقطه اوجش هم حرکات ناموزون با آهنگ ماکارناست!! و خلاصه به اصطلاح یکی دو تا سور به همه شبه فیلم های مبتذل این پنج شش سال اخیر زده!!
و البته ایشان شبه فیلمنامه دیگری هم داشتند که در آن، برای دو و نیم فیلم ساخته شده و نبوغ و استعداد نداشته خود، کلی شیشه نوشابه باز کرده و شاکی شده بود که اگر می گذاشتند، تاکنون کلی جوایز اسکار و جشنواره های کن و برلین و ونیز و .... را درو کرده بود!!
اما عجیب است که در این شبه بیانیه کانون ظاهرا کارگردانان، به جز شعر و شعارهای عقب افتاده و ریسیده و پوسیده، هیچ سخنی از "فیلم" و "سینما" نیامده، انگار نه انگار که این سخنان مربوط به یک صنف سینمایی است!
البته چندان هم دور از انتظار نبود، که شاید تا قبل از این سه سال و پیش از خواندن خیل متون کسالت بار و دیدن انبوه شبه فیلم های این حضرات، هرگز باور نمی کردم، تا این اندازه خالی از عناصر "فیلم" و "سینما" باشند،
با اینکه همه 40 سال گذشته، این سینما را از نزدیک شاهد بوده ام اما هرگز باور نمی کردم تا این حد، خالی و پوک باشد و (همانطور که در ابتدای راه گفتم) بیش از نود درصد محصولات و تولیدات آن، اساسا با سینما فاصله ای بعید داشته باشد؛
متونی مدعی فیلمنامه که حتی در املای کلمات پر از غلط و در جمله بندی و انشاء مملو از اشتباه و در روایت گری و استاتداردهای فیلمنامه، فاجعه بودند،
و شبه فیلم هایی که نه داستان داشتند و نه شخصیت، نه شروع می شدند و نه تمام و زیر خط فقر استاندارد سینما به نظر رسیدند،
خصوصا آنها که تحت عنوان فیلم های (به قول آقایان) "متفکر" به جشنواره های خارجی رفتند و علیرغم همه قیل و داد، در این دو سه سال اخیر، در همان جشنواره ها، محل گربه هم به آنها نگذاشتند!!

اما دوستان نسبتا گرامی! فارغ از همه شعر و شعارها، به دور از همه "خودی" یا "ناخودی" و "بیخودی" کردن ها و "باید ها" و "نبایدها" گفتن، شما در ابتدا بایستی سینما را یاد بگیرید! (البته این قبلا هم عرض کرده ام)
بدون دانستن و احاطه به سینما و عناصر آن، همه حرف ها و بیانیه ها و شعر و شعارهایتان، فقط "لاف در غریبی است" و به قول آن ضرب المثل معروف ایرانی: "(...) در بازار مسگرها"!
کاراگاه چرخ طیاره و دستیارش، اگر هم لاف می زدند، حداقل آن را بلد بودند و در جای خود به کمک و یاری موکلانشان رفتند اما شوربختانه لاف زدن شما همان حکایت "لاف در غریبی" است که حتی صدایش هم گم می شود!
حداقل رفتار این دو سه سال اخیر جشنواره های محبوب و معبودتان (حتی درجه دوم ها) ، باید این نکته را روشن کرده باشد که دیگر بدون "سینما"، تحقیرتان می کنند ولو جایزکی از آستینشان بیرون بیاورند ولی دیگرتحویلتان نمی گیرند! تمام شد!!
واقعا یک فکر اساسی بکنید، حتی شده فقط خرده ای "سینما" و عناصر آن را قاطی این تولیداتان بکنید، تا اینقدر تهی و خالی و بی مغز نباشد.
نگاه کنید همکاران شما در سینمای جهان چه می کنند، به همین جشنواره برلین یا کن و حتی مراسم اسکار سال گذشته (که اینقدر برایش یقه می درانید) نگاه کنید و یاد بگیرید.
حداقل بیانیه هایتان را درست و با انشاء روز (نه با لحن 45 سال قبل) بنویسید. بیانیه ای که جاناتان گلیزر روی سن مراسم اسکار خواند یا بیانیه صد و پنجاه سینماگر یهودی در دفاع از جاناتان گلیزر که واکین فینیکس قرائت کرد را ببینید و بخوانید که فقط در چند جمله، چقدر رسا و شیوا و بدون غلط و بدون شعر و شعار و کاملا سینمایی و هنرمندانه، مقصود خود را بیان کرده بودند.
انصافا آنها را با این سیاه مشق شبه مدرسه ای پرغلط خود مقایسه کنید که به نظرم، حتی دادن نمره دو (آن هم برای تعداد کلماتش) به نظر اسراف می آید!
حالا اشکال ندارد، اگر سینما یاد گرفتن سخت است و دیگر در این سن و سال حالش را ندارید، حداقل بیانیه نوشتن را بیاموزید و یا نوشتن بیانیه ها را به فرد متخصص بسپارید تا مثل کاراگاه چرخ طیاره، وسایل صبحانه را با ابزار کاراگاهی قاطی نکند!!

چرخ طیارهکانون کارگردانانخانه سینماصنفحزب سیاسی
مستندساز و کارشناس سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید