
16 جولای، بیست و ششمین سال اکران آخرین فیلم استنلی کوبریک یعنی "چشمان باز بسته" بود. فیلمی که با 400 روز فیلمبرداری رکورد طولانی ترین تولید تاریخ سینما را شکست و کارگردانش 4 روز بعد از نمایش نسخه نهایی نشده آن برای روسای برادران وارنر (تولید کننده فیلم) و همچنین تام کروز و نیکول کیدمن (بازیگران اصلی فیلم) به شکلی ناگهانی و در خواب دچار سکته قلبی شد و در 70 سالگی درگذشت.
در صحنه ای از فیلم "چشمان باز بسته"، دکتر ویلیام هارفورد (تام کروز) که به دعوت دوست قدیمی اش، زیگلر (سیدنی پولاک) به منزل او رفته و از او می شنود در همان مجلس شبه فراماسونری شب قبل که بیل هارفورد هم تصادفا و به دلیل رفاقت با موزیسین آن مجلس، نیک نایتینگل (تاد فیلد) و بدست آوردن حرف رمز ورود به آن، حضور داشته، شرکت کرده بوده!
مجلسی که بیل برای شرکت در آن، ناگزیر شبانه و از طریق نامعمول لباس ویژه و ردای آن و همچنین ماسک مخصوص حضور در آن مراسم را تهیه کرده بود!
زیگلر می گوید که از همه چیز خبر دارد، اینکه زنی ناشناس با ماسک به بیل هشدار داد هرچه زودتر مجلس را ترک نماید که خطری جدی جانش را تهدید می نماید. اینکه سرانجام بیل هارفورد در آن مجلس گیر افتاد و به دلیل ندانستن حرف رمز دوم (که هرگز وجود نداشت!) مستوجب مجازات شناخته شد اما همان زن ناشناس خود را فدا کرد و ضمانت آزادی بیل گردید در حالی که سرکرده آن مجمع به شدت تهدید نمود هرگونه جستجویی درباره مجلس فوق و سخن گفتن درباره اش مجازات مرگ را برای بیل قطعی می سازد.
زیگلر در برابر به هم ریختگی بیل، توضیح داد که همه اینها یک بازی بوده و برای ترساندن بیل به کار رفته و فقط خواسته اند او از آنجا برود و به اصطلاح پشت سرش را هم نگاه نکند.
اما بیل صبح همان روز از طرق روزنامه مطلع شده بود، آن زن ناشناس که در واقع ملکه زیبایی سالهای قبل بوده، شب پیش اوردوز کرده و به بیمارستان انتقال یافته و فوت شده است!
دوستش یعنی همان نیک نایتینگل نیز که حرف رمز ورود را در اختیار بیل گذارده بود، بنا به گفته مسئول اطلاعات هتلش، توسط دو مرد قوی هیکل ربوده شده و غیبش زده است!!
بیل از زیگلر پرسید آیا همه اینها بازی است؟! و پاسخ زیگلر به گونه ای خیلی خوش بینانه این بود که نیک به شهر خودش منتقل شده و ملکه زیبایی اوردوز کرده هم واقعا مواد مخدر زیاد مصرف نموده و یک اوردوز معمولی نموده و کسی در مرگش دخالت نداشته است! همین!!
4 روز پس از نمایش نسخه اولیه فیلم "چشمان باز بسته" برای روسای کمپانی برادران وارنر هم وقتی در 7 مارس 1999، استنلی کوبریک در خواب سکته کرد، در حالی که همه همراهان و دوستان و خویشاوندانش براین نکته تاکید داشتند در طی روزها و ماههای قبل، هیچ نشانه ای از بیماری یا حتی خستگی و یا نشانه هایی از آسیب های روحی و جسمی بروز نداده بود، اما بازهم گفتند فقط یک سکته و مرگ معمولی بوده است و بس! همین!!
انگارکوبریک از آینده و نتیجه فیلمی که می ساخت، مطلع بود تا صحنه ای مشابه مرگش را در فیلم بگنجاند. تا برای آنهایی که بیشتر و عمیق تر می اندیشند و با سینما و زبان فیلم آشنایی موثرتری دارند، در آخرین اثرش که می تواند در واقع وصیت نامه هنری و سینمایی اش باشد، نشانه هایی از پاسخ سوالاتشان را ببینند.
استنلی کوبریک فرزند و نواده یک خانواده یهودی لهستانی/رومانیایی بود که در نیویورک به دنیا آمد و اگرچه هیچگاه تحصیلات عالیه نداشت اما عاشق عکاسی و سینما بود و از روی دست بزرگانی همچون آیزنشتاین بسیار آموخت.
اغلب فیلم هایی که ساخت، چالش های متعددی در عالم سینما و فراتر از آن ایجاد کردند، اگرچه در دایره توجه کمپانی های هالیوود قرار داشت ولی به دلیل شلنگ و تخته انداختن هایش، چندان در فصل جوایز و اسکار تحویل گرفته نشد و از سطح نامزدی جوایز بالاتر نرفت. تا جایی که حتی برای فیلم "شاینینگ" یا "درخشش"، دو تمشک طلایی به عنوان بدترین ها گرفت!!
تنها اسکار فیلم هایش، برای جلوه های ویژه فیلم "2001: یک ادیسه فضایی" بود! اگرچه همواره مورد توجه و ستایش منتقدان قرار داشت.
فیلم راههای افتخار (1957) که به اطاعت کورکورانه در ارتش فرانسه می پرداخت، مدتها در این کشور و برخی دیگر کشورها مانند سوییس توقیف بود، "دکتر استرنج لاو" (1964) مضحکه و تمسخر جنگ سرد و ارتش آمریکا و شوروی به شمار آمد،
"2001 : یک ادیسه فضایی" در واقع پیش درآمد تصویری سفر انسان به کره ماه بود و از همین جا، ارتباط استنلی کوبریک با دولت آمریکا و ناسا (سازمان فضایی آمریکا) شکل گرفت، چنانچه براساس فیلم چند دقیقه ای که چند سال پیش منتشر شد، او همه طراحی ها و صحنه پردازی ها و دکوپاژ و فیلمبرداری از نمایش پیاده شدن و قدم زدن انسان بر روی کره ماه را انجام داده بود، آنچه تصور می شد و می شود که واقعا به دنبال سفر انسان به ماه اتفاق افتاد!
در پی همین تجربه بود که کوبریک موفق شد لنز بسیار حساسی که ناسا برای عملیات فضایی اش ساخته بود را در فیلم بری لیندون (1975) به کار بگیرد تا صحنه هایی را برای اولین بار با نور شمع فیلمبرداری کند!!
فیلم "پرتقال کوکی" در سال 1971، نمایش خشونت افسارگسیخته در عصر مدرن بود که آن هم با توقیف هایی از جمله در انگلیس مواجه شد و حتی بعضا از پرده های سینما پایین کشیده شد.
فیلم "شاینینگ" یا "درخشش" در سال 1980 براساس رمانی از استفن کینگ، حکایت نویسندگی در یک فضای خوف انگیز و ایزوله شده در آمریکا بود، آن هم در آغاز دوران ریگانیسم.
به کارگیری استیدی کم برای فیلمبرداری این فیلم، صحنه های تعقیب و گریز منحصر به فردی ایجاد کرد که تا مدتها، علاقمندان سینما را در حیرت چگونه تصویربرداری آن صحنه ها باقی گذارد.
غلاف تمام فلزی (1987) نقد و اعتراض تکان دهنده کوبریک به یک اطلاعت کورکورانه دیگر (هولناک تر از "راههای افتخار") در جنگ های دور از مرزهای آمریکا بود با ساختاری گیج کننده و پیچیده که تا مدتها اثر خود را بر اذهان حک نمود.
عمر کوبریک قد نداد تا نسخه نهایی فیلم "چشمان باز بسته" را خودش آماده کند و موقع نمایش فیلم در 16 جولای 1999، بیش از 4 ماه بود که رخ در نقاب خاک کشیده بود. اما آنچه مسلم است، شاید او بیش از هرکسی از میان فیلمسازان هم عصر خویش، با مناسبات سینمایی و سیاست و پشت پرده ها و ... در سینماو سیاست غرب آشنا بود.
زمانی که کمپانی ها چندان روی خوشی به فیلمسازان جوان نشان نمی دادند، کرک داگلاس (هنرپیشه و تهیه کننده معروف دهه 1960)، کمپانی یونیورسال را با میلیون ها دلار پای ساخت فیلم "اسپارتاکوس" آورد، برای فیلم "راههای افتخار" باز هم ارتش امکاناتش را در اختیارش گذارد و از زمان تولید فیلم "2001: یک ادیسه فضایی"، ناسا به طور تمام و کمال با او همکاری داشت تا سفر نمایش اش به کره ماه را هم پوشش دهد. "بری لیندون" یکی از پروژه های ضایع سازی سبک زندگی انگلیسی بود که در دهه 70 بسیار در هالیوود رواج داشت و حتی او را به نامزدی اسکار بهترین کارگردانی و فیلم هم رسانید.
و بالاخره "چشمان باز بسته"، آب در خوابگه مورچگان بود که سرانجام به جانش نیز رحم نکردند.