به بهانه نامزدی فیلم "تاپ گان : ماوریک" برای بهترین فیلم درام گلدن گلوب 2022
در یکی از صحنه های پایانی فیلم "دکتر استرنج لاو" یا "چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و بمب را دوست بدارم" ساخته استنلی کوبریک فقید، وقتی فرمانده هواپیمای B- 52 آمریکایی حامل بمب اتمی، موفق نشد توسط سیستم خودکار و یا حتی بازکردن دریچه بمب، آن را پرتاب کند، خودش کلاه کابوی بر سر گذاشت، روی بمب نشست و با قطع همه سیستم های اتصال همراه بمب به پایین پرتاب شد، در حالی که گویی در حال رام کردن اسبی وحشی، کلاه کابوی خود را در هوا تکان می داد، مانند همان گاوچران ها فریاد می زد: "اییییییی هه" یا "یووهوووو"
این فریادی است که در بسیاری از آثار وسترن سینمای آمریکا از زبان گاوچران ها شنیده ایم، آن هم در زمانی که گله های گاو را حرکت داده و یا در حال رام کردن اسبان وحشی بودند.
و حالا این نوع فریاد را در فیلم "تاپ گان" می شنویم؛ هم در نسخه اول سال 1986 ساخته تونی اسکات و هم در نسخه اخیر جوزف کاسینسکی که پس از 36 سال از قسمت اول ساخته شد، وقتی خلبان های هواپیماهای جنگی در موقعیتی پیروزمندانه قرار می گیرند (مثلا در فیلم سال 1986، هنگامی که پت میچل موفق شد در درگیری هوایی، مربی و فرمانده خود را شکست دهد و یا در همین فیلم 2022، پت میچل یا همان ماوریک با یک هواپیمای جدید، سرعت 10 ماخ را پشت سر گذارد) همان فریاد های "اییییییی هه" یا "یووهوووو" را شنیدیم و دیدیم مثل یکی از صحنه های انتهایی اولین فیلم "جنگ های ستاره ای" به نام "یک امید تازه" ساخته جرج لوکاس که در اوج تعقیب و گریز جنگنده های دارت ویدر و نیروهای تحت فرمانش با هوانورد لوک اسکای واکر که برای نابودی مرکز ستاره مرگ به سوی آن پیش می رفت، ناگهان هان سولو (یکی از شخصیت های اصلی مجموعه "جنگ های ستاره ای") برای کمک سر رسید، با هدف قرار دادن و نابودی یکی از جنگنده های دار و دسته دارت ویدر، همان فریاد گاوچرانی را سر داد که : "اییییییی هه" یا "یووهوووو"
قضیه مثل لمس آن سنگ سیاه صیقلی خورده در فیلم "2001: یک ادیسه فضایی"استنلی کوبریک است که چه در مواجهه میمون های انسان نما (نسناس ها) و در چه در برابر انسان هایی که فضا را تسخیر کرده و همه زندگی شان توسط A.I یا Artificial Intelligence یعنی همان هوش مصنوعی می چرخید، یکسان به نظر می رسد!
حالا آمریکایی های گاوچران هم به فاصله چندین قرن، همچنان با همان روحیه گاوچرانی و کابوی همراه است(که به قول خان مظفر در "هزاردستان" مرحوم علی حاتمی، "آمریکایی در هر لباسی باشه یک کابوی و یک کابوی همیشه دنبال بوفالوه") چه روی گاو و اسب باشد، چه در حال راندن گله گاوها، چه در زمان پرتاب بمب اتمی از یک هواپیمای B-52، چه پشت هواپیماهای جنگی پیشرفته و حتی در زمان های دور و در مکانی بسیار دورتر (مثل فیلم های "جنگ های ستاره ای").
محور فیلم "تاپ گان: ماوریک" ساخته جوزف کاسینسکی هم همین تداوم گاوچرانی و کابوی مسلکی آمریکایی هاست. کابوی ها یا گاوچران ها دارای خصوصیات مشخصی بودند، همواره ششلول یا هفت تیر به کمر خود می بستند و با زبان گلوله با دیگران حرف می زدند، سرمایه داران شان، مزارع بزرگ و گله های گاو داشتند و برای نگهداری آن گله ها، گاوچران استخدام می کردند که این گاوچران ها اغلب از راهزن ها و قاتلان تحت تعقیب انتخاب شده و بعضا برای خود دار و دسته راه انداخته و به قتل و غارت دیگران می پرداختند.
اما در میان همه آن گله های گاو و مردمان تسلیم شده، کسانی هم بودند این غارتگری (که بعضا توسط امثال قاضی "روی بین"، شکل و صورت قانون هم پیدا می کرد) را بر نمی تابیدند و عنوان "یاغی" و "سرکش" و "خارج از قانون" را می گرفتند، اعلامیه ای هم با زیر نویس WANTED و مبلغ درشتی جایزه نقدی برای مرده و زنده شان تعیین می گردید.
در فیلم "تاپ گان: ماوریک" هم صحبت از یک دولت سرکش و یاغی است که مشغول غنی سازی اورانیوم بوده و تا 3 هفته بعد به بمب اتم دست پیدا می کند! صورت مسئله خیلی آشنا است! همان جمله معروفی که تا امروز بیش از دو دهه است ازسوی کشورهای غربی و به خصوص آمریکا علیه ایران می شنویم.
حالا گروه "تاپ گان" که از زبده ترین و نخبه ترین خلبان های آمریکا تشکیل شده بایستی برای به مرکز غنی سازی اورانیوم در کشور یاد شده حمله برده و آن را نابود سازند. اگرچه مرکز فوق در میان دره ای بسیار عمیق قرار دارد که توسط موشک های زمین به هوای اس-۱۲۵پیچورا و نسل پنجم سوخو-۵۷ و البته چند فروند هواپیمای قدیمی اف 14 یا "تام کت" محافظت می شود.
آموزش گروه تاپ گان برعهده کاپیتان پیت میچل با نام مستعار ماوریک (بابازی تام کروز) گذارده می شود که در واقع قهرمان و شخصیت اول قسمت اول "تاپ گان" به حساب می آید. در آن قسمت او با هوشمندی و (به قول یکی از مسئولین آنالیز آموزش تاپ گان به نام "چارلی") با نبوغ خود توانسته بود هم برخی دوستانش را طی ماموریت های خطرناک نجات دهد و هم در درگیری با هواپیماهای دشمن (در آن زمان شوروی) آنها را مغلوب کرده و عملیات طراحی شده را با پیروزی به انجام برساند.
اینک کاپیتان پیت ماوریک میچل، در گروه آموزشی خود، پسر دوست و خلبان کمکی خود در قسمت اول به نام "برادشاو" یا "گوس" که در یکی از ماموریت ها کشته شد را همراه دارد با نام "روستر" که ماوریک را مسئول قتل پدر خود می داند.
اما ماوریک به دلیل تخلفات و سرپیچی های متعددش (همان فرمول آمریکایی درباره کابوی) قرار نیست در ماموریت محرمانه تاپ گان شرکت کند و تنها وظیفه اش آموزش گروه است. ولی طرحی که ارائه می دهد، تنها راه نفوذ و نابودی مرکز غنی سازی کشور یاغی مورد نظر به شمار می رود.
می توان گفت در فیلم "تاپ گان: ماوریک"، تمامی فرمول های معمول فیلم های حادثه ای و اکشن نعل به نعل رعایت شده؛ از قهرمان متخلف و بی بند و بار و تک و تنها تا عشق های حاشیه ای و بی خاصیت تا ضد قهرمان هایی که سر بزنگاه به کمک می آیند تا روسا و فرماندهان مخالف قهرمان تا نجات پیدا کردن در اوج ناامیدی و در دقیقه 90 و حتی در وقت اضافی ولو با ضربات پنالتی و تا ....
اگر تونی اسکات فقید می خواست با "تاپ گان" خود در سال 1986، فرمول های آن زمان هالیوود را شکسته و روایتی متفاوت ارائه دهد که البته حاصل کار، فیلمی درهم و سردرگم از کار درآمد اما کاسینسکی که تجاربی مثل "اوبلیویون" و "ثور : میراث" را در کارنامه خود دارد، همه کلیشه ها را به طور کامل رعایت کرده و تقریبا موردی را از قلم نینداخته است.
حتی صحنه های تعقیب و گریز انتهایی فیلم و درون دره های پرپیچ و خم عینا شبیه صحنه های انتهایی همان فیلم "جنگ های ستاره ای : یک امید جدید" از کار در آمده؛ خلبان های دشمن با کلاه کاسکت کاملا سیاه (مانند خلبان های دارت ویدر) و در حال تلاش برای نشانه گیری و قفل کردن روی هدف و سر رسیدن ناگهانی هنگمن (مثل هان سولو) در زمانی که امیدی باقی نمانده و ...
طرفه آنکه سازندگان فیلم به طرز آشکاری سعی داشته اند هیچ نشانه ای از آن کشور و دولت یاغی و سرکش مطرح شده که غنی سازی اورانیومش تا 3 هفته به بمب اتم ختم خواهد شد را نشان ندهند. علائم روی هواپیماهای جنگی نسل پنجم یا همان سوخوی 57، هیچ مشخصه ای ندارد و سرزمینی که هواپیماهای اف 18 آمریکایی از روی ناو هواپیمابر و آب های آزاد واردش می شوند، کوهستانی و پربرف با پوشش گیاهی کاج و سرخس به نظر می رسد که بیشتر روسیه شمالی و سیبری را تداعی می کند. از چهره خلبان ها یا مکالمه احتمالی هم هیچ تصویر روشن یا صدایی نداریم.
پس تا اینجا سازندگان فیلم حق دارند که تاکید کنند منظورشان به هیچ کشور خاصی نبوده و تنها دولت هایی مد نظر قرار داشته اند که برخلاف خواست آمریکایی ها رفتار کرده و به قول آنها یاغی گری و سرکشی نموده اند.
اما تنها یک مشخصه در فیلم وجود داره که نشان می دهد مقصود از دولت سرکش و کشوری که با غنی سازی اورانیوم تا 3 هفته دیگر به بمب اتم دست پیدا می کند، کدام است ؟ در واقع وجود هواپیماهای جنگی اف-14 یا "تامکت" در کشور هدف و در فرودگاه نظامی نزدیک به مرکز غنی سازی اورانیوم که در طول فیلم چندین بار (چه هنگام تشریح ابعاد مختلف عملیات، چه در تمرینات عملی و چه در زمان های تذکر مخاطرات عملیات) بر وجود آنها تاکید می شود. ضمن اینکه فرار نهایی ماوریک و روستر که در سرزمین هدف سقوط کرده و گرفتار شده اند، توسط یکی از همین اف-14 ها امکان پذیر شده و به هنگام پرواز با آن، بارها بر قدیمی بودن و از رده خارج بودنش تاکید می گردد.
مطلب پوشیده و پنهانی نیست که هواپیماهای جنگی اف-14 (که در قسمت اول "تاپ گان"، هواپیمای اصلی مورد استفاده گروه به شمار می رفت) به جز ارتش ایالات متحده، فقط در اختیار ایران قرار داده شد و در آخرین سالهای رژیم شاه، 80 فروند از این هواپیما به ایران فروخته شد که 79 فروند آن تحویل و یک فروندش برای برنامه های بعدی در آمریکا نگهداری شد. آمریکا پس از پیروزی انقلاب سعی بسیاری در بازپس گیری این هواپیماهای پیشرفته داشت که بعضا از طریق دولت موقت تا آستانه موفقیت هم پیش رفت اما به انجام نرسید و هواپیماهای فوق در ایران ماند و در طول سالهای دفاع مقدس، صدها عملیات موفق علیه هواپیماهای عراقی انجام داد. از همین روی برای اینکه لوازم یدکی اف-14 به ایران نرسد، آمریکا آن را به هیچ کشور دیگری نفروخت و حتی پس از مدتی خط تولید آن را متوقف ساخت که به هیچوجه ایران قادر به تهیه لوازم یدکی آن ولو از بازارهای غیر رسمی و قاچاق نگردد. اگرچه متخصصان ایرانی به تدریج نه تنها لوازم یدکی بلکه در برابر چشمان حیرت زده کارشناسان جهانی، کلیت آن هواپیما را بازسازی کردند.
به این ترتیب سازندگان فیلم "تاپ گان: ماوریک" به طور رسمی و علنی، ایران را به عنوان یک کشور یاغی تهدید به عملیات تروریستی کرده که خاک آن را مورد تجاوز قرار داده، فرودگاهش را تخریب و تاسیسات هسته ای اش را مورد حمله قرار داده و با دزدیدن یکی از هواپیماهای جنگی اش، به مقر خود در ناو هواپیمابر بازمی گردند.
این تهدید تروریستی آنگاه جدی تر شده و از یک فیلم صرفا سینمایی فراتر می رود که دریابیم اساسا تولید فیلم "تاپ گان: ماوریک" براساس قراردادی مابین کمپانی پارامونت و پنتاگون تولید شد و وزارت دفاع آمریکا برای تبلیغات مورد نظرش به نفع اهداف تروریستی و سلطه طلبانه و علیه ایران، امکان دسترسی سازندگان فیلم را به انبوهی از پیچیده ترین و سری ترین سلاح های ارتش آمریکا فراهم آورد. (توضیح آنکه برخلاف بسیاری از فیلم های مشابه، صحنه های تعقیب و گریز هوایی این فیلم با پرده سبز ساخته نشد و توسط خلبان ها و هواپیماهای واقعی انجام گرفت و حتی برخی از بازیگران اصلی مانند تام کروز، ماهها با این هواپیماها تحت سخت ترین تمرینات قرار گرفتند)
مکان های فیلمبرداری، برخی از محرمانه ترین پایگاههای نظامی آمریکا و عرشه دو ناو هواپیمابر هستهای «یواساس تئودور روزولت» و «یواساس آبراهام لینکلن» بود که در آنها انبوهی از جدیدترین سلاح های تولیدی مستقر هستند و تولید کنندگان فیلم اجازه یافتند دهها دوربین را بر روی هواپیماهای جنگی اف-18 و همیچنین نقاط مختلف پایگاهها و ناوهای هواپیمابر نصب کنند.
افتتاحیه فیلم در آمریکا بر عرضه ناو هواپیما بر "یواساس میدوی" انجام گرفت و تام کروز با یک هلیکوپتر نظامی در این مراسم حضور پیدا نمود. اما افتتاحیه بین المللی فیلم در جشنواره فیلم کن بود که ابتدا در میان شگفتی همگان، عوامل فیلم که برروی فرش قرمز جشنواره حاضر بودند مورد استقبال یک اسکادران هواپیماهای جنگی ارتش فرانسه قرار گرفتند که بر فراز سرشان مانور رنگی انجام دادند، سپس حضور ویلیام (که پادشاه آینده انگلیس به حساب می آید) و همسرش کیت میدلتون، به طور کلی مراسم جشنواره کن برای فیلم "تاپ گان: ماوریک" را از یک مراسم سینمایی خارج ساخت و آن را نه تنها به یک مراسم سیاسی بلکه به یک مانور نظامی برای حمایت از فیلمی درباره عملیات تروریستی علیه ایران تبدیل نمود.
در اوج مراسم نیز "تیری فره مو" (دبیر جشنواره کن) با اهدای نخل طلای این جشنواره (بالاترین و مهمترین جایزه جشنواره کن) در واقع کل این فستیوال سینمایی را در خدمت همان اهداف تروریستی و مانور نظامی 3 کشور اصلی ناتو یعنی آمریکا و فرانسه و انگلیس قرار داد که هر کدام با یک نماد در این مانور نظامی تروریستی شرکت کرده بودند!
ژان لوک گدار، فیلمساز مشهور موج نو سینمای فرانسه (که دو هفته پیش درگذشت) این صحنه گردانی نظامی/تروریستی در جشنواره کن امسال را چنین تشریح کرد:
"... با صحنه سازی جشنواره کن از احتمال وقوع یک جنگ جهانی دیگر و خطر یک فاجعه دیگر، متوجه شدیم فستیوال کن یک ابزار تبلیغاتی است، مانند هر ابزار دیگر... آنها (جشنواره فیلم کن) زیباییشناسی غربی را تبلیغ میکنند. حالا تصور کنید که در جشنواره از جنگ به عنوان ابزار زیباییشناسی استفاده میشود و سهامداران آن هم کشورهای درگیر، یا بهتر بگوییم صاحب «منفعت» هستند و برنامه هایی را پخش میکنند که همه ما تماشاگران آن هستیم..."