دنیا را پشت سر بگذار
Leave the World Behind
برای ضایع کردن هر پدیده ای، بهترین راه، نسخه های جعلی و قلابی و به قول امروزی ها نسخه فیک" است! زمانی برای خراب کردن مبارزان و انقلابیون، انواع و اقسام گروهک های چند نفره و دربه داغان درست کرده و به بازار فرستادند.
زمانی دیگر هر کس از هر جایی یا هر کسی قهر می کرد، روشنفکر می شد و تئوری می داد و ادای تفکر و اندیشه درمی آورد!
دورانی هم به یک باره برخی عارف و سالک شدند و سه تار به دست گرفتند و اناری در گوشه ای گذاشتند و ادای فیلم های عرفانی و هنری درآوردند!!
امروز هم خیلی ها بنا به مد روز، شبکه اجتماعی باز و آخرِ تلگرام و واتس اپ و اینستاگرام (که حتی به غلط می گویند: اینیستا) شده اند!
هنوز به نظرم طرفدار یکی از دو تیم بارسا و رئال بودن یا خواندن کتاب "مرشد و مارگاریتا" بولگاکف یا "ملت عشق" مثل کتاب یووال نوح هراری همجنس گرای بهودی (بدون آنکه بفهمیم اصلا چی هست؟!) مد باشد و یا جوشانده را با نام دمنوش در کنار قهوه قرار دادن و سگ بازی و سگ چرانی و ماشین شاسی بلند (که حتی ندانی چه جوری باید سوارش شد!) و والنتاین و بلک فرایدی و ... و بالاخره تماشای فیلم های "برادران لیلا" و "اوپنهایمر" آن هم برای کسانی که اصلا با فیلم و سینما مماس نیستند! و البته اظهار نظر کردن درباره شیرمرغ تا جون آدمیزاد...
حالا ماجرای فیلم های آخرالزمانی هم همین حکایت را پیدا کرده است. چنانچه اگرچه تقریبا 3-4 دهه است که تولید این گونه فیلم ها در انواع و اقسام گونه های سینمایی از علمی تخیلی گرفته تا وحشت و فانتزی و انیمیشن و خانوادگی و ... اوج گرفته و برخی از پرفروش ترین آثار تاریخ سینما را بوجود آورد ولی تا دیروز می گفتند که همه اینها ناشی از ذهن متوهم توطئه پندار ماست! و حالا با یک فیلم به اصطلاح آخرالزمانی جعلی، همان مریدهای مقلد را وادار کردند بَه بَه و چَه چَه بگویند و اصلا متخصص سینمای آخرالزمانی بشوند!!
آماندا(جولیا رابرتز) و کلی(اتان هاوک) یک زوج پولدار هستند که به همراه دو فرزند نوجوان خود، آرچی و رز برای تعطیلات، ویلایی مجلل در لانگ آیلند را اجاره کرده اند. اما از همان ابتدا با ماجراهای عجیب و غریبی مواجه می شوند؛ یک کشتی غول آسای نفتکش به ساحلی که مردم مشغول تفریح هستند، می زند و خطوط ارتباطی از کار می افتند.
در همین حال یک پدر و دختر سیاهپوست، اسکات (ماهرشالا علی) و روت، که متوجه می شویم مالکان همان خانه ویلایی هستند، به آنها مراجعه کرده و خواستار می شوند تا شب را در همان جا بمانند.
این در حالی است که تلویزیون و وسایل دیگر قطع شده و تلاش کلی و اسکات هم توفیقی به همراه ندارد.
سام اسماعیل، کارگردان فیلم که سابقه تنها یک فیلم سینمایی دیگر (و البته چند سریال) در کارنامه اش دارد و بیشتر تهیه کننده اجرایی کارهای تلویزیونی بوده، انگار همه آن آثار آخرآلزمانی پیشین را روبرویش گذارده و از هر کدام تکه ای جدا کرده و مانند فرانکشتاین آنها را سرهم نموده و هیولایی بدقواره به نام فیلم درست کرده است.
مثلا اینکه گوزن ها به نحو عجیب و غریبی به آدم ها زل زده و آنها را محاصره می کنند از فیلم "اتفاق" (ام نایت شیامالان) آمده و برخورد با گیاهی باعث ریختن دندان های آرچی شده و نیاز به دکتر پیدا می نماید (از سری فیلم های "بیگانه") یا هواپیمایی که سقوط می کند (از فیلم "آگاهی" ساخته الکس پرویاس) و .... آمده اند.
در ادامه هم گره گشایی اتفاق نمی افتد و تنها یک سری توضیحات مبهم تکرار می شود. دیالوگ های بی سر و ته اسکات که گویی از خیلی مسائل مطلع است، بر ابهام قصه افزوده، گویی خود فیلمساز هم گیج بوده که چگونه سر و ته قضیه را به هم آورد!
ماجرا تا دو سوم فیلم با طرح معماها و ایجاد تعلیق و حوادث عجیب پیش می رود و در مخاطب این انتظار را پدید می آورد که به سرانجام قابل قبولی برسد ولی به قول معروف همان "هیاهوی بسیار برای هیچ" بوده و تقریبا نتیجه ای عاید نمی گردد.
تنها حرف اسکات که می تواند تا حدودی تازه و نو باشد، اشاره اش به تحرکات سرمایه داران قبل از هر اتفاقی مانند جنگ و بحران های سیاسی و اجتماعی است. تحرکاتی مبنی بر خارج کردن یا تبدیل پول هایشان و مهاجرت و فرار و ... اما علیرغم اصرار های آماندا به اسکات، او همچنان لاطائلات به هم می بافد و بس!
فیلمساز برای پوشاندن همه حفره های قصه و فیلمنامه، به استفاده از تعدادی بازیگر روی آورده، از جولیا رابرتز (که گویا به دلیل بیکاری های اخیر، به تهیه کنندگی روی آورده و زور زده تا در فیلمی بازی کند) و ماهرشالا علی تا اتان هاوک و کوین بیکن و .... اما با همه این احوال نتوانسته فیلمی قابل قبول ارائه دهد ولی توانسته سینمای آخرالزمانی را ضایع گرداند!